برخيز و اول بكش (199)
فصل نوزدهم
انتفاضه – حمله با پوشش خبرنگاري
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در 23 ماه ژوئن سال 1988، يك تيم خبري از كانال اي بي سي (ABC) به دهكده فلسطيني سلفيت، واقع در دامنه تپههاي سامري در كرانه باختري رفتند.
در آن محل، قلمروهاي اشغالي هنوز در تب و تاب انتفاضه بودند. هر روز تظاهراتهاي خشمگينانه، حملات تروريستي، پرتاب سنگها و كوكتل مولوتوفها روي ميداد و هر دو طرف كشتههاي زيادي ميدادند. رسانههاي بينالمللي جذب اين كنشها شده بودند.
در دهكده كوچك سلفيت خانواده داكدوك اقامت داشتند. نظار با آنكه فقط 18 سال سن داشت اما نام او در فهرست افراد تحت تعقيب شين بت بسيار پررنگ بود. اطلاعات دريافتي نشان ميداد كه او رهبري يك گروه از نوجوانان كه به سمت اتوبوسهاي اسراييلي بمبهاي بنزيني پرتاب ميكنند را بر عهده دارد. اي دي اف در پاسخ به اين تحريكات از تنبيهاتي كه در آن موقع به طور كلي به كار ميبرد براي خانواده داكدوك استفاده و خانه آنها را در 16 ژوئن تخريب كرد. روز بعد، شبكه تلويزيوني اسراييل گفتوگويي با نظار و مادرش كه در كنار منزل ويرانشان ايستاده بودند، ترتيب داد. نظار با لبخندي بر لب تمام اتهامات عليه خودش را رد كرد، اما زماني كه مصاحبه كننده مطرح كرد كه او را يك قهرمان محلي ميدانند، اصلا مخالفتي نكرد. مشخص بود كه او كاملا از توجه رسانهها به خودش بسيار خوشحال است.
هفته بعد وقتي تيمي از شبكه اي بي سي رسيدند و از خانواده نظار پرسيدند كه آيا ميتوانند با نظار مصاحبهاي داشته باشند، نظار در كمتر از چند دقيقه حضور يافت. گزارشگر توضيح داد كه او تحت تاثير مصاحبه تلويزيون اسراييل با نظار قرار گرفته و ميخواهد يك گزارش مبسوطي درباره نظار بسازد. تيم توصيه كرد كه مصاحبه با نظار روي تپه مشرف بر دهكده انجام شود. نظار موافقت كرد اما خواست كه چند دقيقه به او مهلت دهند تا بلوزش را عوض كند.
مصاحبهكننده با لحن دوستانهاي گفت كه «نيازي به تعويض بلوز نيست. من در خودروي ون انباري از بلوزهاي تميز دارم. سايز لباست چند است؟»
نظار مثل هر مرد جواني كه دوست دارد مورد توجه قرار بگيرد به درون يكي از دو خودروي ون آنها كه هر دو برچسب سبكه اي بي سي را داشتند، رفت. گروه براي مصاحبه به بالاي تپه رفتند.
زماني كه بعد از چند ساعت نظار به خانه برنگشت، خانواده نگران شدند. روز بعد آنها با دفتر اي بي سي در تل آويو تماس گرفتند. افراد مستقر در دفتر خبري تعجب كردند كه نظار ناپديد شده است. در واقع آنها بيشتر از اين متعجب شدند كه فردي از شبكه آنها ابدا به سلفيت نرفته است. يك بررسي مختصر مشخص كرد كه كسي از طرف اي بي سي نرفته كه نظار با آنها برود. اي بي سي به اطلاعات اسراييل مظنون شد.
رون آريدگه، رييس بخش خبري اي بي سي با اسحاق شامير، نخست وزير تماس گرفت. دوستي ميان آن دو اين دسترسي را به آريدگه كه بسيار عصباني بود، فراهم ميكرد. او گفت كه حركت شين بت، «امنيت مشروع خبرنگاران را لكهدار ميكند.» او درخواست كرد كه «سريعا تحقيقاتي صورت گيرد كه چه كسي اين اختيار را به آنها داده تا اين حركت را كنند و تاييد كند اين سياست دولت اسراييل نيست كه به هر دليلي قيافه خبرنگاران را به خود بگيرند.»شامير از رويداد سلفيت مطلع نبود اما فهميد كه اين موضوع ميتواند سريعا به يك جنجال مهم تبديل شود از اين رو عصر همان روز نشستي با سران ارتش و اطلاعات ترتيب داد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه