كار ما فقط بازنمايي نيست؟
سينا قنبرپور
سومين نشست از سلسله نشستي كه انجمن صنفي داستاننويسان استان تهران برگزار شد و گويا فقط يك جلسه ديگر از اين سلسله نشست باقي است كه در بهمن برگزار ميشود. در نخستين جلسه از اين نشستها، بهانه بحث و بررسي با عنوان «شهر» و «رمان» منبعث از نتايج پايشهاي اجتماعي عنوان شد تا آنجا كه گفته شد: بر اساس نتايج پيمايشهاي ملي كه بر وقوع نوعي «گسيختگي اجتماعي» تاكيد داشته است، بهانهاي شده تا پس از مدتي تامل انجمن داستاننويسان استان تهران با همكاري اداره كل مطالعات اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران سلسله نشستهاي «رمان و شهر» را برگزار و در آن به بررسي ادبيات و شهر بپردازند. سلسله نشستي كه در آن پرسشهايي از اين دست مطرح شد كه آيا نويسندگان ايراني به ويژه آنها كه در تهران ساكن هستند، رويايي درباره شهرشان ندارند؟حالا پس از برگزاري 3 جلسه اين پرسش پررنگتر شده كه آيا فقط قرار است، شهر و سازههايش بر نويسندگان تاثير بگذارد يا نويسندگان هم ميتوانند رويايي درباره شهرشان را توصيف و ترسيم كنند تا شهرسازان، مديران شهري و تصميمسازان شهري از آن تاثير بگيرند و قدري از حملهور كردن بتن و آهن و سازه يا معبر خودرو بر شهروندان بكاهند و مولفههاي زندگي را گسترش دهند؟آنچه در اين جلسه و به طور خاص در جلسه آخر بر رابطه شكلگيري رمان متاثر از مدرنيته تاكيد شد، رماننويسي را محصول زندگي شهري كه اين نيز خود محصول مدرنيته بوده، توصيف كردند. حال پرسش اين است اگر روزي انديشهاي به مدرنيته ختم شد و آثارش به زندگي شهري و رمان چرا اين تصور وجود دارد كه رمان نميتواند بر شهر و شهرسازان يا تصميمگيران شهري تاثير بگذارد؟اگر قائل به چنين اثري نباشيم اين پرسش پيش ميآيد كه هدف از برگزاري سلسله نشستهايي كه خود محصول جلسهها و صرف انرژي و هزينه بررسي رمانهايي در اين عرصه بوده، چيست؟در دوره شهرداري محمدباقر قاليباف در همين معاونت اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران قراردادهاي بسياري بسته شد كه پژوهشهاي مختلفي براي شهر و زندگي در آن انجام گيرد. علاوه بر اين با يكي از ناشران قراردادهاي متعددي براي توليد كتابهايي با محور شهر بسته شد. البته واقعيت اين بود كه در زمينه شهر محتواي تخصصي وجود نداشت. منظور محتواي معمارانه يا شهرسازانه نبود بلكه منظور تاثير متقابل شهر و علوم انساني بود. كتابهاي متعددي در اين مجموعه قراردادها توليد شد كه بسياري از آنها صرفا يك پاياننامه دانشجويي در مقطع كارشناسيارشد يا دكتري بودند. اما مرور اين كارنامه چه فايدهاي در مورد بحث ما دارد؟ نكته اينجاست هيچكس رابطه پژوهشهايي كه در دوره شهرداري قاليباف با پژوهشهايي كه در اين اداره انجام شد يا كتابهايي كه توليد و منتشر شد را بررسي نكرده است. اگر قرار باشد محتواي مربوط به شهر و زندگي توليد و منتشر شود ولي بر شهرسازان و تصميمسازان و تصميمگيران شهري تاثيري نگذارد چه فايدهاي دارد؟ كتابخانهها و قفسههاي دانشگاههاي علوم انساني و ديگر بخشها يا همين ادارههاي اجتماعي و فرهنگي نهادها نظير شهرداري تهران پر است از عناوين پژوهشي كه اتفاقا هيچ شهرداري متاثر از آن تصميم نگرفته است. حتي كارمندان مديريت شهري هم آنها را نخواندهاند. اگر قرار است چند جلسه با عنوان «شهر» و «رمان» برگزار شود و عدهاي كه صرفا دغدغههاي ادبيات و نويسندگي دارند در آن حضور پيدا كنند خب اين كار را در همان كلاسهاي داستاننويسي يا جلسات نقد ادبي خود خواهند كرد. وقتي به تركيب ميهمانان اين 3 نشست نگاه كنيم، ميبينيم جز به صورت تشريفاتي كه در جلسه نخست آن «احمد مسجدجامعي» و «محمدرضا جوادييگانه» حضور داشتند هيچ مقام مسوولي چه از شوراي شهر و چه از شهرداري حضور نداشتند. حتي كارشناسان مرتبط هم جزو ميهمانان نبودند. جالب اينجاست كه اگر بناي برگزاري اين جلسات بسترسازي براي شكلگيري يك گفتمان درباره شهر و رمان است چرا هيچيك از مسوولان اين عرصه و جامعهشناسان مشغول در آن حاضر به طرح ديدگاههاي خود نيستند؟ از سوي ديگر جالب است كه شهرداري حتي از رسانههاي خود كه قدرت و نفوذ خوبي در اين زمينه دارند، نخواسته است كه محتواي اين جلسات را پوشش دهند. آنچه به نوشتن اين سطور انجاميد در جستوجوي اين پرسش است كه آيا ما دستاندركاران علومانساني اعم از رسانهها و نويسندگان بايد ببينيم، متخصصان بتن و سازه چه نقشهاي براي زندگيمان ميكشند و بعد به بازنمايي آن بپردازيم؟