• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4522 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۷ آذر

شعرهايي از بهمن صالحي

ماه

يك بار ديگر،

شب رسد از راه، ‌اي ماه!

با اين شبِ ديگر چه سازم،

آه، ‌اي ماه!

تنگ غروب است و غمي مي‌آيد از دور

از دور

با ياد كسي همراه

اي ماه!

تنهاي تنهايم

بيا، بنشين كنارم

بانوي غمگين من، آه‌ اي ماه،

اي ماه!

عمري شنيدم

ناله‌ام در مرگ خورشيد

تنها تويي

از درد من آگاه

اي ماه!

با من بگو:

كي مي‌رسد آيا بهاران؟

تا گردد اين شب‌ها كمي كوتاه، ‌اي ماه!

با من بگو

از حال آن ياران عاشق

بر صبحِ پا در راه، خاطر خواه‌اي ماه!

آيا كجا رفت

آن پلنگ صخره عشق؟

وين دشت خون،

چون شد پر از روباه؟

اي ماه!

اينجا نمي‌افتد گذار كارواني

دستم بگير و بركش

از اين چاه

اي ماه!

ته مانده‌اي ‌گر از شراب نور داري

ايثار كن، ايثار

بر من

گاه

اي ماه!

 

كبوتر

تو مثل پاكي برفي

به كوهسار

كبوتر!

مباد بال تو

آلوده غبار، كبوتر!

شكوه فكر نجاتي، در آسمانه رويا

ثبوت ارزش هستي

به روزگار، كبوتر!

چو پر كشي به فضاي غروب پنجره من

تو مثل نامه اي

از دختر بهار

كبوتر!

در اين افق

كه تبه گشته از هجوم كلاغان

بمان زپاكي و خوبي

تو يادگار، كبوتر!

به بال زخمي اگر طي كني زمين و زمان را

بيا به پاي تو بندم پيام خلق جهان را

مگر رسد خبري هم

ز ما به يار، كبوتر!

عقاب جنگ

به هر صخره‌اي ست سايه فكنده

خداي من!

نشوي ناگهان شكار

كبوتر!

حضيض ذلّتِ خاكم

فسرده روح سخن را

براي من

خبر از اوج‌ ها

بيار كبوتر!

دريا

تو فكر پاك‌ترين مرگي

ز خود عميق تر

اي دريا!

مرا كه عاشق اعماقم

ببر،

ببر،

ببر‌اي دريا!

ستاده‌ام به كنار تو

به گُنگْ خوابي يك قايق

كه از جزاير دانايي، مگر رسد خبر‌اي دريا!

شبي كه خسته‌تر از مرگم

شبي كه مست‌تر از توفان

مرا به سحر نبوت ده

ز سينه‌ات گذر،

اي دريا!

حماسه؟

آه نمي‌دانم، زبان وصف تو را، ليكن

تو حجم گريه دنيايي

ز خلقت بشر

اي دريا!

زخاك تيره اين ساحل

به شب گداخته‌ام، بگذار

بر آستان تو سر سابم

اميد نامور

اي دريا!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون