برخيز و اول بكش (230)
فصل بيست و دوم
عصر پهپاد- شب دو شاخههاي تيز
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
ژنرال يوري ساگي، سرپرست آمان، جاهطلبتر بود.او روز 13 فوريه در نشست فرماندهي آمان گفت، «دپارتمان عمليات اجراي ويژه نميخواهد آن را انجام دهد. من پيشنهاد طرح ساخت يك مدل اطلاعاتي را قبول ميكنم ولي نگذاريد از تفكر عملياتي باز بمانيم. ما يك مدل اطلاعاتي را با يك «دم عملياتي پياده ميكنيم. تعدادي هليكوپتر را براي حمله به حالت آمادهباش در بياوريد.»
در اين نقطه، يك سوءتفاهم بزرگ بروز يافت. سرهنگ دوم دورون تامير سرپرست اطلاعات كه زيرنظر سلسله مراتب ساگي بود، گفت او فكر كرده بود كه « دم عملياتي » بايد بخشي از مدل اطلاعاتي باشد. او گفت، «هليكوپترها برميخاستند و به دنبال هدف ميافتادند اما در شرايطي كه آنها آتش كنند. درست مثل يك تمرين آموزش فرضي بود. «افرادي كه مسوول ارزيابيهاي ريسك و واكنش عمليات بودند هم اين طور فكر كرده بودند» كه اين نشان ميدهد چرا آنها آماده آن ارزيابيها نبودند.
اما ساگي و همكارانش، و همچنين سرپرست ستاد، باراك، چيز كاملا متفاوتي را فكر كرده بودند. براي آنها «دم عمليات»- هليكوپترهاي هوابردي بودند كه مسلح به موشكهاي ليزري هل فاير بودند- گزينهاي كه كشتن موسوي را باز ميگذاشت.
اين بخشي از نقشه اوليه نبود، اما الان اين فرصت ايجاد شده بود و اغواي آن خيلي راحت بلند شده بود: حذف يك دشمن سرسخت در حالي كه يك پروتكل كشتن هدفمند با برند تازه كه استفاده از پهپاد و هل فاير بود به كار گرفته ميشد. اين دقيقا همان چيزي بود كه باراك، كه در تولد پنجاه سالگياش از دست رسانهها خسته شده بود، ميخواست؛ يك عمليات كوچك، هوشمند و مرگبار توسط ايدياف.
هر چند، ناخودآگاه دو نقشه موازي بدون آنكه كسي متوجه آن شده باشد، درست شده بود.
روز جمعه 14 فوريه، بخش ضد تروريسم آمان خلاصه عمليات خود را صادر كرد كه روشن ساخت كه «عمليات به وقت شب» فقط براي جمعآوري اطلاعات است كه بعدا براي ربايش مورد استفاده قرار گيرد. اين خلاصه شامل جزييات زير ميشد: «كاروان خودروي موسوي معمولا شامل سه تا پنج خودرو است. از ميان آنها،
دو يا سه خودروي اسكورت است كه در جلو و در عقب كاروان حركت ميكنند. خودرويي كه موسوي بر آن سوار است يك مرسدس بنز 280 يا 500 است. جاي او در خودرو ثابت نيست. گاهي اوقات او در اولين خودرو پشت سر اسكورت است و گاهي اوقات در خودروي دوم يا سوم. ديگر خودروها رنجروور هستند.»
اين يك تناقض خطرناك بود زيرا يك واحد براي آماده شدن به يك حمله شروع به كار كرده بود در حالي كه ديگر واحدها نقشه مناسب براي آن نداشتند. با اينحال از آنجا كه عمليات هنوز به طور رسمي فرضي بود آن را در برنامه هفتگي دورهمي «عمليات و داستانها» كه وزير دفاع و رييس ستاد حضور به هم ميرساندند گنجانده نشده بود. موشه آرنز، وزير دفاع در كل از وجود «عمليات به وقت شب» بياطلاع بود.
آن شب، كه يك روز جمعه بود، فقط ساعتها بعد از آنكه دستورات برخورد توسط مقامات اسراييلي صادر شد، يك گروه از چريكهاي جهاد اسلامي به كمپ صحرايي ايدياف هجوم آوردند. آنها افراد تازه استخدام شدهاي بودند كه براي تمرين آموزشي آمده بودند و در چادرهايشان در خواب بودند. جهاديها سه نفر از آنها را با چاقو، تبر و دوشاخههاي تيز كشتند. حيم ياوين، مجري تنها كانال تلويزيوني در پايان روز سبت در گزارشي به اين حمله پرداخت و آن را «شب دو شاخههاي تيز» نام نهاد.
حس ملي به سطح پايين خود نزول كرد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه