مازادسازي
رضا اميدي
امكانات و فضاهاي آموزشي و كمكآموزشي نظير كلاسهاي درس، حياط مدرسه، سالن و زمين ورزشي، اردوگاه، پژوهشسرا، آزمايشگاه و... اصليترين نهادههاي نظام آموزشي در همه كشورها است كه تجربه زيسته دانشآموزي در آنها شكل ميگيرد. طي سالهاي اخير با محور قرار گرفتن «درآمدسازي مدارس» در الگوي اقتصادي آموزش و پرورش، هجوم عجيبي به اين فضاهاي زيست دانشآموزي صورت گرفته است. تبصره 9 قانون بودجه سال 1398 نيز عملا مجوز قانوني لازم را در اختيار وزارت آموزش و پرورش قرار داده است، هرچند به نظر ميرسد نياز چنداني هم به تصويب چنين قوانيني نيست و طي سالهاي اخير بدون وجود چنين قوانيني حجم گسترده و متنوعي از تغيير كاربري در فضاهاي آموزشي و كمكآموزشي رخ داده است. در مقطعي نيز براساس تفاهمي ميان وزير وقت آموزش و پرورش و رييس وقت شوراي عالي استانها تنها در شهرستانهاي استان تهران (به جز خودِ تهران) بيش از 800 باب مغازه در فضاي مدارس ايجاد شده است. اما در سالجاري اين تغيير كاربريها به شهرهاي كوچك نيز شيوع يافته است. اخيرا يكي از مسوولان عالي آموزش و پرورش اعلام كرد كه 150 اردوگاه دانشآموزي در سراسر كشور وجود دارد كه «مازاد» هستند و هيچ استفادهاي از آنها نميشود و لازم است اين فضاهاي مازاد واگذار شوند. معروفترين اين اردوگاهها، اردوگاه باهنر است كه در شمال شهر تهران واقع شده و براي شركتهاي ساختوساز بسيار جذاب است. هرچند يكي از وزراي پيشين اعلام كردهاند كه مستنداتي مبني بر فروش اين اردوگاه وجود دارد. اما مساله اصلي اين است كه اساسا آيا واقعا اين اردوگاهها مازادند يا طي روندهاي مخارجزدايي از آموزش عمومي و بهتبع آن كسري بودجه هميشگي اين وزارتخانه از يكسو و سياست درآمدسازي از سوي ديگر بهتدريج بلااستفاده و «مازاد» شدهاند تا زمينه تغيير كاربري يا واگذاري آنها فراهم شود؟!
همانگونه كه در بعضي دورههاي گذشته «ورشكستسازي» يكي از استراتژيهاي تاراج بنگاههاي اقتصادي دولت ذيل سياست خصوصيسازي بوده، به نظر ميرسد «مازادسازي» نيز به استراتژي آموزش و پرورش براي تغيير كاربري فضاهاي آموزشي و كمكآموزشي و دستدرازي به زيست دانشآموزان تبديل شده است. تبديل سالن ورزشي دبيرستان دخترانه به غرفههاي فروشگاهي، تفاهم براي تغيير كاربري سالن ورزشي يك دبيرستان دخترانه براي تبديلشدن به بازارچه ميوه و تربار، تغيير كاربري اردوگاهي در استان تهران به باغ رستوران، تبديل حياط مدرسه به پاركينگ تالار پذيرايي، اجاره يك طبقه دبيرستان به شركت كامپيوتري، اجاره سالن ورزشي مدرسه به هيات مذهبي، اجاره بخشهايي از مدرسه به برندهاي لوازمالتحرير، اجاره ساعات كلاسي براي تبليغ موسسات كنكوري و كمكدرسي، ايجاد كلينيك دندانپزشكي خصوصي در حياط دبيرستان، مصداقهايي است از محدودكردن هرچه بيشتر فضاي فيزيكي زيست دانشآموزان كه توسط آموزگاران گزارش شده است.
اما بطور مشخص درباره سالنهاي ورزشي دبيرستانهاي دخترانه و فضاهاي اردوگاهي لازم است به نتايج پژوهشي كه در اوايل دهه 1380 در معاونت تربيتبدني و سلامت وزارت آموزش و پرورش انجام شده، توجه شود. براساس اين پژوهش كه در مدارس راهنمايي و متوسطه دخترانه در سراسر كشور انجام شده، بالغ بر 60 درصد دانشآموزان دختر داراي انواعي از نارساييهاي قامتي عمدتا بهدليل ضعف حركتي بودهاند. نارساييهايي نظير افتادگي شانه، گودي كمر، انحراف در لگن، انحراف گردن و ... براساس نتايج همين پژوهش، تداوم و ماندگاري برخي از اين نارساييها در مراحل بعدي زندگي اين دانشآموزان ميتواند پيامدهاي زيانباري در زمينه سلامتي بههمراه داشته باشد و هزينههاي سنگيني را بر نظام سلامت تحميل كند. برهميناساس، سه راهكار پيشنهاد شده بود: 1. پوشش آزادتر دانشآموزان دختر در محيط مدرسه، 2. افزايش سالنهاي ورزشي در مدارس دخترانه و افزايش ساعات ورزش و 3. افزايش اردوهاي دانشآموزي. حالا چنين امكاناتي با چنين سطحي از اولويت، و با تمام كمبودهايي كه آموزش و پرورش در اين زمينه با آن مواجه است، به اسم «مازادبودن» و «ضرورت درآمدسازي» در حال تغيير كاربري است. روند دردناكي است و جامعه، بهويژه معلمان و دانشآموزان و خانوادهها بايد به طور جدي نسبت به آن حساس باشند.