تهاجم رسانهاي بولتون
سعيد عابدپور
فعاليت رسانهاي جان بولتون در روزهاي اخير يادآور عملكرد رسانهاي حكومت جورج بوش در دوران قبل از تجاوز امريكا به عراق است؛ زمينهچيني مشابه ولي در شرايط متفاوت. تكرار يك سناريويي كه بانگ رسوايياش به گوش جهانيان رسيده. يك تلاش ديگر براي ايجاد فضاي ملتهب و فوكوس روي ايران به عنوان «يك تهديد». حس ديوانهوار بولتون و پمپئو در ارايه تصويري وارونه و آشفته از ايران البته ريشه در تاريخ نهچندان طولاني امريكا دارد. پس از گذشت بيش از چهل سال از خاتمه جنگ ويتنام، امريكا همچنان تصوير ويتكنگهاي كمونيست بيخدا را روايت ميكند، بيآنكه به اين سوال ساده پاسخ بدهد كه در ويتنام و در خاك يك كشور ديگر- اگرچه كمونيست- چه ميكرده؟ يا همين الان در افغانستان و عراق چه ميكند؟ گويي آن امريكايهايي كه به ترامپ راي دادند، سوال نميكنند چرا ايران؟ اين «چرا» اكنون به هر دليلي در ذهن اغلب امريكاييها غايب است. امريكاييها سياست را نيز به مانند ساندويچ مك دونالد مصرف ميكنند و تفالهاش را دور مياندازند. يك ماه قبل از حمله نظامي امريكا به عراق، ديك چني، معاون رييسجمهور در شبكه خبري انبيسي عمليات رواني دروغ راه انداخت. او در جمع خبرنگاران به تلاشهاي عراق براي خريد تجهيزات لازم جهت خريد اورانيوم با هدف ساخت بمب اتمي اشاره كرد. اين تنها چني نبود كه اين ادعا را بيان كرد، روزنامه نيويوركتايمز در گزارشي از تلاش عراق سخن گفت و خانم رايس، مشاور وقت امنيت ملي امريكا اين اظهارات را تاييد كرد. جوديت ميلر و همكارش مايكل گوردمن از نيويورك تايمز در گزارش مفصل خود از اتمي شدن عراق سخن گفتند و اين داستان سراسر تخيلي را در رسانههاي انگليسيزبان منتشر كردند تا زمينه اشغال نظامي عراق را فراهم آورند. اكنون پس از سالها ويراني و تخريب و ...
كشته شدن نزديك به 650 هزار عراقي، سياستمداراني چون بلر و خبرنگاران فريبخورده و فريبكاري چون ميلر در كمال بيشرمي به دروغ خود اعتراف ميكنند.
دروغ و فريب دو ابزار فشار عليه ايران است و هر چقدر دروغها بزرگتر باشند و بيشتر تكرار شوند، پس از مدتي به صورت بخشي از باور عمومي درميآيند. در اجراي سياست فشار عليه ايران، ترامپ ابتدا سپاه را در فهرست تروريستي قرار داد و سپس ايران را مسبب قتل ششصد و هشت سرباز امريكايي در عراق دانست. اين اتهام چنان مبهم و بيپايه بود كه صداي برخي خبرنگاران امريكايي را حتي درآورد. اتهام ديگر آرايش جنگي عليه امريكا در خليج فارس است. بولتون، مشاور امنيت ملي امريكا يازده روز پيش در بيانيهاي به اعزام ناو هواپيمابر آبراهام لينكلن به منطقه به دليل تهديدهاي ايران در حمله به منافع امريكا اشاره كرد. خانم باربارا استر از سيانان با نقل گفته مقامهاي امريكايي، به هشدار نيروهاي امنيتي درباره خطر حمله نيروهاي ايراني عليه نيروهاي امريكايي در سوريه و عراق سخن گفت.
شبكه ان بيسي نيز در گزارش مبهمي بهطور سربسته ايران را متهم كرد كه در حال انتقال موشكهاي خود به آبهاي منطقه خليج فارس است. اطلاعاتي كه بولتون، سيانان، ان بيسي و ساير منابع امريكايي از تهديد ايران عليه امريكا ميزنند، در قالب عباراتي چون «حدس زده ميشود»، «پيشبيني ميشود»، «برآورد ميشود»؛ بيان شده است. موضوع مضحك ديگر، نقش ايران در قتل نيروهاي امريكايي است كه در رسانههاي امريكايي دست به دست ميشود و هيچ رسانهاي نميپرسد مدرك چيست؟ مدرك فقط برآورد و حدس و گمان بلكه دروغ سازمانهاي اطلاعاتي امريكا است؛ همان سازمانهايي كه از تلاش عراق براي ساخت بمب اتمي نوشتند. اگر منظور مقامهاي امريكايي اين است كه ايرانيان براي استقرار موشك در خاك خود حق انجام اين كار را ندارند، اين سخني بر پايه فهم غلط از مباني مشروعيت و تماميت ارضي يك كشور صورت ميگيرد. اين مشكل ايران نيست كه اطراف آن دهها پايگاه نظامي امريكا مستقر و بيش از 100 هزار نيروي امريكايي در منطقه وجود دارند. ايران موشكهايش را هر جا مستقر كند، امريكاييها آنجا مستقرند. در اينكه جنگي اتفاق نميافتد ترديدي نيست اما امريكا با گسترش جنگ رسانهاي در پي آن است كه رفتار پر از دروغ و تناقض خود را سرپوش بگذارد. آوردن ناو هواپيمابر، بمبافكن بي52، بيمارستان صحرايي و غيره به منطقه، وضعيت را حساستر و خطرناكتر ميكند و اين به نفع هيچ طرفي نيست. اما يادمان باشد كه بيشتر اين تحركات براي يك تهاجم رسانهاي است نه چيز ديگر.