احسان پناهبر
جمعه شب 20 آوریل به وقت محلی، حملات هوایی به مقر حشدالشعبی در عراق گزارش شد که در پی آن ایالات متحده دست داشتن در آن حملات را رد کرد. بنابراین انگشت اتهام به سمت رژیم اسرايیل نشانه رفت. فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) در بیانهای در شبکه ایکس مدعی شد: «ایالات متحده در حمله هوایی به عراق مشارکت نداشته است.» در پی این گزارش، نیروهای حشدالشعبی عراق حمله به مواضعشان را تایید کردند و در جزيیاتی بیشتر گفتند که پست فرماندهی آنها در پایگاه نظامی کالسو در حدود 50 کیلومتری جنوب بغداد مورد اصابت یک موشک قرار گرفته است. دو منبع امنیتی در عراق نیز گفتند که این انفجار در نتیجه یک حمله هوایی بوده است. دو منبع درمانی در بیمارستانی در شهر حله نیز تایید کردند که یک نفر از نیروهای حشدالشعبی شهید و شش نفر زخمی شدند. دفتر نخست وزیری عراق نیز در بیانیهای اعلام کرد: «این انفجار باعث خسارات مادی و جراحات شده و یک تیم در حال بررسی است.» اما از گمانهزنی در مورد منبع و منشا این حملات خودداری کرد. در همین حال، گروه مقاومت اسلامی در عراق با پهپادها یک پایگاه حیاتی در جنوب سرزمین های اشغالی در منطقه ایلات [ام الرشرش] را هدف قرار داد و گفت: «این حمله پاسخی به نقض حاکمیت عراق توسط دشمن صهیونیستی و هدف قرار دادن مقر حشدالشعبی است.» این در حالی است که یکی از منابع اسرايیلی در گفتوگو با سیانان مدعی شد که در این حملات دستی نداشته است.
حملات رژیم اسرايیل به مقر حشدالشعبی یک روز پس از تعرض ادعایی و محدود این رژیم به ایران صورت میگیرد که طبق گفته مقامات امنیتی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران، این تعرض که با ریزپرندههایی در داخل کشور انجام شده بود، هیچ خسارت جانی و مالی در پی نداشته است. به نظر میرسد هدف رژیم اسرايیل از این دست تجاوزات، بالا بردن سطح تنشها در منطقه در پی ناکامیهای پی در پی داخلی و بینالمللی، به خصوص در جنگ غزه باشد. حال به نظر میرسد رژیم اسرايیل با حمله به مقرهای نیروهای مقاومت در تلاش است وجهه خود را در پی این ناکامیها باز یابد؛ امری که میتواند به تنش بیشتر در منطقه منجر شود.
پشت پرده حملات به پایگاه مقاومت در عراق
اسرايیل سالهاست بهطور پنهان علیه نیروهای بسیج مردمی در عراق دست به تهاجم میزند. به نظر میرسد این حملات از سال 2011 آغاز شد و طی جنگ غزه به اوج خود رسیده است. به باور تحلیلگران این امر نتیجه گسترش نفوذ ایران در منطقه است و اسرايیل در پی آن است که با حمله به نیروهای مقاومت در منطقه از این نفوذ بکاهد. دور جدید حملات اسرايیل به نیروهای مقاومت در عراق نشاندهنده قدرت روزافزون این نیروها در دفاع از مردم غزه و همچنین نشانی از نیت اسرايیل برای حمله قریبالوقوع به رفح ارزیابی میشود. عراق که چند پایگاه امریکایی را در خود جای داده است، همواره به واسطه فعل و انفعالهای حشدالشعبی که از منتقدان امریکاست، حساسیتهای غرب را برانگیخته. این سازمان و گروههايی که ذیل آن تعریف شدهاند حملاتی پهپادی به اهداف اسرايیلی در سرزمینهای اشغالی را رهبری کرده و از این طریق به جبههای رو به گسترش علیه اسرايیل تبدیل شدهاند. اکنون که خبرهایی مبنی بر قریبالوقوع بودن تهاجم اسرايیل به رفح به گوش میرسد، به نظر نیروهای مقاومت در تلاشند تا جای ممکن از این اقدام جلوگیری کنند. در حالی که تلاشهای دیپلماتیک برای منصرف کردن اسرايیل از این اقدام که میتواند جان بسیاری را بگیرد، بینتیجه مانده است، به نظر تنها راه ممکن برای نیروهای مقاومت، حملات علیه اهداف اسرايیلی باشد.
از سوی دیگر، فشار بر ایالات متحده، بزرگترین حامی اسرايیل، نیز در دستور کار نیروهای مقاومت به خصوص در عراق و یمن قرار گرفته است. ایالات متحده که به ظاهر به اسرايیل نسبت به حمله به رفح هشدار داده، اما در عمل هیچ اقدام موثری را برای جلوگیری از این حمله قریبالوقوع انجام نداده است و به نظر چراغ سبزی نیز به اسرايیل برای این اقدام تجاوزکارانه داده باشد. بنابراین یکی از تاکتیکهای مقاومت مردمی در عراق افزایش حملات خود علیه اسرايیل است.
کارمیل آربیت، کارشناس ارشد غیرمقیم برای برنامههای خاورمیانه و ابتکار امنیت خاورمیانه اسکوکرافت در شورای آتلانتیک معتقد است که حمله محدود ادعایی اسرايیل به ایران نیز نشانه آن دارد که تلآویو در تلاش برای کاهش تنش با ایران در جهت حمله گسترده به رفح است. همچنین این کارشناس مدعی است که گشودن جبهههای متعدد علیه اسرايیل توانسته است توان این رژیم را در جنگ در غزه به شدت کاهش دهد. آربیت کابینه جنگ اسرايیل را بهرغم لفاظیهای اولیه دانست که گشودن جنگی تمام عیار با ایران میتواند موجودیت این رژیم را تهدید کند. از سوی دیگر، جبهههای متعدد علیه اسرايیل توان مقابله و تهاجم را در تلآویو پایین آورده است. از سوی دیگر، در حالی که ایالات متحده بدون شک میتواند نقشی کلیدی در مهار اسرايیل در واکنش خود ایفا کند، اسرايیل نیز با واقعیتهای فعلی خود در منطقه به شدت محدود شده است. این کشور درگیر یک جنگ چندجانبه با حماس و حزبالله است و سران اسرايیل اشتها - و احتمالا توانایی - ندارند که بهطور جدی در یک جبهه دیگر شرکت کنند. بنابراین سعی دارند با بمباران مواضع نیروهای مقاومت در منطقه، بهزعم خود، از توان آنها علیه خود بکاهند.
ویلیام وچسلر، تحلیلگر شورای آتلانتیک معتقد است که اهداف ایران منطقی و سنجیده بود و با درک نقاط قوت خود و نقاط ضعف حریف در بازی منطقه مشارکت دارد. او معتقد است که ایران با نفوذ خود و درک درست از واقعیات منطقه تلاش دارد دستکم به اهداف خود که کاهش نفوذ ایالات متحده در منطقه و همچنین مهار اسرايیل است، برسد. وچسلر مینویسد که اگرچه ممکن است در ماههای آتی، اسرايیل به «جنگ میان جنگها»ی خود علیه منافع ایران ادامه دهد، اما اولویت اصلی این رژیم دستیابی به اهداف نظامی خود علیه حماس در غزه است. بنابراین در تلاش است با بازسازی اعتماد دوباره امریکا برای خود، چراغ سبز تهاجم بیشتر به غزه و به خصوص رفح را کسب کند. این در حالی است که وضعیت کنونی این باریکه به شدت وخیم است و کمکهای بشردوستانه ادعایی برای مردم بیدفاع آن بیشتر وعدههای پوچ و توخالی ارزیابی میشود. وچسلر معتقد است که حتی رسیدن اسرايیل به اهداف ادعایی خود در غزه نمیتواند برای این رژیم امنیت ایجاد کند. او استدلال میکند که دیگر گروههای مقاومت در منطقه میتوانند چالشی بسیار بزرگ تر از حماس برای اسرايیل ایجاد کنند و این امر در سایه حمایت ایران از این گروهها به واقعیت نزدیکتر هم می شود. او در پایان مینویسد که رویارویی ادعایی اسرايیل علیه ایران میتواند دروازههای جهنم را برای اسرايیل باز کند، چراکه حزبالله لبنان با آتشباری مجهز در همسایگی اسرايیل میتواند برای اسرايیل مرگبار باشد. او به نقش دیگر گروههای در حال ظهور متحد ایران در منطقه نیز اشاره میکند که در عراق و سوریه در حال تجهیز خود هستند.
اسرايیل را مهار کنید!
پابلو کالدرون مارتینز، دانشیار سیاست و روابط بینالملل، با استناد به تحولات اخیر مدعی است که درگیری گستردهتر در منطقه میتواند صدها هزار کشته برجای بگذارد. او در ادامه گفت که ماجراجوییهای تلآویو در منطقه میتواند پای قدرتها و جنگافزارهای بسیار قوی را به منطقه بکشاند و این امر خود بر میزان تنشها و تلفات هر چه بیشتر غیرنظامیان، نه فقط در غزه، بلکه در جای جای منطقه خواهد افزود. او گفت که تعرض اسرايیل به کشورهای منطقه، به خصوص عراق و سوریه، در حالی است که این امر میتواند به رویارویی ادعایی گستردهتر بین ایران و اسرايیل منجر شود. مارتینز گفت که این نتیجه «یک اشتباه محاسباتی شدید» از سوی اسرايیل خواهد بود. او در ادامه این سوال را مطرح می کند: «در درگیری بین ایران و اسرايیل چه کسی برنده خواهد شد؟ به ادعای او هيچ كس! تمام دنیا شکست خواهند خورد.» او گفت که اسرايیل بازیگر خطرناکی است که سلاح هستهای در اختیار دارد و مدام در حال تهدید کشورهای منطقه به شکلی قلدرمآبانه است. مارتینز این امر را نتیجه دفاع همهجانبه غرب، به خصوص ایالات متحده از اسرايیل دانست که باعث شده است این رژیم بدون ترس از کیفر و مجازات دست به هر اقدامی بزند.
داوود کُتاب، روزنامهنگار فلسطینی، پاسخ ایران به اسرايیل در شنبه شب گذشته را پاسخی درخور به قلدریهای اخیر اسرايیل میداند که با جسارت تمام در سایه پشتیبانی ایالات متحده، به تمامی منطقه تعرض میکند. او که معتقد است پاسخ ایران به تعرضات و تجاوزات اسرايیل به موقع و کوبنده بوده است، عنوان داشت که این اقدام ایران و تعرض ناچیز اسرايیل در تلافی آن به سایتهایی در ایران نشاندهنده است که اسرايیل پیام عدم تشدید تنش در منطقه را درک کرده است. او که خط ترسیم شده بین تهران و تلآویو را در این روزها «خاکستری» میبیند، گفت: «پاسخ بیسابقه ایران به اسرايیل میتواند پیشرفت بیسابقهای برای صلح در خاورمیانه ایجاد کند. اولین گام باید این باشد که شورای امنیت سازمان ملل قطعنامهای الزامآور را که خواستار آتشبس فوری در غزه و در سراسر منطقه است، تصویب کند.» او پاسخ مستقیم ایران به اسرايیل را نشان از تصمیمی میداند که ناشی از دفاع از غرور ملی ایرانیان است و افزود که ایران با این اقدام نشان داد که رژیم اسرايیل هرگز نباید این ویژگی ایرانیان را امتحان کند، چراکه میتواند بسیار کوبنده تر باشد. او در ادامه معتقد است که آنچه ما به ظاهر تشدید تنش در منطقه میبینیم، به طرز متناقضی، فرصتی منحصربهفرد برای آتشبس منطقهای ارايه میدهد که میتواند بهطور بالقوه به جنگ بین اسرايیل و حماس پایان دهد، از رویارویی نظامی مستقیم بین اسرايیل و ایران جلوگیری کند و حملات انصارالله یمن به کشتیرانی در دریای سرخ را متوقف کند. با توجه به اینکه ایران تواناییهای نظامی خود را نشان داده است و با این فرض که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرايیل به هشدار جو بایدن، ريیسجمهور امریکا مبنی بر عدم مقابله به مثل علیه ایران توجه میکند، منطقه میتواند به تعادل نسبی خود بازگردد.
پیام ایران به اسرايیل
گرت ایوانز، وزیر خارجه سابق استرالیا نیز معتقد است که به نظر نمیرسد تنش میان تهران و تلآویو به مرحله خطرناکی برسد، بلکه برعکس میتواند گامهای بعدی برای صلح و ثبات در منطقه را به ارمغان بیاورد. او پیشنهاد میکند که گام بعدی، به رسمیت شناختن گسترده بینالمللی کشور فلسطین، با تمام «مشروعیت، اهرم و قدرت چانهزنی» باشد که این امر مستلزم صلح و ثبات بیشتر در منطقه است. او گفت: اسرايیل میداند که در منطقه حامی ندارد و اگر قدرتهای غربی نیز از حقوق فلسطینیان حمایت کنند، راه برای ثبات اساسی در منطقه گشوده خواهد شد، چراکه ریشه اکثر بیثباتی در منطقه تضییع حقوق فلسطینیان از سوی اسرايیل است. او در پایان گفت: کشوری که در سطح بینالمللی به رسمیت شناخته شده است، راه را برای «راهحل سیاسی که خواستههای مشروع فلسطینیها را برآورده میکند»، باز میکند. او در ادامه با هشدار جدی به تلآویو گفت: «تجربه چندین دهه من در زمینه پیشگیری و حل مناقشه، از جمله سالها گفتوگو با همه طرفهای خاورمیانه، این حقیقت را آشکار کرده است که ناامیدی به راحتی میتواند به خشم غیرقابل دفاع تبدیل شود. به همین ترتیب، تهدید خشونت به سرعت در طول دورههای امید واقعی برای حل و فصل عادلانه و با عزت کاهش مییابد.»
دنیس راس، مدیر سابق برنامهریزی سیاست در وزارت امور خارجه امریکا توضیح میدهد که به نفع منطقه است که اسرايیل به سرعت به جنگ خود در غزه پایان دهد. او معتقد است که جنگ اسرايیل در غزه هیچ توجیهی ندارد، چراکه در صورت ادامه آن دیگر گروههای مقاومت مجبور به پاسخ شدیدتر خواهند شد. او با اشاره به پاسخ موشکی و پهپادی ایران به اسرايیل گفت که این رژیم به خوبی دید که چقدر تنش در منطقه میتواند اول به ضرر خود تلآویو تمام شود: «در ادامه جنگ تقریبا بهطور قطع حمایت از اسرايیل از جمله در ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد.» او در پایان گفت که «پاسخ اخیر ایران به اسرايیل اگر یک پیام بیشتر نداشت، این بود که اسرايیل بدون حامی اصلی اش یعنی ایالات متحده به هیچ روی نمیتواند در مقابل گروههای متفاوت منطقه که متحد تهران هستند، دوام بیاورد.»
برخی نیز معتقدند که تنها داشتن ایالات متحده در کنار این بازیگر ممکن است کافی نباشد. یوشکا فیشر، وزیر امور خارجه سابق آلمان خاطرنشان میکند که پاسخ ایران به اسرايیل، تمایل و توانایی رو به رشد قدرتهای جدید و در حال ظهور برای به چالش کشیدن غرب را برجسته میکند. در گذار از نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده، ایران ممکن است «در میان برندگان بزرگ» باشد. پاسخ مستقیم ایران به اسرايیل نشاندهنده فصل جدیدی است. انجام پاسخ از خاک ایران، به جای عملیات از طریق گروههای متحد منطقهای، نشاندهنده این است که ایران از هیچ رویارویی هراس ندارد و از خود در برابر هر تهدیدی مطمئن به نظر میرسد. فیشر با اشاره ضمنی به توان نظامی ایران گفت در صورت رویارویی جدی تر ایران و اسرايیل، ممکن است دیگر ایالات متحده و کمکهایش چندان کارگر نیفتند و این امر میتواند برای موجودیت اسرايیل گران تمام شود. ایران دارای متحدین وفاداری در سطح منطقه به خصوص عراق و لبنان است و این امر میتواند به گسترش آتش جنگ علیه اسرايیل بینجامد. فیشر میگوید که حجم عملیات ایران علیه اسرايیل و نحوه اطلاعرسانی ایران از طریق کانالهای غیررسمی به ایالات متحده نشان از آن دارد که ایران خواهان افزایش تنش نبوده و تنها به هشداری بسنده کرده است. با این حال، پیامدهای این حرکت ایران عمیق است. فیشر معتقد است که با این پاسخ، ایران به اسرايیل هشدار داده است که دوران درگیری صرف میان اسرايیل-فلسطین نیست و به جنگی منطقهای و حتی جهانی علیه اسرايیل بدل شده است.
برنده تحولات ژئوپليتیکی خاورمیانه
استیون کالیسون در تحلیلی در سیانان مینویسند: «ایران و اسرايیل اکنون با کنار زدن پرده خاکستری، خاورمیانه را وارد دوره جدیدی کردهاند. اکنون سوال این است که آیا الزامات هر یک از طرفین برای نشان دادن بازدارندگی و حفظ چهره برآورده شده است - یا اینکه این دو بازیگر قرار است وارد چرخه جدیدی از تشدید تنش شوند.» او مدعی است که این رویارویی اگر رو به سوی گسترش بگذارد، میتواند ژئوپلیتیک منطقه را تغییر دهد.
به عقیده کالیسون، بهرغم ادعای اسرايیل مبنی بر داشتن توان نظامی بالا که بخش عمدهای از آن را مدیون غرب است، این بازیگر در موقعیتی عمیقا آسیبپذیر قرار دارد. از نظر راهبردی اسرايیل تضعیف شده و بهرغم پیمان ابراهیم با برخی کشورهای منطقه، موقعیتش پس از اکتبر 2023 رو به افول گذاشته است. از سوی دیگر، ایران با نشان دادن اراده و توان نظامی خود علیه دشمن خود که بالقوه دشمن بسیاری از ملتهای منطقه است، روز به روز بر نفوذ راهبردی خود در منطقه افزوده است. در کرانه باختری، مردم این منطقه آشکارا نشان دادند که از پاسخ ایران به اسرايیل خشنود هستند.
از سوی دیگر، به گفته کالیسون، یکی دیگر از متحدین ایران، حزبالله، در درگیریهای رو به گسترش در مرز لبنان توانسته است اسرايیل را به شکل ملموسی به چالش بکشد. کالیسون در ادامه مینویسد که ورود همهجانبه حزبالله به جنگ در حمایت از ایران میتواند برای اسرايیل و راهبرد منطقه ایاش گران تمام شود، چراکه این بار دیگر گروههای مقاومت در عراق، سوریه و حتی یمن نیز به پشتیبانی از حزبالله برخواهند خاست.
از سوی دیگر، برخی بر این اعتقاد هستند که تابوی عدم حمله مستقیم به سرزمینهای اشغالی شکسته شده است و ایران با توانایی بالایی که دارد و همچنین متحدینی که میتوانند ورق را به نفع این کشور برگردانند، میتواند نقشه ژئوپلیتیک منطقه را تغییر دهد. آرون دیوید میلر، مذاکرهکننده کهنهکار صلح خاورمیانه برای جمهوریخواهان و روسای جمهور دموکرات به سیانان گفت: حتی اگر این مرحله را بدون درگیری بیشتر از سوی ایران بتوان پشت سر گذاشت، واقعیت این است که اسرايیل و ایران به دلیل تضاد در نفوذ ژئوپلیتیک خود و همچنین اصرار اسرايیل به تهاجم بیشتر به غزه باز هم ممکن است رودرروی یکدیگر قرار بگیرند. بهزعم این دیپلمات کهنهکار امریکایی، ایران که روز به روز در منطقه به تفهیم ژئوپلیتیک خود مشغول است، با کمک متحدین خود خواهد توانست چالشی بزرگ برای اسرايیل باشد. مالکوم دیویس، تحلیلگر ارشد موسسه سیاست استراتژیک استرالیا نیز بر آن است که اقدامات اخیر زمینه را برای چرخه بلندمدت تنشهای رو به افزایش فراهم کرده که ناشی از بیثباتی ژئوپلیتیک در منطقه است. پس آنطور که از شواهد و قراين اخیر در منطقه بر میآید، هم اسرايیل و هم حامیان غربی آن، نه تنها چیزی از افزایش تنش در منطقه عایدشان نمیشود، بلکه به عقیده ناظران این امر میتواند به بیثباتی ژئوپلیتیک و حتی افزایش تلفات انسانی در منطقه منجر شود.
دیپلماسی راهبردی ایران
حسین موسویان، دیپلمات پیشین ایرانی و پژوهشگر دانشگاه پرینستون معتقد است که رویارویی مستقیم اخیر ایران و اسرايیل باید با فرصتطلبی به صلح پایدار در منطقه بینجامد. او در میدل ایست آی مینویسد که «قدرتهای جهانی و منطقهای عمدتا بر دیپلماسی کوتاهمدت متمرکز شدهاند تا تلاشهای اساسی برای ابتکار عملی گسترده برای دستیابی به صلح و ثبات بلندمدت در منطقه.» موسویان در یادداشتش آورده: «در طول ماموریت من به عنوان سفیر ایران در آلمان در دهه 1990، روابط آلمان و ایران دورهای از تعامل سازنده را تجربه کرد که پیامدهای منطقهای و بینالمللی گستردهتری داشت.»
او با مقایسه دوران ماموریتش در آلمان، معتقد است که «به موازات گسترش روابط دوجانبه، دو پایتخت روی یک بسته جامع کار می کردند که شامل میانجیگری صدراعظم آلمان برای کاهش خصومتها بین ایران و محور غرب بود. تشکیل کارگروههای مشترک بین ایران و غرب در زمینه سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم، حقوق بشر و روند صلح ادامه یافت و اگر امریکا همکاری میکرد شرایط امروز خاورمیانه و روابط ایران با غرب متفاوت بود.» موسویان که راهحل این روزهای منطقه را تنها دیپلماسی بر اساس واقعیت و تحولات میدان در منطقه با رویکردی جامع و همهنگر میداند، معتقد است که «مذاکرات مستقیم امریکا و ایران، پایان دادن به جنگ غزه، کاهش تنش میان اسرايیل و ایران برای چنین رویکرد جامعی ضروری است.» در پایان او مینویسد که «خاورمیانه خسته و زخمی است و به منطقهای شکست خورده در آستانه فروپاشی بدل شده است. تمام درمانهای مقطعی و کوتاه مدت در دهههای گذشته شکست خوردهاند. زمان یک بدهبستان بزرگ منطقهای و بینالمللی برای ایجاد صلحی گسترده و پایدار فرا رسیده است. این امر مستلزم جسارت و تصمیمات شجاعانه از سوی رهبران قدرتهای جهانی و منطقهای است.»
به نظر میرسد دیپلماسی مدنظر موسویان در آینده نیز با کارشکنی اسرايیل با پشتیبانی غرب بیشتر رویاپردازانه باشد. در منطقهای که اسرايیل با چراغ سبز غرب مدام در حال تجاوز به حقوق مردم فلسطین است و اکنون لبه تیز جنگ را متوجه دیگر مناطق کرده است، رسیدن به توافق بزرگ برای صلح بسیار با واقعیتهای منطقه فاصله دارد. رویکردهای به شدت افراطی در سرزمینهای اشغالی علیه حقوق فلسطینیان یکی از عواملی بود که به توفان الاقصی منجر شد. از سوی دیگر، روند عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم اسرايیل به شکلی در جریان بود که میرفت به کلی آرمان فلسطین را به محاق برد که خود بهطور بالقوه به افزایش تنشها منجر میشد. در منطقهای که نه تنها اسرايیل، بلکه غرب نیز در پی قدرتنمایی و اشغالگری است و منافع قدرتهای منطقه نیز مدام در تضاد راهبردی قرار دارد، به نظر فرسنگها با دیپلماسی و توافق همهنگر فاصله داشته باشد. آنچه شاید بتواند کمی از تنش ها بکاهد، دستکم آنطور که غرب مدعی آن است، مهار اسرايیل و محکومیت این رژیم در سطحی عملی است.