درآمدهاي نفتي و سطح زندگي ما
سرزمين بچه پولدارها
محمد ملانوري
ما ساكنان ايران به واسطه حضور در اين منطقه جغرافيايي چقدر ثروتمنديم؟ احتمالا به رسم برنامههاي تلويزيوني بايد پاسخ دهيم كه خيلي. بعد هم بايد گفت كه اين كشور سرشار از منابع خدادادي است. وقتي يك فرد نه به واسطه تلاش و كسب و كار بلكه بر اساس ارث يا درآمدي بادآورده ثروتمند باشد، عموما نگاهش به هزينه كردن از درآمدها نيست و لزومي نميبيند كه هزينههايش كمتر از درآمدهايش باشد، بلكه عموما با درآمد محدودي كه دارد، هزينههاي بيشتري ميكند و كسرياش را از طريق فروش بخشي از دارايي خود تامين ميكند. نتيجه ثروتمندي يك كشور هم ميتواند رفتاري شبيه به ثروتمندي يك «بچه پولدار» در حوزه فردي باشد. در اينجا نيز تا ميتوانيم بايد مصرف كنيم و محل تامين هزينههاي آن نيز از درآمدهاي فروش داراييهاي نفتي خواهد بود.
حال اگر توان كشور در تامين نيازها و مصارف از توليد داخلي است، اين نياز از داخل به لطف دلار تامين ميشود وگرنه بايد به صورت واردات، تامين نياز مردم را انجام داد. مهم هم نيست كه هزينه فرصت اين مصرف چيست و اگر دلارها مصرف نميشد با سرمايهگذاري آن چه اتفاقي ميتوانست رخ دهد.
اين نگاه گرچه در ذهن مردم وجود دارد اما عموما از سوي بعضي مسوولان نيز تقويت ميشود كه با تعارفات شديد و غليظ در جملاتشان تاكيد و تكرار ميكنند كه در شأن مردم «شريف» ما نيست كه در سختي زندگي كنند و كشوري كه از اين همه مواهب برخوردار است نبايد مردمش با دشواري زندگي كنند و در تامين مايحتاج خود مانده باشند. در درستي اين گزارهها ترديدي نيست اما مهم دستيابي به چنين وضعيتي است. آنچه از سخن و عمل مسئولين استنباط ميگردد اين است كه دولت بايد داراييهايش را به ميان آورد و آن را در شكلهاي مختلفي همچون نفت، منابع طبيعي و... صرف مصارف روزانه كند تا مصرف خانوار كاهش نداشته باشد. از همين روست كه اگر به روند درآمد سرانه ملي نگاهي بيندازيم، شاهد كاهش آن هستيم اما همزمان ميبينيم كه مصرف سرانه كاهش نداشته بلكه روندي افزايشي داشته است.
نفت: از سرمايه تا درآمد
يكي از مواهبي كه هميشه كشور بدان مفتخر بوده داشتن ذخاير نفت و گاز بوده است كه منبع تامين مالي در بودجه براي دولتها نيز بوده است. تخمين زده ميشود كه ذخاير نفت و گاز ايران داراي ظرفيتي معادل 154.8 ميليارد بشكه است. اين ميزان برابر حدود ده درصد از ذخاير كل جهان است. اما بايد توجه كرد كه تمامي اين ثروت به شكل درآمد به كشور نميرسد. مثلا فردي كه ساختمانهاي زيادي داشته باشد، ثروتمند هست ولي تا نتواند آنها را اجاره بدهد و از درآمد اجاره آن بهرهمند شود، لزوما قرار نيست درآمد بالايي داشته باشد. داشتن نفت هم از اين قاعده مستثني نيست و نفت هم مانند هر دارايي ديگري بايد به درآمد تبديل شود. تفاوت درآمد و ذخاير نفتي را ميتوان به شكل كلي نيز به اين شكل توضيح داد كه ذخاير كشور، يك ثروت بين نسلي است كه از نسلي به نسل بعد منتقل ميشود ولي درآمدهاي نفتي عموما به شكل درآمد براي يك نسل است و در قالب بودجههاي عمراني براي خانوار هزينه ميشود.
در مورد نفت، اين درآمد از مسير استخراج و فروش به دست ميآيد. پيش از تحريمهاي امريكا در مورد فروش نفت، توليد نفت ايران در روز حدود 4 ميليون بشكه در روز بود كه ميزان كمي به نظر نميرسد و ايران را در جايگاه بازيگر مهم در بازار نفت قرار ميداد. اين موضوع اما در سطح رفاه بين كشورها متفاوت است و نكته مهم آن اين است كه ديگر كشورهايي كه نفت در اين ميزان توليد ميكنند، جمعيتهاي كمتري نسبت به ايران دارند. مثلا عراق كه هماندازه ايران توليد دارد و ويژگيهاي مشابهي از لحاظ ژئوپليتيك بازار نفت با ايران دارد، نصف ايران جمعيت دارد. اين بدين معني است كه عراق با اين دو معيار درآمد فروش نفت و جمعيت، دو برابر يك ايراني درآمد سرانه خواهد داشت. كشور ديگري كه هماندازه ايران توليد ميكند نيز كانادا است كه اين كشور هم نصف ايران جمعيت دارد. در كنار اين كشورها كه به اندازه ايران توليد ميكنند، عربستان نيز قرار دارد كه بسيار بيش از ايران توليد ميكند (حدود 11 ميليون بشكه در روز) و نصف ايران نيز جمعيت دارد. يعني درآمد سرانه عربستان، نزديك به شش برابر ايران خواهد بود.
تخميني از درآمد سرانه نفتي
در شرايط غيرتحريمي
اگر ميزان توليد ايران را حدود 4 ميليون بشكه در روز در نظر بگيريم، سهميه سرانه توليدي نفت براي جمعيت 82 ميليوني كشور، 17 بشكه در سال خواهد بود كه با توجه به قيمت ميانگين نفت در يك سال به ازاي هر بشكه 55 دلار درآمد نفتي ايرانيان برابر 935 دلار خواهد بود. اگر اين عدد را به قيمت نرخ ترجيحي ارز، 4200 تومان محاسبه كنيم درآمدي برابر 4 ميليون تومان براي هر ايراني وجود خواهد داشت. اگر قيمت دلار را به نرخ ارز نيمايي حساب كنيم، درآمد هر ايراني دو برابر و اگر با بازار آزاد حساب كنيم، درآمد تا 12 ميليون تومان در سال براي هر فرد نيز خواهد رسيد.
از اين مبلغ، حدود 2 ميليون بشكه معادل نيمي از آن به صورت مصرف داخلي نفت صرف ميشود كه به شكل يارانههاي بنزين و پتروشيميها به مصرفكنندگان اين كالاها به صورت يارانههاي رانتي تقسيم ميشود. ميزان 550 هزارتومان نيز به شكل يارانه نقدي از طرف دولت به شهروندان پرداخته ميشود و برابر همين مقدار نيز ساير يارانههايي است كه از طرف دولت در قالب يارانه قيمت انرژي در حوزههاي آب و برق و ... پرداخت ميشود كه مجموعا آن را يك ميليون تومان در نظر ميگيريم.
در سال 98 چه ميشود؟
حال اگر شرايط تحريمي كشور را به شرايطي كه پيشتر بيان كرديم، اضافه كنيم، به معني كاهش يك ميليون بشكه از صادرات و در نتيجه توليد نفت كشور است كه اين يعني درآمدهاي نفتي سرانه بايد 25 درصد كاهش پيدا كند. اين بدين معني است كه در سال 98، با اصرار بر نرخ برابري ارز 4200 توماني، از درآمدهاي نفتي هيچ ميزاني در اختيار دولت نخواهد بود تا در كشور براي توسعه هزينه كند. در صورتي كه نرخ دلار را برابر با نرخ نيمايي حساب كنيم، حدود 2 ميليون تومان سرانه از نفت در دست دولت باقي ميماند. اين عدد در كل برابر 160 هزار ميليارد تومان خواهد بود كه دولت پيشتر تعهد كرده است تا نزديك به 59 هزار ميليارد تومان آن را به واردات كالاهاي اساسي هزينه كند.