قانون شماره يك آنفالو: مرثيهسرايان
سامان موحديراد
يك قانون كلي در دنبال نكردن افراد در شبكههاي اجتماعي دارم كه اين روزها نمودش در توييتر بيشتر است. من روضهخوانهاي توييتري را دنبال نميكنم. گزارشگران پشت كيبورد را كه تنها هدفشان درآوردن آه و ناله و اشك و گريه از زير و بم يك خبر است. دندانتيزكردههايي كه براي فرو نشاندن عطش لايك و ديده شدنشان تنها يك روش در پيش دارند؛ هر چه بيشتر بد و رقتبار جلوه دادن وضعيت موجود. روضهخوانهاي دنياي آنلاين كه مانند نمونههاي دنياي واقعي تا از هياتيها گريه نگيرند، خيالشان راحت نميشود. كپيپيستكنندگاني كه فلان خبر را از بهمان كانال تلگرامي به حساب توييتر خود ميآورند و جوري از زير و بم آن مينويسند كه شما انگار ميكنيد، گزارش يك خبرنگار تحقيقي حاضر در محل را ميخوانيد. البته گفتن اين حرف چندان هم آسان نيست. چون تا شما به اين جماعت اعتراض ميكنيد به «مالهكشي» محكوم ميشويد كه يكي از مراتب خيلي مهم در شبكههاي اجتماعي ايراني است. شما بايد خيلي كار كرده باشيد تا از سوي اكثريت اعضاي يك شبكه اجتماعي به اين مقام نايل شويد! براي اينكه در اين مرحله گرفتار نشوم بايد تصريح كنم كه گذاشتن اين قانون كلي براي خودم اصلا به اين معني نيست كه منكر واقعيتهاي موجود هستم. چه كسي ميتواند واقعيت موجود را كتمان كند؟ اما ماجرا وقتي آزاردهنده ميشود كه شما فقط سوزنتان روي يك نقطه گير ميكند. اينكه فقط در دل يك رويداد كه اي بسا تلخ و غمگين و ناراحتكننده نيست، دنبال يك فاجعه بگرديد و آن را جلوي چشمان مخاطبانتان ترسيم كنيد. ذهنيت فاجعهگرايي كه شايد حتي از دل خبر خوشحالكنندهاي چون قهرماني تيم ملي ايران در آسيا هم بتواند برايتان به اندازه يك مثنوي خبر فاجعهبار پيدا كند. اين متد اين سالها به مدد اتفاقات ناگواري كه تعدادشان هم كم نبوده به محبوبترين روش براي پرخواننده شدن در شبكههاي اجتماعي تبديل شده است. ناراحتكننده اينكه بسياري از روزنامهنگاران هم احتمالا در شش و بش وسوسه معروف شدن، قافيه را باختهاند و در اين دام افتادهاند كه صرفا فاجعهنگار شوند. ايراد كار وقتي بيشتر توي چشم ميآيد كه شما وارد اين بازي شوي و طبق قواعد آن تلاش كني زودتر از بقيه فاجعه را كشف و آن را منتشر كني. در اين ميان فرصت تاييد خبر را ناديده ميگيري و صحت را فداي سرعت ميكني و با زدن يك دكمه آن را منتشر ميكني. همين مساله موجب ميشود كه برخي اخبار بعد از انتشار نادرست از آب در بيايند. ولي از آنجا كه شايعههاي منفي در اين فضا باورپذيرترند، آب رفته به جوي بازنميگردد و خبر چون آتشي در گندمزار همه جا را درمينوردد. يك بار ميخواستم مجموعه قوانين آنفالو كردن در شبكههاي اجتماعي را يك جا بنويسم. هر جايي كه بخواهم اين مجموعه قوانين خودساخته را بنويسم، اولين قانون همين خواهد بود: روضهخوانها و مرثيهسراها را آنفالو كن!