وامستانيهاي بيپايانِ حافظ
رضا ضيا
گرچه پيرم تو شبي تنگ درآغوشم كش تا سحرگه ز كنارِ تو جوان برخيزم
حافظ اين بيتِ زيبا را از شاعري گمنام به نامِ «عمده قاضي بدر» گرفته است؛
مردِ پيرم ز سرِ لطف در آغوشم گير تا ز آغوش تو اي طفل جوان برخيزم
حافظ با چند تغيير اساسي، شعر را از زمين به آسمان برده است؛
در مصراع اول به جاي تركيبِ «مرد پير » كه تركيبي عادي است و به خاطر پر كردن وزن به اين صورت آمده، حافظ «گرچه پير» گذاشته است. با آوردنِ «گرچه» نوعي تعليق هم در بيت ايجاد كرده و به جاي «زسرِ لطف »، گفته است؛ «تو شبي»، با اين كار بازهم در مصراع اول و دوم قرينهسازي كرده كه با «سحرگه» در مصراع بعد تناسب برقرار كند.
به جاي «در آغوشم گير»، «در آغوشم كش» آورده. «كش» به جز معني فعلي، به معني آغوش هم هست و با همين كلمه در مصراع بعد، هممعني است (خود حافظ در جاي ديگر گفته: اي بختِ سركش/ تنگش به بر كش) . بهاضافه آنكه تركيبِ «تنگ در آغوشم كش» چه كار دارد به «ز سرِ لطف در آغوشم گير»! «طفل» را هم در مصراع دوم، به كلي حذف كرده و با آوردنِ «سحرگه» ميانِ شب و سحر، توازن و تضاد برقرار كرده است. با «آغوش» در مصراعِ دوم نيز چنين كرده و براي پرهيز از تكرار اين كلمه، به جايش «كنار» آورده است، با اين كار هم ايرادِ تكرار برطرف شده است و هم كلمه «كنار» حاوي ايهام-صنعت مورد علاقه حافظ است – كه اينجا به غير از معني آغوش، به معاني ديگرِ كنار (جنب، دامن) هم نيمنگاهي دارد.