• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5155 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۲ اسفند

مانيفست انقلاب و خطر افراط

محسن هاشمي‌رفسنجاني

در دو يادداشت قبلي با عنوان «مانيفست انقلاب و خطر افراط» تلاش كرد تا ابعاد و زواياي گوناگون اهداف انقلاب را مورد كنكاش قرار داده و در كنار آن آسيب‌شناسي جامعي از خطر افراط به عنوان يكي از چالش‌هاي اصلي پيش روي انقلاب صورت دهد. در اين مسير خط افراط در سال‌هاي ابتدايي انقلاب در موضوعاتي چون، افراط در شيوه مبارزه، ترورها، اعدام‌ها و... بررسي شد. در سومين شماره از اين سلسله‌يادداشت‌هاي تحليلي، محسن هاشمي‌رفسنجاني تلاش كرده خطر افراط در بخش‌هايي چون انحلال ارتش، منازعات قومي، قبيله‌اي و منطقه‌اي را بررسي كند.  انحلال ارتش: در تداوم تحركات بعدي كه در سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب رخ داد، افراط بعدي توطئه انحلال ارتش بود كه با اعلام فرماندهان جديد نظامي از سوي دولت موقت شروع شد. سرلشكر قرني كه از افسران خوشنام و تحصيلكرده بود از طرف دولت، رييس ستاد ارتش شده بود. گروه‌هاي مختلف خصوصا گروه‌هاي چپ و مجاهدين خلق و.... تجديد سازمان فعلي ارتش را عملي ارتجاعي مي‌دانستند و  خواستار انحلال ارتش شدند. در آن موقع من 17 سال داشتم و گهگاه همراه ابوي آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني به مدرسه علوي مي‌‌رفتم. يادم مي‌‌آيد كه ايشان در همين رابطه در 26 بهمن 57 براي گروه‌هاي مختلفي از تظاهرات‌كنندگان كه خواهان انحلال و تصفيه ارتش بودند سخنراني كردند و آنها را نسبت به حساسيت موضوع روشن و با نماينده آنها كه با شعار ايجاد ارتش خلقي را مطالبه مي‌كرد، مذاكره كردند. حتي بحث ارتش خلقي بعد از تصميم ايجاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز هم‌چنان در ميان بعضي از گروه‌هاي سياسي چپ و .... مطرح ماند. ولي با ذكاوت امام و ياران نزديك او از اين افراط هم جلوگيري شد. 
منازعات قومي، منطقه‌اي: همين تصميم و مبارزه با افراط انحلال ارتش باعث شد كه انقلاب بتواند با منازعات قومي و منطقه‌اي مقتدرانه برخورد كند، چرا كه پراكندگي قومي و نژادي و مذهبي كه در ايران وجود دارد، مي‌توانست بهانه مناسبي براي سوءاستفاده دشمنان قرار گيرد و اين نگراني كه خواسته‌هاي تجزيه‌طلبانه بود را گسترش دهد. چند هفته پس از پيروزي انقلاب آتش فتنه در اين مناطق يكي پس از ديگري روشن شد، ابتدا با تقاضاي خودمختاري براي خلق كرد شروع و سپس به خلق عرب در خوزستان و خلق تركمن در تركمن‌صحرا و خلق بلوچ و خلق ترك كشيده شد و آنهارا در مقابل انقلاب قرار داد. ولي امام خميني و همراهان ضمن برنامه‌ريزي گفت‌وگو با اين‌گونه تقاضاها از طريق دولت و شوراي انقلاب، در اواخر اسفند با صدور اعلاميه‌اي دستور داد كه مردم مواظب باشند واحدهاي نظامي حفظ شوند و به آنها حمله نشود. نيروهاي مسلح با قدرت از خود و نواميس مردم دفاع كنند. افراطي كه اگر كنترل نمي‌شد هم‌اكنون ايران متحد و واحدي وجود نداشت و از يكپارچگي امروزي خبري نبود. 
ترورها: فشارهاي افراط عقيدتي و التقاطي و انحرافي موقعي نمايان‌تر شد كه نزديك به 3 ماه از پيروزي انقلاب بعد از ترور سرلشكر شهيد قرني در 3 ارديبهشت ماه 58، خبر شهادت آيت‌الله مطهري در 11 ارديبهشت‌ماه 58 بسيار كوتاه روي تلكس خبرگزاري‌ها آمد. او كه رييس شوراي انقلاب بود و سرآمد مبارزه با تفكرات افراط قبل از انقلاب، در پايان جلسه شوراي انقلاب كه در منزل زنده‌ياد يدالله سحابي در خيابان فخرآباد تشكيل شده بود و در حال سوار شدن بر ماشين با شليك گلوله‌‌هايي به سر ايشان ترور مي‌شود كه باعث تاثر مردم و مخصوصا آيت‌الله هاشمي شد. انتظار نمي‌‌رفت شخصيتي مانند استاد مطهري عنصري با سابقه علمي و فرهنگي مورد تهديد باشد و لذا بعد از ترور شهيد قرني ترور فيلسوف و متفكر اسلامي در پرده‌اي از ابهام بود، چرا كه در مورد ترور شهيد قرني، افراطي‌ها (به دروغ) او را عامل خونريزي در كردستان معرفي كرده بودند، ولي در مورد آيت‌الله مطهري علت ترور روشن نبود. 
25 روز بعد جامعه با خبر ترور ناموفق آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني مواجه شد و به همين ترتيب شهيد مفتح، شهيد عراقي و پسرش حسام و مهديان، حاجي طرخاني، و.... ترور شدند و بعدها مشخص شد كه ظاهرا تعدادي نيز در ليست انتظار اين ترورهاي كور بودند. در آن برهه، بعضي نام اين حركت كور را گلوله‌هاي جهل ناميدند كه از اسلحه افراط فرقان بيرون مي‌آمد، ترورها تا آذرماه طول كشيد و دي‌ماه سركرده‌هاي گروه فرقان كه مسووليت ترورها را به عهده مي‌گرفت، شناسايي و دستگير شدند. در جريان محاكمات، معلوم شد افرادي كج‌انديش و با انحرافات عقيدتي و ايدئولوژيكي افراطي بودند كه به سادگي جوانان را فريب داده و به بازي مي‌گرفتند. گفته شد گروه التقاطي و تروريستي فرقان در سال 56 به رهبري طلبه جواني به ‌نام اكبر گودرزي شروع به فعاليت كرده است. گودرزي ادعاي تفسير قرآن داشت و در مساجد به تفسير قرآن مي‌پر‌داخت و از همين جلسات جذب نيرو مي‌كرد. ولي با توجه به فضاي دهه 50 كه غلبه مخلوط گفتمان كمونيستي و ارزشي در بين بسياري از گروه‌هاي مبارز رايج شده بود، باعث قبول اصول التقاطي شد؛ لذا گروه فرقان مانند گروه مجاهدين خلق از اين جهت مستثني نبود. به عقيده شهيد مطهري عقايد انحرافي فرقان نشان از افكار مادي- ماركسيستي داشت. گفته مي‌شد گودرزي كه هنوز 25 سال هم نداشت چندين جلد تفسير قرآن نوشته بود و اصولا فرقان جزوات و كتاب‌ها را با نام مستعار منتشر مي‌‌نمود و تمايلاتي به مجاهدين خلق و.... داشتند و خود را به غلط مامور به پايان رساندن تلاش‌ها براي رهايي اسلام از اسارت آخونديسم مي‌‌دانستند. 
نگاهي به بينش آنها نسبت به شهيد مطهري نشان مي‌دهد كه شهيد مطهري را مخالف تفكر خود مي‌‌دانستند چرا كه شهيد مطهري در كتاب علل گرايش به مادي‌گري التقاط و انحراف آنها را باز كرده و حتي قبل از انقلاب نيز شهيد مطهري از طرف اين تفكر تهديد هم شده بود، ولي چون نمي‌توانستند از نظر ايدئولوژيك با او به بحث بپردازند لذا براي جذب افراد و تخريب شهيد مطهري و ديگران از مواردي استفاده مي‌كردند كه بايد براي امروز هم درس‌آموز باشد. مثلا تحت تفكرات التقاطي به زندگي مخالفين خود در شمال شهر انتقاد مي‌كردند و مي‌گفتند كه چرا خانه شهيد مطهري يا هاشمي يا مفتح در شمال شهر تهران است و چرا شهيد مطهري سوار ماشين بنز مي‌شود يا چرا راننده دارد و.... و امثال اين حرف‌ها، لذا بايد مواظب افكار نوفرقانيسم و سوءاستفاده از اين افكار براي جذب جوانان بود. اين افكار انحرافي در نهايت به اسلام منهاي روحانيت و اسلام منهاي مرجعيت پيش خواهد رفت. خوشبختانه در اواخر سال 58 حدود يك سال بعد از پيروزي، انقلاب از تهديد اين افراط هم عبور كرد. ولي افراط‌هاي بعدي هم‌ چنان در كمين بوده و همچنان نيز هستند.... در مقاله بعدي به آنها اشاره خواهد شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون