راننده تاكسي
حسن لطفي
گذر عمر هم برايم چيزي از جذابيت جان تراويس شخصيت جاودانه فيلم راننده تاكسي (مارتين اسكورسيزي) كم نكرده است. دليلش گذشته از كارگرداني خوب اسكورسيزي و شخصيتپردازي درخشان پل شرايد به بازي درجه يك رابرت دنيرو بر ميگردد. فيلم آنقدر جذاب و قدرتمند است كه با يك بار تماشا هم صحنههاي از آن در ذهن تماشاچي بماند. نمونهاش صحنهاي است كه شخصيت اصلي فيلم (تراويس – رابرت دنيرو) جلوي آينه ايستاده و به تصوير خودش در آن نگاه ميكند، حالت آدم پرسشگرِ معترضي ميگيرد و به تصوير خودش ميگويد: داري با من حرف ميزني؟ تو داري با من حرف ميزني؟ يا از آن تاثيرگذارتر نمايي است كه دنيرو در صحنه پاياني فيلم انگشتانش را به شكل اسلحهاي در آورده و با آن اسلحه خيالي به سر خودش شليك ميكند، آن هم در حالي كه سعي ميكند با دهانش صداي شليك گلوله در بياورد. با تمام اين جذابيتها و تاثيرگزاريها هيچ وقت دوست ندارم راننده تاكسي كه مرا سوار ميكند مثل تراويس بيكل باشد (آدمي افسرده، معترض، خشن و....) ترجيح ميدهم گوش و وقتم را به كسي بسپارم كه وقت حرف زدن لبخند روي لبهايش محو نشود و اگر معترض هم هست، فقط ننالد و مشكلاتي كه با پوست و جان لمسش ميكنيم، تكرار نكند. طوري باشد كه وقتي از تاكسياش پياده ميشويم حالمان بهتر شده باشد. مثل راننده تاكسي كه چند روز پيش مسافرش بودم. سوار اتومبيلش كه شدم سلامم را وصل به تعارفات مرسومي كرد كه آدمهاي مودب با روابط عمومي بالا خوب بلدند. بعد بينمان سكوتي شد كه تا ويراژ رانندهاي جوان با اتومبيل گرانقيمتش ادامه يافت. ظاهرا ماشين گرانقيمت راننده باعث شد تا خطايش را جديتر كند و راننده از او به شرايط معيشتي مردم كشورمان برسد. پيش خودم گفتم بايد گوشها را با پنبه نامريي پر كنم و به جاي راننده به پيادهرو، خيابان و ترافيك نگاه كنم. خوشبختانه نالههاي راننده و شكايتش زياد طول نكشيد. راننده از سختي و مشقت، از گراني و تورم، از پولهاي باد آورده و پولهاي باد برده روي برگرداند و به شرح وقايع دلچسبي پرداخت كه در آن عبور از موقعيت بد به موقعيت خوب برجسته بود. قاطي وقايع و آدمهايي كه از آنها حرف ميزد، ابياتي از سعدي و حافظ هم اشاره ميكرد. خلاصه تا به مقصد برسيم با شيوايي تمام حكايتهاي جالبي تعريف كرد كه سرگرمكننده و اميدبخش بود. از تاكسياش كه پياده شدم حس خوبي داشتم. همان حسي كه هر بار به تماشاي فيلم راننده تاكسي نشستهام. اين نشان ميدهد روي پرده سينما خيلي از چيزها كه در واقعيت آزاردهنده به نظر ميرسند، دلچسب و لذتبخش است.