ادامه از صفحه اول
چرا «تهران، براي همه؟»
شاكله امروزي جمعيت تهران، بهطور عمده در يك قرن گذشته و به دليل توسعه ناموزون كشور به وجود آمده است. تمركز امكانات در شهر تهران، تصويري رويايي از اين شهر ساخته كه در طول زمان آن را به مقصد شهرونداني از نقاط مختلف كشور بدل كرده است. توسعه ناموزون، به همراه خود عوارض متعددي براي شهر تهران به همراه داشت؛ عوارضي مانند حاشيهنشيني، شلوغي و ترافيك، آلودگي هوا، عقبماندگي رشد خدمات اجتماعي از رشد جمعيت و... با وجود اين، مهاجرت شهرونداني از قوميتها و طبقات و حتي مذاهب مختلف به شهر تهران، سبب شد تا تهران به شهري بدل شود كه با وجود همه مشكلات و مسائل شهر، هيچ هويت سلطهيافتهاي جز تكثر مسالمتآميز ساكنان آن بر شهر حاكم نشود. تهران از همان آغاز شهري بود كه شهروندان ميتوانستند در آن بيشتر همانگونه كه هستند زندگي كنند. به معناي مثبت كلمه در شهر گم شوند و نگران چشمان نظارهگر فرهنگ سلطهيافته نباشند. در عين حال اين مساله به معناي فقدان هويت در شهر تهران نبود. همين شهروندان، به صورت عرفي قوانين اخلاقي مسالمتجويانهاي را در شهر بنا گذاشتند و يكديگر را به رسميت شناختند و به هم اعتماد كردند، بهگونهاي كه در روايات تاريخي از شهر تهران، كمتر شاهد گزارشهايي مبني بر نزاع و درگيري ميان هويتهاي مختلف ساكن در شهر هستيم. همه مهاجران، شهرستانيها و روستاييهايي كه به تهران آمدند همين فرهنگ را از آن خود كردند و به جزيي پايدار از هويت شهر تهران بدل شدند؛ هويتي صلحطلب، دلسوز و مداراگر. اين هويت را بهتر از همه يكي از برجستهترين نمادهاي فرهنگ و ادب ما، سعدي به نظم در آورده است:
بني آدم اعضاي يكديگرند/ كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نباشد قرار
تو كز محنت ديگران بيغمي/ نشايد كه نامت نهند آدمي
نمونه عالي چنين همزيستي هويتي در شهر تهران را ما ميتوانيم در خيابان سيتير مشاهده كنيم. اين خيابان سند افتخار صلحطلبي و مداراجويي هويتي ايرانيان و بهخصوص تهرانيان است. كليساي انجيلي پطرس مقدس، كليساي ارامنه حضرت مريم، كنيسه حييم، آتشكده آدريان و مسجد حضرت ابراهيم، پايداري فرهنگي را نشان ميدهند كه امروز نه فقط نياز ايران كه نياز جهان است. ما بايد احساس تعلق به همين فرهنگ را در شهر تهران تقويت كنيم. فرهنگي كه در برابر اسلامهراسي و مهاجرستيزي و مليگرايي افراطياي كه امروز در جهان در حال
سر بر آوردن است، حرفهاي زيادي براي گفتن دارد.
آشنايي با فرهنگ صلحطلب و مداراگر تهراني و تلاش براي حفظ و بسط آن در عرصههاي مختلف، وظيفه امروز همه ما شهروندان تهراني است. متاسفانه در سالهاي اخير، سيطره ايده تراكمفروشي بر اقتصاد شهر بر فاصله طبقاتي در شهر افزوده و شمال و جنوب شهر را از هم بيگانه ساخته است. در كنار آن دشوار شدن شرايط اقتصادي كشور و تداوم توسعه ناموزون، باعث ادامه مهاجرتها به شهر تهران و رشد حاشيهنشيني در اين شهر شده است. خطري كه امروز هويت مسالمتجويانه و صلحطلب تهراني را تهديد ميكند، آن است كه شهروندان تهراني، براي مسائلي كه بيش از هر چيز ريشههاي اقتصادي داشتهاند، علل هويتي قائل شوند. دوگانههايي مانند تهراني-شهرستاني يا مهاجر-اصيل كه امروزه
-عمدتا ناآگاهانه- گاه اينجا و آنجا شنيده ميشود و به طرد گفتماني مهاجر و روستايي و افغانستاني و حاشيهنشين و دستفروش و كودككار منجر ميشود، پديدهاي جديد و تخريبكننده هويت افتخارآميز تهراني است. فراموش كردن اين نكته كه عمده ساكنان تهران امروز را طي چند نسل تركيبي از همه مهاجران و روستاييها و شهرستانيها و قوميتها و مذاهب شكل دادهاند، در طول زمان، به نزاعهاي هويتي در شهر منجر خواهد شد. بار كردن معناي هويتي بر شكافهاي طبقاتي، خود به مانعي در جهت تحقق عدالت و بدل شدن تهران به شهري براي همه خواهد انجاميد. متاسفانه رشد همينگونه تفكرات در ميان ما، باعث شده كه دستكم در پارهاي از مواقع، ما برخورد مناسبي با افغانستانيهاي عزيزي كه خسته از جنگ و رنجهاي آن، به كشور ما مهاجرت كردهاند، نداشته باشيم و نتوانيم تصوير هويت واقعي تهراني را به آنها عرضه كنيم.
ما در مديريت شهرداري تهران در اين دوره، كاملا متوجه اين دست تهديدات فرهنگي بودهايم و تلاش خود را مصروف تبديل هر چه بيشتر تهران به شهري براي همه نمودهايم. تقويت هويت تهراني مبتني بر پذيرش تفاوتها و پرهيز از ديگريسازي و طرد، محور حركت ما بوده است. مطمئنا چنين سياستي بدون تلاش براي كاهش فاصله طبقاتي در شهر و رشد عدالت اجتماعي و اقتصادي موفق نخواهد شد. چنين تلاشي مستلزم همكاري همه شهروندان تهراني است. اگر قرار بر حفظ هويت تهراني باشد، همه ما بايد براي كاهش فاصله طبقاتي و تقويت همبستگي اجتماعي ميان اقشار مختلف تلاش كنيم. روياي ما براي آينده تهران، شهري است كه همه ساكنان آن فارغ از جنسيت و قوميت و مذهب و نژاد به آن احساس تعلق و افتخار كنند.
چرا اصلاحطلبان متهمند؟
شهيداني در خانواده دارند يا سابقه جانبازي و آزادگي دارند. پيروز حناچي خود رزمنده بوده. علي اعطا و حجت نظري فرزندان شهدا هستند. محسن هاشمي فرزند قائم مقام فرماندهي كل قوا در زمان جنگ بوده. اين رفتار قيممآبانه 20 سال است كه ادامه دارد. آيا نميخواهد يك روز تمام شود؟ هر ايراني با شرفي در هر نقطه از جهان پاي قهرمانان ملي كه وسط باشد با سربلندي از مقام و جايگاه آنان تجليل خواهد كرد. اين ستايش امري جاري در تاريخ ايران است و از زمان گذشتههاي دور تا رييسعلي دلواري و باكري و همت و چمران و از اين پس هم ادامه خواهد يافت. جناحي كردن سرمايههاي معنوي از ارزش و اعتبار كساني كه دستشان به اين امر مذموم آلوده است، كم ميكند. اين گرد و غبار كه فرو نشست اي كاش يك بار براي هميشه جناح مقابل اصلاحات از مستمسك قرار دادن نام و ياد شهداي والامقام ايران براي فشار به جريان رقيب دست بردارد. شما هزار بار ديگر اصلاحطلبان را متهم كنيد آنان هزار بار ديگر (نه به خاطر فشار شما) بلكه به خاطر باورشان به تكريم شهدا، تمام تهران كه سر جاي خود تمام ايران را به ياد شهدا به نام آنان زينت خواهند داد.