تورم و سنت پسنديده قرضالحسنه
سيد اكبر ميرجعفري
يكي از دوستانم به بنده بدهكار است؛ از سال شصت و پنج تا به حال مبلغ پنج هزار تومان بدهكارِ بنده است! آن زمان كارگري ميكردم و دستمزدم روزانه يكصد و پنجاه تومان (معادل هزار و پانصد ريال) بود. اين دوست فراموش نكرده كه به بنده بدهكار است؛ اتفاقا بارها در اين سالها يادآوري كرده است: «ميدونم به تو بدهكارم؛ خيال نكن يادم رفته!» روشن است كه وي سالهاي اول بدهكارياش اين جمله را خيلي جدي ميگفت؛ اما اكنون شوخي بيمزهاي بيش نيست.
اين خاطره را نوشتم كه حضور خوانندگان عزيز عرض كنم: در روزگار تورم و گراني، كمكم سنت قرض دادن و قرض گرفتن فراموش ميشود؛ سنتي كه در اغلب اوقات مشكلات قرضگيرنده را حل ميكند. تصور كنيد شما مبلغي را به كسي قرض دادهايد و اصلا بدهكار شما مثل بدهكار بنده نيست؛ بلكه طبق قرار پول شما را شش ماهه يا يكساله به شما برميگرداند. اگر شما سرتان در حساب و كتاب باشد، قطعا با خودتان حساب ميكنيد كه در اين مدت چقدر از ارزش آن پول كم شده است. طبيعي است كه در چنين شرايطي دست و دلتان براي قرض دادن بلرزد و روي كسي را كه از شما طلب قرض ميكند، به زمين بزنيد! لازم نيست توضيح دهم: پولي كه من و تو به يكديگر قرض ميدهيم به معناي گرفتن دست كسي است كه با ما در يك صف حركت ميكند. گاهي تو جلوتر از او هستي و گاهي او جلوي تو راه ميرود. اين پول از جيب كسي بيرون نيامده است كه تمام دارايي ما برايش پول «تو جيبي» بچهاش هم محسوب نميشود. يادآوري ميكنم: به جز تورم كه آفت سنت قرضالحسنه است، سود بانكي نيز عامل ديگري است كه عقل انسان دورانديش را مجاب ميكند كه «چرا پولم را قرض بدهم؟ خب در بانك ميگذارم و سودش را ميگيرم!» و نتيجه نهايي تورم روزانه و ماهيانه اين است كه هركس حواسش به خودش باشد و همنوعش را فراموش كند.
تمام اينها را نوشتم كه بگويم: اي كساني كه دستتان به دهانتان ميرسد! اتفاقا اكنون كه شرايط اقتصادي ناپايدار است و هركسي جيب و كلاه خودش را محكم چسبيده است، زمان دستگيري از گرفتاران مالي است. چه خوش گفت: «دوست آن باشد كه گيرد دست دوست/ در پريشانحالي و درماندگي».