• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4051 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۴ اسفند

يك شعر بلند از امين عزيزي

درون نهنگي پر از هلهله

هله لويا

خوشحالي باشد عزيزان براي ما

همگي خوشحالي در ساحل باشد

اين بخشي از مرمت درياست

امروز را گوش ماهي‌ها صداي جازِ بنادر به موج مي‌گيرند در شادي

فردا كه آمدي عاشق از كنار ما بگذاري بروي

مي فهمي ديگر آن درياي سابق نيست

مي فهمي تو هم آن آدم سابق نيستي

خوشحالي باشد عزيزان براي ما

به خاطر بچه‌هايي كه زير توپ مي‌زنند در ساحل

دنبال توپ مي‌دوند در دريا

عاقبت به هوا رفته‌اند

به خاطر اشك شوقِ نهنگي نر هنگامي كه يك ناو جنگي را با معشوق ابديش اشتباه مي‌گيرد

همگي خوشحالي باشد

 

 

تو مي‌تواني به ساكتِ دريا چراغ قوه بگيري

درون نهنگي پر از هلهله هله هوله

دو تا مست ببيني سياتر از شب ارواح

هله لويا

كه دُورِ آتش چشم‌هاشان به رقص مشغولند

ناگهان

ناگهان عده‌اي رد گريه بگيرند

تا به غزه رسيدند

و بچه‌ها

دنبال توپ مي‌دوند در دريا

از اين سرِ زمين به آن سرِ زمين

گوشه اشغال دامن مادر

تا نخاع برادر به پيش مي‌رفتند

در ستون‌هاي بعلبك

آجر به آجرِ اهرام هم

به پيش مي‌رفتند

 

ولي تو آوارگي مي‌كني هر روز

كشتي شكسته‌اي را كه تلوتلو مي‌خورد امواج دور برده‌اند

و چنان آوارگي مي‌كني هر روز

كه من بِهِل شدنِ آبها خسته‌ام

مي‌خوابم تا وقتي پا شوم هزار سال از هف هفِ سگم گذشته باد

اين‌بار تا با چشمان ميشي‌ام ببينمت

خوشحالي باشد

تو را بغل كنم

بغل تو را كنم

تا از امروز كه گذشته فرداست هم

بالاخره روزي سفر كنم

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون