آمار دروغ نميگويد
نازنين متيننيا
براساس طرح فرهنگ رفتاري خانوار مركز آمار ايران در سال ١٣٩٦ تنها حدود ١٩درصد از افراد ١٥ ساله و بيشتر به سينما رفتند. ژانر اجتماعي و كمدي بيشترين مخاطب را داشته است.
در سال 96، ٥,١ درصد از جمعيت آماري به تئاتر رفتهاند و اين آمار براي كنسرت هم ٤.٥درصد است.
هر فرد ١٥ساله و بيشتر به طور متوسط ١ساعت و ٤دقيقه در روز در شبكههاي اجتماعي حضور داشته است.
از بين شبكههاي اجتماعي، تلگرام با ٩٤,٥ درصد و پس از آن اينستاگرام با ٤٣.١ درصد بيشترين عضويت را دارند.
سرانه مطالعه كتاب غيردرسي افراد ١٥ساله و بيشتر در ماه به طور متوسط ٧ ساعت و ٤١ دقيقه است.
حدود ٣٠ درصد از افراد باسواد ١٥ ساله و بيشتر در ماه قبل از آمارگيري در سال ١٣٩٦ روزنامه(چاپي يا الكترونيكي) مطالعه كردهاند. افرادي كه روزنامه مطالعه كردهاند ٦٩درصد روزنامه چاپي و ٥٨ درصد روزنامه الكترونيكي مطالعه كردهاند. هر فرد ١٥ساله و بيشتر در ماه به طور متوسط ١ ساعت و ٢٦ دقيقه مطالعه روزنامه داشته است.
آنچه خوانديد، منتخبي از آمارهاي تازه مركز آمار ايران درباره رفتارهاي فرهنگي خانوادههاي ايراني در سال 96 است. عدد و رقمهايي كه ممكن است در نگاه اول چندان توجه جلب نكنند و حتي به نظر قابل قبول هم بيايند. اما اگر براي دانستن اين آمار به سايت مركز آمار مراجعه كنيد و ببينيد كه جمعيت شماري بالاي سايت از جمعيتي نزديك به 83 ميليون نفر خبر ميدهد و جامعه آماري اين آمار 60 ميليون و 310 هزار نفر بوده، اين آمار هم تكاندهنده به نظر ميرسند. با يك ضرب و تقسيم ساده ميشود فهميد 5 درصد تماشاگر تئاتر در واقع يك هيچ بزرگ است و 19 درصد تماشاگر سينما به نسبت جمعيت، ارتباطي با تبليغات اين روزهاي مديران سينمايي و ادعاي رونق گرفتن سالنهاي سينما ندارد. از آن جالبتر، آمار مخاطبان شبكههاي اجتماعي است. مركز آمار ميگويد، تلگرامي كه سال گذشته فيلتر شده همچنان محبوبترين اپليكيشن ارتباطي ايرانيهاست و اينستاگرامي كه زمزمههاي فيلترينگش شنيده ميشود بعد از تلگرام محبوب است. اين آمار حرفهاي مهمي براي گفتن دارد. در نگاه اول، اين اعداد و ارقام از شكافي بزرگ ميان جامعه ايراني و مديرانش خبر ميدهند. عددهاي سينمايي ميگويند كه براي جامعه ايراني مهم نيست كه كدام مدير در كدام همايش يا خبرگزاري از موفقيتهاي سينما گفته و برنامههاي متفاوتش را توضيح داده؛ مردم به نسبت جمعيت چندان علاقهاي به سينما رفتن ندارند و آن شلوغي پرديسها كه براي همه عجيب است، بيشتر از آنكه براي تماشاي فيلم باشد، مربوط به تفريحهاي جانبياش مثل شام خوردن يا ديد زدن مغازههاست. براساس آمار سالنهاي تئاتر و كنسرت همچنان مخصوص قشر خاصي از جامعه است و هنر نمايش و موسيقي، بخت و اقبال چنداني در جامعه ايراني ندارد. سرانه مطالعه ايرانيها در ماه 7 ساعت و 41 دقيقه است. يك ماه معادل 720 ساعت است كه اگر معادل 8 ساعت براي كار و خواب در نظر بگيريم و 240 ساعت وقت اضافه براي هر فرد ميماند و 7 ساعت از اين 240 ساعت باز هم رقم و عدد تاثيرگذاري نيست. در واقع جامعهاي كه درصد تماشاگران تئاترش كم است، كنسرت رفتن جزو تفريحات فرهنگياش حساب نميشود و سينما را هم براي ديدن فيلمهاي كمدي ميپسندد، وقت چنداني هم صرف كتاب خواندن نميكند. پس اين جامعه با وقت اضافه خود چه ميكند؟! آمارها ميگويند، شبكههاي مجازي وقت ايرانيها را پر ميكند. اپليكيشنهايي كه فيلتر شدهاند يا در معرض فيلتر شدن هستند، محبوبتريناند و اگر بخواهيم واقعبينانه نگاه كنيم؛ مردم دقيقا با وقت اضافه خود همانكاري را ميكنند كه فيلتر است و ممنوع به حساب ميآيد. در واقع به همان اندازه كه سياستگذاريهاي فرهنگي تلاش كرده تا جامعه ايراني را به سمت برنامهها و اهداف خود بكشاند، مخاطب اين سياستگذاري مسير برعكس را انتخاب كرده و در نقطه مقابل ايستاده. خطر اصلي هم همين است. همين شكاف اصلي كه حالا ديگر در آمار خود را نشان ميدهند و از آنجايي كه عددها هيچوقت دروغ نميگويند، نميتوانيم مثل هميشه هشدارها را ناديده بگيريم و به اين آمار هم كاري نداشته باشيم يا در مقابل آنها جبهه بگيريم. واقعيت اين است كه اگر تا ديروز جامعهشناسان و كارشناسان با تحليل شرايط و اوضاع نسبت به اوضاع فرهنگي مردم هشدار ميدادند و بياعتمادي به مديران فرهنگي و سياستگذاريهاي غيركارشناسي و نادرست را دليلش ميدانستند و اين هشدارها جدي گرفته نميشد، حالا اين اعداد و ارقام هستند كه روبهروي ما قرار گرفتند و حقيقت را واضح و درست به ما نشان ميدهند. بله، باز هم ميشود اين مشكل را به گردن هزار و يك بهانه انداخت اما چرا يك بار براي هميشه به جاي بهانه آوردن و ديگران را مقصر دانستن، حقيقت را نميپذيريم تا راهحل و درماني قطعي و درست پيدا كنيم؛ نه مسكنهاي مقطعي و نشئهكننده.