از گفتوگو استقبال ميكنيم
حسين راغفر
در خصوص طرح اين ايده توسط آقاي دكتر نيلي بايد بر اين نكته اشاره كرد زماني كه آقاي نيلي در هيات حاكمه بود ميتوانست اين گفتوگو را ميان نيروهاي مختلف ايجاد كند تا امكان تبادل نظر ايجاد شود؛ به اعتقاد من اين جناح فكري مروج اين مباحث و مسبب بسياري از مشكلات بودهاند. براي حل يك مساله بايد به ريشهيابي مساله پرداخت، بخش عمدهاي از اين مسائل متاثر از سياستي است كه در اين چند ساله حاكم بوده است و اقتصاد كشور را به اين نابسامانيها دچار كرده است. به اعتقاد من اين مساله روشن شده و از اين به بعد نيز روشنتر ميشود. البته اين مسالهاي جهاني است؛ تفكر نئوليبرال در همه جا شكست خورده و با مقاومتهايي كه از سوي مردم بروز پيدا كرده اين شكست آشكارتر شده است. در اين تفكر نئوكلاسيكي اصلا مسالهاي به نام جامعه مطرح نيست جامعه يك ساختار مكانيكي است كه ميتوان با يك تفكر مكانيكي آن را اصلاح كرد. نظريات اقتصادي به خصوص بعد از بحران 2008 نقدهاي جدي به اين رويه داشته و اين انتقادات توسط اقتصاددانان بزرگ و برندگان جايزه نوبل طرح شده است. مشكل اين است كه اين جناح نظريات جديد را نميدانند و در اواسط دهه 90 گير كردهاند. از سال 2008 خيلي از چيزها تغيير كرده است. هم تجربيات بشر و هم خواست به تغيير در تئوريهاي اقتصادي ايجاد شده است بر اين اساس اين تفاهم سخت و دور از دسترس است. مساله اين است كه برخي به يك تفكري پايبند هستند و اين پايبندي موجب شده با يك ايدئولوژي به دنيا نگاه كنند. اين در حالي است كه جامعه و دنيا آنقدر پيچيده است كه نميتوان با چند مدل اقتصادي آن را توضيح و سياستها را تبيين كرد. از سويي تجربه نشان داده هر كه آنها را نقد كند برخلاف ادعاها به شديدترين شيوه تخطئه ميشود. اين شيوهاي است كه در سالهاي اخير اين جناح اتخاذ ميكنند.
اختلافات اقتصادي و سياسي آنچنان زياد است كه امكان اجماع براي برنامهريزي از بين رفته است. من هم ميخواهم فضايي ايجاد شود كه از اين خصومت كاسته شود اما نكته اين است كه اين اجماع بسيار سخت است در تمامي دنيا نيز به اين صورت است. اين تقابلها وجود دارد زيرا از منظرها و تفكرات مختلف به مسائل نگاه ميشود و بنابراين ميان بنيانهاي نظري اختلاف وجود دارد. من البته نميخواهم گروههاي ديگر را متهم كنم اين اتفاق ميتواند توسط همفكران ما هم وجود داشته باشد اما در بسياري از موارد تعصبي نسبت به باورهاي خود ايجاد ميشود و نميتوان بدون وابستگي و تعلقهاي خاطر نظرات ديگران را بشنوند چه بسا آنها راهكارهايي داشته باشند كه بهتر از راهكارهاي آنهاست و نگاههاي آنها رابهبود ببخشد. البته بايد به اين اشاره كرد كه بخشي از تعصبات به دليل وابستگيها و انتفاعي است كه براي برخي از افراد ايجاد ميشود. اگر كسي به گروههاي خاصي متعهد باشد همواره دچار يك دوگانگي است آيا پايبند به صداقت و حقيقت است يا پايبند به لحاظ كردن منافع شخصي و فردي است؟ به عنوان مثال هنوز هم همچنان كساني هستند كه به دنبال افزايش نرخ ارز هستند؛ با وجود اين انتفاعها رسيدن به يك اجماع سختتر ميشود. شايد نتوان با وجود اختلافات نظري بر مسائل كلان اقتصاد ايران اجماع داشت. اما همچنان ميتوان براي مقابله با برخي از مسائل راهحلهايي را يافت. به اعتقاد من تاثير تحريمها 10 درصد خواهد بود اگر ما در داخل به يك اجماع برسيم، با ايجاد اين اجماع به تدريج تاثيرگذاري تحريمها كمتر ميشود. متاسفانه ما بارها و بارها شنيدهايم كه برخي مسائل را با كليگويي به حاشيه ميرانند به عنوان مثال از نوع روابط خارجه يا مداخله برخي نهادها در اقتصاد نام ميبرند، من جزو كساني بودهام كه بارها از حضور نيروهاي نظامي در اقتصاد انتقاد كردهام اما بايد بر اين موضوع تاكيد كرد كه اينها تمام مشكلات ما نيستند و ما مسائل جديتر بيشتري داريم؛ سياستهاي كلي است كه بسياري از اين مشكلات را ايجاد كرده است. به اعتقاد من اجماع با گفتوگو به دست ميآيد؛ همواره اشتراكات فراواني ميان گروهها وجود دارد و ممكن است بسياري از ما بر اساس ظن و ترديدهايمان سخن بگوييم و همين موضوع امكان گفتوگوي موثر را از ما بگيرد. در عين حال بايد مصاديق اين گفتوگوها را روشن كرد و در بررسي برنامهها و مشكلات امكان گفتوگو ايجاد شود. يعني مسالهاي طرح شود، راهحلهاي آن ارايه شود و در خصوص اين برنامهها گفتوگو شود. بر اين اساس من و ديگر دوستان از اين اتفاق استقبال ميكنيم، برنامههاي مشخص را ارايه و در خصوص آن حاضر به گفتوگو هستيم.