از زاويه ديگر به فرويد نگاه كنيم
مهرناز يكتا
زيگموند فرويد نرولوژيستي جاهطلب بود اما آنچه فرويد را به شخصيت مشهوري تبديل كرد، نگاه و شيوه تفكر او به بيماريهاي رواني بود؛ بيماريهايي كه تا قبل از او به عنوان جنون يا اختلال در مغز در نظر گرفته ميشد و عوامل و فاكتورهاي رواني در پيدايش يك بيماري رواني ناديده گرفته ميشد. از آن زمان تا امروز بسياري رويكرد روانكاوي فرويد را مورد نقد قرار دادهاند و روش فرويد را روشي ناكارآمد و اغلب بيفايده براي درمان بيماريهاي رواني در نظر ميگيرند. اما بايد پرسيد اگر مفاهيم و نظرات فرويد به گفته ناقدانش ناكارآمد است، چرا اين روش همچنان مورد استفاده قرار ميگيرد؟ يا حتي به عنوان يكي از مهمترين روشهاي درماني به حساب ميآيد؟نظريه فرويد و رويكرد روانكاوي او بيشتر از اينكه يك روش درماني باشد نوعي نگرش و تفكر است كه تا قبل از فرويد وجود نداشت. ميتوان به اين شكل به سوال بالا پاسخ داد كه بيشك آنچه فرويد مطرح كرد مانند ساير روشهاي مطرحشده ديگر داراي نقصها و كمبودهايي است كه طي زمان و بعد از مرگ او اين كمبودها و نقصها در روال پيشرفت و گسترش نظريه روانكاوي از بين رفته، اما نكته مهم اين است كه روانكاوي داراي تاريخچه مهمي است چراكه روانكاوي زماني شكل گرفت كه افراد بهشدت درگير بيماريهاي رواني بودند و هرگونه روش خلاقانهاي كه باعث ميشد اين افراد از درمانهاي نامناسبي مانند شوكدرماني و استفاده از برق رهايي پيدا كنند بسيار مورد توجه قرار ميگرفت. نكته ديگري كه به شهرت فرويد افزود تاكيد وي بر مفهوم ناخودآگاه بود؛ به اين صورت كه ناخودآگاه جايي است خارج از خودآگاه هر فردي كه بخشي از انگيزهها، موتيويشنها و تمايلات و حتي بخشي از باورهاي ما آنجا شكل ميگيرد و رفتارها و عكسالعملهاي ما را كنترل ميكنند. به همين خاطر است كه خيلي وقتها رفتارها و واكنشهايي از ما ناشي ميشود كه بعد از آن ميگوييم: «نميدانم چه شد كه اين اتفاق افتاد». فرويد مفاهيم ديگري نيز مطرح كرد كه از مهمترين آنها ميتوان از پرداختن به خوابها و روياها نام برد. اينكه روياها شاهكليدي هستند براي ورود به ناخودآگاه.امروز در حوزههاي مخلتف مانند هنر و ادبيات، مسائل اجتماعي و حتي سياسي ردي از مفاهيم فرويد را ميتوان يافت. اين موضوع ميتواند باعث شود برداشتهاي متفاوتي از افراد و مسائل پيرامون داشته باشيم. شايد بتوان گفت ممكن نيست يك كار نمايشي، هنري يا يك گفتوگوي سياسي را ببينيم و در آن ردي از مفاهيم و صحبتهاي فرويد نيابيم. البته تاثير و محبوبيت فرويد فقط به خاطر نظريه بينشي و علاقه و انگيزه قوي كه به بحث روان داشت، نبوده. شايد چيزي كه او را به يك نابغه تبديل ميكند، نبوغي است كه به راحتي ميشد آن را لابهلاي نوشتههايش يافت و قابليت خارقالعادهاش در تمييز دادن بين اهم و غير اهم. در نوشتههايش متافورها و سنبلها و تفكرات انتزاعي زيادي به كار گرفته شده است، هم براي بيان يكپارچه نظريات خودش و هم براي نمايش يكپارچگي روان. همين باعث شده كه نوشتههاي فرويد نهتنها بسيار غني بلكه براي هر خوانندهاي، حتي افراد عادي و غيرمتخصص هم مهيج باشد چراكه تفكر عميقي را به نمايش درآورده است. بايد گفت فرويد نه تنها در زمان خود بلكه بعدها نيز با توجه به مفاهيمي كه اشاره كرد در روانشناسي ردي به جاي گذاشت كه حيرتانگيز است. آنچه گاهي باعث نااميدي و نگراني ميشود برداشت نامناسبي است كه گاهي از نظرياتش صورت ميگيرد. گاهي به راحتي ميشنويم كه ميگويند فرويد فردي بيقيد و مرز بوده كه تمام نظرياتش حول مسائل جنسي ميگشته يا زيربناي هر رفتاري را فقط مسائل جنسي ميدانسته. در حالي كه در واقع تفكر و رويكرد فرويد بسيار فراتر از اين مسائل بوده و تنها نياز به خوانشي مناسب و عميق دارد. از سوي ديگر شايد امروز با تنشهاي زيادي كه در جامعه شاهد هستيم لازم باشد نگاهمان را بيشتر به اين شخصيت نابغه نزديك كنيم تا شايد بتوانيم در فضايي آرامتر زندگي با آرامشتري را تجربه كنيم.