• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4522 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۷ آذر

شعر طنز

خنده بادا همیشه بر لب‌تان

 

ابوالفضل زرویی نصرآباد

 سه روز دیگر، دهم آذرماه است و نخستین سالگرد درگذشت زنده‌یاد «ابوالفضل زرویی نصرآباد» که طنزآوری بود استاد و چیره‌دست. چند شعر طنز از او بخوانید و برای شادی روحش، فاتحه‌ای تلاوت کنید.

نامه اداری

نامه‌اي از من به سوي حضرت عالي

صدر مؤيد، وزير كار، «كمالي»

بعد سلام و دعا و عرض ارادت

بعد تعارف حضور حضرت عالي

گر كه بپرسي ز حال بنده ناچيز

نيست به‌جز دوري تو، هيچ ملالي

بنده بيكار، شد مصدع اوقات

تا بكند عرض احترامي و حالي

زندگي ما تمام، خواب و خيال است

بس‌كه شنيديم وعده‌هاي خيالي

گاه پي كار، رفته‌ام سر جاليز

گاه سوي كشتزار گندم و شالي

پيش مدير فلان اداره كه رفتم

گفت كه: «بپّا به ميز بنده نمالي!»

چوب‌خطم از وفور قرض شده پُر

كيسه‌ام از قرض آن و اين شده خالي

كرد ز جيب كُتم معاينه دكتر

گفت شده مبتلا به ضعف ريالي

در صفحات جرايد است كه دارد

هي رقم اشتغال، رو به تعالي

نامه نوشتم كه تا مگر كند از لطف

حضرت والي، عنايتي به موالي

عبد مذنّب، مقیم زاویه، «ملّا»

«اول اردیبهشت‌ماه جلالی»

بعد التحریر:

رفت گرو، دیگ و تاس و چمچه و چنگال

رخت و لباس و لحاف و پشتی و قالی

قاشق و کف‌گیر و تشت و سیخ و سه‌پایه

دیزی و بشقاب و کشک‌ساب سُفالی!

 

در «آموختن ادب از بي‌ادبان» فرمايد

«ادب آموختم زِ بي ادبان»

(رك: گلستان؛ به نقل از لقمان!)

تَركِ «ما قال» و «مَن يقول» كنم

نتوانسته‌ام قبول كنم

كه پسر را پس از كلاس زبان

بفرستم به پيشِ بي‌ادبان

كه در آنجا به اشتياق و طرب

بكند درك فيض و كسبِ ادب

اين ادب را كه بي خريد و فروخت

مي‌شود توي كوچه هم آموخت

اعتمادي به اين مُدِل نكنيد

بچه را توي كوچه وِل نكنيد

بچه‌تان اعتياد مي‌گيرد

مي‌رود چيز ياد مي‌گيرد

چه بسا عاشق كسي بشود

چشم در چشمِ اقدسي بشود

شايد آنجا كلك سوار كند

با يكي، نصفه‌شب فرار كند

ناگهان سنگ بر سبو نزنند!

سوزن ايدزي به او نزنند!

بچه‌تان اَنگِ «تابلو» نخورد!

توي كوچه، تلوتلو نخورد!

نبرندش به جرم جاسوسی

يا كلنجار و فحش ناموسي؟

نكند توي كوچه، هي سروته

نشود پاي ثابت صد و ده؟

پس به فرزند، ياد بايد داد

ادب از بي‌ادب نگيرد ياد

يك‌كمي همّت اختيار كنيد

خودتان روي بچه كار كنيد

 

در فضیلت وام و قیاس آن با قدیم‌الایام فرماید

وام، بد بوده از قدیم و ندیم

باز هم وام‌های عهد قدیم!

از همان وام‌های حاج امین

وام بی دنگ و فنگ و بی تضمین

وام بی قیل و قال و بی تعجیل

ضامنش اشک چشم و تار سبیل

وام‌هایی همیشه در حرکت

وام‌هایی حلال و پر برکت

وام آنان که معتدل بودند

مردمانی که اهل دل بودند

مردمانی که وام می‌دادند

به گرفتار، شام می‌دادند

نه که بیچاره را تباه کنند

چون گدایان به او نگاه کنند

ای خوشا وام‌های عهد قدیم!

وام مولا به مستحق و یتیم

وام پر خیر و وام بی‌اجحاف

بی‌نیاز از هزارتا پاراف

باعث خیر و انبساط روان

نه از این وام‌های زوج جوان

آن‌که تا کارد بر عصب نرسد،

نرسد تا که جان به لب نرسد

وام‌هایی که خرج یک‌روزه

جای آن تا سه سال می‌سوزه!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون