روسيه خاورميانهاي پوتين
ترجمه: هديه عابدي
روسيه طي چند قرن گذشته نقش مرز بين اروپا و آسيا را ايفا ميكرد، اما اكنون بالاخره جايگاه خود را در ميان غولهاي نفتي خاورميانه يافته است. در مورد چرخش روسيه به سمت چين و خطرات آن براي نظم جهاني متكي بر امريكا بحثهاي زيادي انجام شده و كرملين نيز تمام تلاش خود را كرده تا با بزرگنمايي اين خطرات و ترسها، روسيه را بزرگتر از چيزي كه واقعا هست نشان دهد. با اين حال روسيه در حقيقت در چرخش به سمت خاورميانه موفقتر عمل كرده و رييسجمهور اين كشور ولاديمير پوتين در ميان گروه خاصي از حاكمان مستبد احساس راحتي بيشتري ميكند.
نشست هفته پيش «باشگاه مباحثه والداي» كه محفل مورد علاقه پوتين براي مطرح كردن ايدههاي سياست خارجي است، به موضوع «طلوع شرق و نظم سياسي جهان» پرداخت. بحث اصلي اين نشست در مورد چين و ارتباط راهبردي روسيه با اين كشور بود. اما مشكلي كه در اينجا وجود دارد اين است كه روسيه در مقابل چين از نظر اقتصادي حرفي براي گفتن ندارد و اين دو كشور از اين نظر نميتوانند شركاي برابري باشند. روسيه ميتواند يك تامينكننده بزرگ سوخت باشد، اين كشور همچنين قلمرو سرزميني عظيمي دارد و ميتواند از قدرت خود در قطب شمال نيز استفاده كرده و با ساخت كريدورهاي حمل و نقل به تجارت چين كمك كند. با اين حال، چين علاوه بر روسيه گزينههاي رقابتي ديگري هم دارد. به علاوه روسيه بازار خوبي براي كالاهاي چيني نيست و فناوريهاي ارزشمند زيادي هم براي انتقال به چين ندارد.
در اينجا اين سوال به وجود ميآيد كه روسيه چطور ميتواند از نيروي نظامي خود كه مهمترين مزيت آن به عنوان يك قدرت جهاني است، حداكثر استفاده را ببرد تا در شراكت خود با چين به توازن بيشتري برسد؟ و اينجا همان نقطهاي است كه راهبرد روسيه در خاورميانه اهميت خود را نشان ميدهد. تيموفي بورداچف، كارشناس مسائل سياست خارجي، در مطلبي براي نشست والداي نوشت: شكي نيست كه روسيه با حفظ الگوي تاريخي خود، يكي از قدرتهاي برتر جهان باقي ميماند. ابرقدرت بودن در خون روسيه و بخشي از شالوده و سنت ملي آن است. علاوه بر اين، تجسم توانمنديهاي نظامي روسيه در خاورميانه، ضرورت و كارايي «قدرت سخت» را براي مداخله ديپلماتيك موفق به اثبات رسانده است.پوتين در سخنراني خود در نشست «والداي» پيش از اينكه در مورد روابط اقتصادي روسيه با چين و ديگر كشورهاي آسيايي صحبت كند، به موضوع خاورميانه پرداخت. او با غرور در مورد موفقيت نظامي روسيه در سوريه (كه مسلم است) و پيروزيهاي ديپلماتيك بعدي آن (كه كمتر مشخص است) صحبت كرد و گفت: ما توانستهايم با ايجاد روابط كاري نزديك با ايران، تركيه، اسراييل، عربستانسعودي، اردن، ديگر كشورهاي خاورميانه و ايالاتمتحده به يك فرآيند سياسي در سوريه دست يابيم. همكاران عزيز، بايد بپذيريد حتي تصور اجراي چنين برنامه ديپلماتيك پيچيدهاي -با حضور كشورهايي كه هر كدام احساسات متفاوتي در مورد يكديگر دارند- تا همين چند سال پيش بسيار سخت بود، اما اكنون واقعيتي است كه ما به آن دست يافتهايم.اما در لافزنيهاي او حقيقتي وجود دارد. روسيه با استفاده از درگيري سوريه و فرصتهاي ديگر توانسته با رهبراني كه نميتوانند با يكديگر كنار بيايند، رابطه برقرار كند. اكنون پوتين با رييسجمهور تركيه، رجب طيب اردوغان و رهبر سوريه، بشار اسد، همينطور رييسجمهور ايران، حسن روحاني و وليعهد عربستانسعودي، محمد بن سلمان روابط دوستانه دارد.او با ديگر شخصيتهاي كليدي منطقه مانند بنيامين نتانياهو كه با وجود شكست مفتضحانه ماه گذشته در انتخابات همچنان نخستوزير رژيم صهيونيستي است و همچنين عبدالفتاح سيسي، رهبر مصر نيز رابطه خوبي دارد. ملك عبدالله دوم پادشاه اردن نيز هفته گذشته در نشست «والداي» ميهمان پوتين بود.پوتين براي حفظ اين روابط از ابزار مختلفي استفاده كرده است. او در جنگ سوريه به كمك اسد شتافت و در زمان كودتاي 2016 تركيه به اردوغان پيشنهاد حمايت داد. پوتين واكنش شديد جهان به دخالت آشكار بن سلمان در قتل جمال خاشقجي را ناديده گرفت و با شكستن يك سنت ديرينه، براي تثبيت قيمت نفت با عربستان همكاري كرد. در بحث تحريمهاي امريكا عليه ايران، پوتين از جمهوري اسلامي حمايت كرد. او همچنين با وجود اتحاد با ايران، بر سر توقف حمله به اسراييل از خاك سوريه مذاكرات سازندهاي را با نتانياهو داشت.
با اين حال تمامي اين موارد در يك چيز با هم مشتركند: در همه آنها پوتين از وضع موجود حمايت كرده است. او همچون تزارهاي روسيه قديم، مخالف سرسخت تغيير رژيم بوده و حامي رهبران فعلي است. روسيه تنها در يك مورد (يعني حمايت غيررسمي از خليفه حفتر ژنرال ليبيايي كه با دولت قانوني اين كشور ميجنگند) ترك عادت كرده است، اما آن هم برخلاف رسم هميشگي روسيه نيست، چراكه ميتوان گفت بهدليل اينكه حفتر نسبت به دولت ليبي قلمرو وسيعتري را دراختيار دارد، حكمران اصلي اين كشور محسوب ميشود.
چنين سابقهاي، پوتين را در چشم رهبران خاورميانه عزيز ميكند. آنها مطمئنند برخلاف امريكا كه در چند كشور دست به تغيير رژيم زده است، پوتين قصد فريب دادنشان را ندارد. پوتين نيز خوب خودش را همرنگ جماعت ميكند و براي جلب حمايت رهبران خاورميانه حتي از قرآن نيز روايت ميآورد.روسيه برخلاف آنچه موقعيت جغرافيايياش نشان ميدهد، در واقع كشوري در اروپا، آسياي مركزي يا آسياي شرقي نيست، بلكه يك رژيم استبدادي خاورميانهاي است و چرخش آن به سوي خاورميانه طبيعيتر از تلاشهاي قبلياش براي نزديك شدن به امريكا يا تلاش فعلياش براي نزديكي به چين است.