درباره اقتباس نمايشنامهنويس بزرگ بريتانيايي
پينتر و زن ستوان فرانسوي
نيلوفر صادقي
هارولد پينتر در عالم ادبيات و هنر تا جايي پيش رفته كه نامش شانه به شانه نويسندگان تاثيرگذار و جريانسازي چون تولستوي، كافكا، فاكنر و وانگت و از غولهاي سينما هيچكاك در قالب صفت وارد زبان واژهنامهها شده است. پينترسك (Pinteresque) صفتي كه به سبك پينتر و ويژگيهاي خاص نوشتار او به خصوص نمايشنامههايش اشاره دارد، تهديد كمترـ دروني و بيشترـ بيروني منِ شخصيتهاي درگير بحران هويت و پرداختن به مكانيسمهاي دفاع رواني كه آنها در مواجهه با تهديد مرموز و اضطراب مخرب انتخاب ميكنند، استفاده موثر از زبان روزمره و بازيهاي زباني و البته نقش پررنگ مكث و سكوت. پينتر فيلمنامهنويس هم البته دستكمي از پينتر نمايشنامهنويس ندارد و حتي به زعم نويسنده انگليسي جان فاولز قلم پينتر در فيلمنامههاي اقتباسياش جادو ميكند، شاهد مثالش هم اقتباس موفق پينتر از رمان زن ستوان فرانسوي نوشته فاولز است كه پينتر را نامزد جايزه اسكار بهترين فيلمنامه اقتباسي در سال 1981 كرد. جالب اينجاست كه فاولز با الهام از يك تصوير رمان زن ستوان فرانسوي را آفريد (تصوير زني كه در انتهاي اسكلهاي متروك ايستاده و به دريا خيره مانده است) اما در پايان كار به نظر ميرسيد، رمان او كه به ادبيات ويكتوريايي نظر عميقي دارد و اصول روايي، اخلاقي و حتي سياسي آن را با پايانهاي چندگانه به چالش ميكشد از دسته رمانهاي فيلم نشدني است. منتقدان و صاحبنظراني كه به رمان فاولز مهر ايدهپردازانه زده بودند و آن را بازي دالهاي قرن بيستمي و مدلولهاي قرن نوزدهمي ميدانستند، باور داشتند نوشتن فيلمنامه بر اساس رمان پسامدرن زن ستوان فرانسوي تكنيك به اصطلاح 6 وجهي ميطلبد چون بايد اثر ادبي معاصري را كه خود هم آميزهاي پسامدرن از رماني ويكتوريايي است در قالبي كاملا متفاوت بازآفريد. از طرف ديگر پينتر چالش اصلي اقتباس از رمان فاولز را نقش و حضور فعال نويسنده- راوي در رمان ميدانست. اينكه نويسنده بخواهد بر پرده ظاهر شود و به همه جا سرك بكشد و در طول فيلم با بينندگان حرف بزند هم از نظر پينتر و هم به باور كارل رايتس كارگردان كه ساخت فيلم بر اساس رمان زن ستوان فرانسوي را برعهده گرفته بود، ناممكن بود. بر همين اساس گزينههايي مطرح شد از جمله حذف كامل دالهاي قرن بيستمي و تكنيكها و شيوههاي روايي پستمدرن از داستان و تمركز كامل بر داستان عشقي رمانتيك در زمينه ويكتوريايي، همراه با ديالوگهاي تاثيرگذار و البته منظرهها و لباسهاي جذاب. اما دستاندركاران توليد فيلم علاقه چنداني به ارايه داستان عاشقانه تكراري نداشتند و براي همين هم سراغ پينتر رفته بودند تا بلكه او بتواند راهحلي براي مشكل اقتباس از اثري چنين پيچيده و البته بلند بيابد. حاصل همكاري پينتر و رايتس موفقيتآميز است، حذف شجاعانه بسياري از تاكيدهاي نويسنده در رمان و افزودن جزيياتي با كاركرد متفاوت(همه ميدانستند پينتر ابايي از باقي گذاشتن ردپاي خود بر اقتباسهايش ندارد) همراه با استفاده از تكنيك فيلم در فيلم به مثابه استعاره و آفريدن داستاني مدرن از دل هم آميزه تاريخي و پسامدرن فاولز كه ماجراي ساخت فيلمي معاصر به نام زن ستوان فرانسوي را با اشاره به مراحل تهيه فيلم و پشت صحنهها روايت ميكند و در هر دو سطح فيلم دو بازيگر اصلي ثابت را به كار ميگيرد تا دو روايت مكمل و روشنساز هم باشند.