«و بذل مُهْجتهُ فِيك، لِيسْتنْقِذ عِبادك مِن الْجهالهِ»
در هنگامه اربعين سالار شهيدان و بزرگداشت مقام عقيله بنيهاشم، قافلهسار كاروان اسرا، همقدم با طفلان خسته و نگاهي به حركت عظيم زائران براي خواندن زيارت اربعين ارباب از زبان جابر اولين زائر.
سالها از اربعين ميگذرد، انگار قافله عقيله بنيهاشم به كربلا ميرسد. اربعين يعني بيداري و پيام فاجعه ظالمان و ستمگراني كه در عاشورا دستشان به خون آلوده و هر ظلم و جوري بر اهل بيت عصمت و طهارت روا داشتند تا اينكه بر بدنها، اسب تازاندند و سرها از بدن پاك شهدا، جدا و بر نيزه كردند...
به اسرا رحمي نكردند و چهها و چهها كه جز اينها نكردند.
امسال هم براي نوبت ۱۴ تلاش كرديم تا باري ديگر، اسم ما را هم در زائران اربعين بنويسند.
براي هيچ معصوم ديگري مراسم اربعين توصيه نشده است و اين يعني اهميت اربعين حسيني.
اربعين با بناي زيارت جابر بن عبدالله انصاري آغاز شده است. او بر اساس برخي نقلها و روايتها، ۲۱ سال از امام حسين(ع) بزرگتر است و گويا به وقت حضور در اربعين همان سال۶۱ هجري، حدود ۸۰ ساله بوده است.
نكته مهم در شخصيت جابر آن است كه از جواني با حبيب خدا آشنا شده، ايمان آورده و رفيق شده؛ اين است مقام حب الهي! و آيا دين جز محبت است؟! در ١٦ سالگي جزو گروهي از اهل مدينه بوده كه در پيمان عقبه در مكه و منا پيش از هجرت با حبيب خدا همراه و مرتبه همنشيني و ايستادن كنار پيامبر بودن را حضوري كسب كرده است. در جنگ احد، پدرش از برجستهترين شهداست و در ٢٠ سالگي پدرش شهيد شده و مسووليت خانواده، خاصه خواهران بزرگوارش برعهده او بوده است؛ در جنگ احزاب رفاقتي عجيب بين او و حبيب خدا ايجاد شده و پيامبر به خانهاش به ميهماني رفته است. در ايام كودكي امام حسين (ع) به او عشق ميورزيده و اين عشق در او جلوهگر بوده است. حبيب خدا به جابر فرموده: امام محمدباقر(ع) را درك خواهد كرد و چنين شده است. در حجهالوداع همراه حبيب خدا به حج رفته و با دقت و تيزبيني، سنت و مناسك حج حبيب خدا را ثبت كرده است. لذا عدم وجود اختلافات اساسي در مناسك حج براي مذاهب مختلف تا حدود بسياري مرهون تيزبيني جابر بن عبدالله انصاري است. (نقل از حاجآقا دكتر باقري مورخ، نويسنده و كاتب اماكن مقدسه) پس اربعين با جابر و زيارت جابر برقرار شده كه رمز و رازي بسيار دارد و خواهد داشت و اگرچه شايد آن را حقيري چون من نميفهمد اما حضور در كربلا در روز اربعين، بيانگر بزرگداشت ايستادگي امام حسين عليهالسلام در برابر زورگويي و ناكامي در توفيق يزيد و ماندگاري حركت امام است.
كساني كه به راهپيمايي اربعين ميروند، اگر متوجه اين مطلب نباشند كه حسين كشته دفاع از آزادي بيان است، خود را خسته كردهاند و سفري را از سر ندانستنها براي خود رقم زداند.
در سالهاي پس از سقوط صدام مراسم سنتي اربعين و رفتن اهالي استانهاي عراق، به سمت كربلا رايج بود و در چند سال اخير با حضور پرشور ايرانيها چند برابر شده است، در طول سال موكبداران معروف با برنامه قبلي خود را براي پذيراي زوار اربعين آماده ميكردند و هر آنچه در خانه داشتند، از آذوقه تا وسايل استراحت و پذيرايي را براي زائران مهيا ميكردند.
اين اكرام و توجه و برپا كردن موكبها در مسير نجف به كربلا افزايش و تراكم و نظم بيشتري را پيدا كرده است. مسير راهپيمايي زائران نيز از نجف به كربلا در بلوار اصلي (حدود ٨٠ كيلومتر) هر سال تراكم كمي و كيفي بيشتري را شامل شده است.
اما مسير ديگري نيز كه از قديم معروف است، راه نجف به كوفه (مسجد سهله) سپس به سمت فرات، شهر كفل يا (چفل) و حيدريه و طويرج و نهايتا يكي شدن دو مسير در ٢٥ كيلومتر مانده به كربلاست.
اين راه در مسير رودخانه فرات و نخلستانها از حال و هواي ديگري برخوردار است.
قدري مسير طولاني خواهد شد اما خلوت و حال و هواي روستايي مردم بيمثال است.
امام ما، سردار و سالار ما، خون دلش را داد تا ما از جهالت به دانايي و سعادت برسيم، به دانستههايمان در عدالت و آزادي و آزادگي افزون شود و از اخلاق جاهليت و ناداني در جهان سراسر شر و كفر رهايي يابيم.
اما تمام اين قصهها شايد در يك جمله نهان باشد و آن، اينكه ما را چه ميشود كه نتوانستيم الگوي عاشورا را از نوحه و روضهخواني و... به سمت الگوي بينظير مبارزه با ظلم تغيير دهيم و از آن نوعي طريق سعادت و سبك زندگي سياسي-اجتماعي استخراج كنيم؟! هدف همه انبيا و اوليا، دستگيري از مظلوم و حتي نجات خود ظالم بوده با نداي حقطلبي و محبت و مهرباني كه خانه ابوسفيان نيز امن است، چونان كه بيتاللهالحرام، براي از بين بردن ريشه ظلم و ستم و نابرابري و بيعدالتي و ساختن خرابه ظلمت و زر و زور و تزوير؛
مرامنامه شيعه پيوسته صلح و آرامش و امنيت است كه حسين از هر راهي رفت كه اتفاقا جنگ نكند؛ رفت تا خانه خدا امن بماند؛ او حر را از ميان لشكر دشمن خريد و آزاد كرد؛ خون و شمشير و شمر و روضههاي باز و مكشوف همه از اهل بيت به ما رسيده اما امروز اين داستان، سيد محمدحسين طباطبايي (علامه طباطبايي) ديگري ميخواهد كه تفسيري تازه بر عاشورا بنويسد؛ تفسيري كه جامع باشد و از تمام زوايا، شعر و شعار و شعور، همه را با هم درآميخته و يكجا سخن بگويد؛ لكن ما هنوز كه هنوز است، سر ميزنيم به جملات انقلابي و به ياد ماندني «دكتر علي شريعتي» و انگار جامعه جوان امروز، با وجود اشعار آييني و كنگرههاي بزرگ و... يك بلد راه، در اين راه را چشم به راه است؛
ما منتظر فرزند حسين هستيم، نه براي انتقام حسين كه براي جهاني پاك، آباد و آزاد كه در آن به هيچ كودكي، به هيچ جنبندهاي از ذرات عالم ظلم نشود؛ اسلام دين مداراست؛ دين امنيت است؛ ما مسلمانيم و شيعه افتخارش زنده بودن و حيات و پويايي است، براي زنده كردن يك زندگي به نام «حسين».