چه كساني ميتوانند بليت تئاتر بخرند؟
تئاتر براي برخي
احسان صارمي
طبق اعلام مركز آمار كشور، از آبان سال گذشته تا آبان امسال، نرخ تورم 40 درصد بوده است. به عبارتي اگر شما جنس مشخصي را سال گذشته به قيمت
n تومان ميخريديد، امروز بابت آن رقمي برابر با n+40% پرداخت ميكنيد. البته اين وجه خوشبينانه ماجراست. اين افزايش تورم در كنار عدمحمايتهاي دولت از بخش فرهنگ كشور، وضعيت را به جايي كشانده كه عملا مقوله فرهنگ به مقولهاي طبقاتي بدل شده است. براي مثال شما نميتوانيد با درآمد متوسط امروز ايران، مصرفكننده محصولات فرهنگي باشيد. نه قيمت كتابها شما را وسوسه به خريد ميكند و نه قيمت بليت كنسرت به شما جرات خريداري ميدهد. فرهنگ در وجه ابژهاياش، براي يك طبقه خاص شده است و بخش مهمي از جامعه ديگري اين طبقه.زماني دولت در برنامههاي فرهنگياش از عبارت «براي همه» بهره ميجست. مهمترينش در ميانه دهه 80 بود كه عبارت «تئاتر براي همه» به يكي از شعارهاي مرسوم در جشنوارههاي تئاتر فجر بدل شد؛ اما با ورود گروههاي خارجي و قيمتهاي گزاف بليت، اين شعار رنگ باخت و با خصوصيسازي افسارگسيخته در حوزه تئاتر، عملا از ميان رفت. تا جايي كه مبدع شعار «تئاتر براي همه»، پس از 13 سال بار ديگر دبير فجر ميشود و از شعار خود عقبنشيني ميكند.
در دو سال گذشته، قيمت بليت تئاتر مدام ركوردشكني ميكند. برخي از هزينههاي گزاف توليد ميگويند. براي مثال در هياهوي قيمت بليت نمايش «ميسيسيپي نشسته ميميرد»، همايون غنيزاده از نابود شدن دكور سابق و نياز به ساخت دكور تازه گفت و اينكه هزينه همان دكور طي دو سال چند برابر شده است. يعني بيشتر از 40درصدي كه مركز آمار اعلام ميكند. با اين حال غنيزاده از قيمت مدنظر خود عقبنشيني كرد؛ اما ديگر قبح ماجرا شكسته بود.اين روزها نمايش «فرانكشتاين» ايمان افشاري در تئاتر شهر براي خودش ركوردي خلق كرده است. اگرچه قيمت 90هزار توماني پيش از اين هم در تئاترشهر ممكن شده بود؛ اما تعميم اين قيمت به تعداد صندليهاي بيشتر مورد اعتراض روزنامهنگاران قرار گرفته است. اين به معناي آن است تنها كساني ميتوانند چند بازيگر مشهور را روي صحنه ببينند كه پول بيشتري نسبت به بقيه دارند؛ آن هم در دولتيترين سالن كشور.
در دوران ركود بزرگ امريكا در دهه 1930آنچه بيش از هر راهكاري جامعه را از فروپاشي نجات داد، فرهنگ بود. تئاترهاي مفرح و فيلمهاي موزيكال، ابزاري بودند براي گريز از وضعيت بد اقتصادي، پناهگاه مردم سالنهاي نمايش بود، سالنهايي كه چه براي سينما و چه براي نمايش، تئاتر بود. تئاترها محل تزكيه نفس جامعهاي بود كه درد وجودش را فراگرفته بود.اين روزها تئاتر ايران نميتواند محل آرامش باشد. قيمتهايش كمرشكن است. توليد كردنش سخت است. فرآيندش
به سوي طبقاتي كردن مخاطب پيش ميرود و حتي براي آن پرديس عظيم جنوب شهر هم دولت و شهرداري هيچ برنامهاي ندارد. از سويي هنرمندان نميتوانند در قيد سرمايهگذاري خود نباشند و به بازگشت آن نينديشند و
از سوي ديگر دولت معتقد است فرهنگ محل نجات جامعه نيست. نتيجه كار هماني است كه علياصغر كارانديش، روز چهارشنبه در جلسه صندوق اعتباري هنر بيان كرده است: كاهش 10درصد بودجه فرهنگي كشور و البته حذف مشوقهاي مالياتي براي بخش خصوصي.