تاريخ را از چشم ادبيات ميديد
علي دهباشي
دكتر عبدالحسين زرينكوب، دانشآموخته و رهرو نهضت نوين فرهنگي ايران بود كه از سالهاي آغازين سده اخير با ظهور فرهيختگاني چون علامه علياكبر دهخدا، علامه محمد قزويني، ملكالشعراي بهار، بديعالزمان فروزانفر، مجتبي مينوي، دكتر محمد معين، دكتر ذبيحاللّه صفا، عباس اقبال آشتياني، ابراهيم پورداود و... آغاز گشته و ميكوشيد با نگاهي منتقدانه و عالمانه به ميراث ادبي و فرهنگي ايران زمين، گوهر بيهمتاي ادب و فرهنگ فارسي را از ويراني و آلودگي رهانيده و زبان كهن فارسي را از حشو و زوايد بيجا پيراسته و نهال ادبيات نوين ايران را بارور سازد. از اينرو دكتر زرينكوب به نسلي از دانشوران ايران تعلق داشت كه مفهوم امروزين و ژرف سنت و فرهنگ ايراني را پرورش دادهاند. فعاليت شبانهروزي اين مرد برجسته و كمنظير در راستاي اهداف ژرف وي و ديگر ياران متقدم و متاخرش، شكلدهنده نهاييترين تصوير و توصيف عالمانه از فرهنگ، تاريخ و ادب ايرانزمين است. استاد زرينكوب، اديب و تاريخنگار نيز بود. در او تاريخ و ادبيات در هم پيوسته بود، تاريخ را از چشم ادبيات ميديد و در ادبيات، تاريخ را ميجست. در اين باره خود چنين ميگفت كه «در هيچ زمينه به اندازه تاريخ وقت صرف نكردم و در هيچ زمينه هم به قدر تاريخ با دشواريهاي يأسانگيز مواجه نشدم... حتي در اشتغال به حكمت و عرفان و در مطالعات راجع به كلام و اديان همهچيز را از پشت عينك تاريخ نگاه كردم. ..» در طول اين سالهاي طولاني، جامعه ايران به آفتهاي سياسي و ايدئولوژيك بسياري دچار شد، اما زرينكوب جز صراط مستقيم فرهنگ و ادب و تاريخ ايران راهي برنگزيد و شصت سال پيدرپي در آفاق اين حقيقت متعالي ادب و فرهنگ ايران زيست. زرينكوب فهم ظريف و ديد ژرفي را نسبت به ادبيات كلاسيك ايران عرضه كرد و اين نگاه و روايت جديد، يعني نقد و تحليل و تصحيح آثار ادبي اعم از منظوم و منثور اتفاقا همان نوشداروي عزيزي بود كه براي ماندن در جهاني كه به سوي «جهاني شدن» و هضم فرهنگهاي مقاوم پيش ميرود، نيازمندش هستيم. بحران هويت كه گريبان همه ملتهاي پيراموني را گرفته، با تلاش مرداني سترگ همچون زرينكوب، نتوانسته است در حقيقت و مباني فرهنگ و هويت تمدني ايرانيان خللي وارد آورد. چنين حقي كه زرينكوب برعهده همه ما دارد و رمزهاي مصونيت ذهن ايراني، از بيگانگي و هدم و غارت را به تكتك شاگردان و خوانندگانش آموخته است، بزرگترين ميراث اين استاد ارجمند همان داستان گويا و شيواي زندگي اوست.