تلخي بيپايان
حسن لطفي
در اينكه درام از روبهرويي شخصيت با مشكلات به وجود ميآيد شكي نيست. اما در سه فيلمي كه در اولين روز سيوهشتمين جشنواره فيلم فجر تماشاكردم، فيلمهاي «سه كام حبس»، «قصيده گاو سفيد» و «عامهپسند» دشواريهاي ايجاد شده براي آدمهاي اين فيلمها بيشتر از موقعيت دراماتيك، تلخي بيسرانجامي ميسازد كه نه تنها شخصيتها بلكه بينندهاي با سليقه مرا هم آزار ميدهد. اگر سازندگان اين سه فيلم چنين قصدي داشتهاند ميتوانم بگويم كه به نتيجه رسيدهاند، اما اگر بنا به چنين كاري نداشتهاند، بايد به آنها توصيه كنم كه در آثار بعدي خود مكث بيشتري بر وقايع، شخصيتها و پايان فيلم داشته باشند. پاياني كه حداقل در فيلمهاي «سه كام حبس» به كارگرداني سامان سالور و «قصيده گاو سفيد» به كارگرداني بهتاش صناعي با تلخي بيپايان و ادامهداري روبهرو است. منظورم از تلخي بيپايان فقط سرانجام شخصيتهاي فيلم نيست. قاعدتا يك چنين آدمهايي (خصوصا شخصيت فيلم سهكام حبس با بازي محسن تنابنده) با وقايعي كه فيلمنامهنويسان برايشان رقم ميزنند، سرانجام بهتري ندارند. اما اين شكست و ويراني اگر بيننده را مانند شخصيتها درهم بكوبد و به او هوشياري، كاتارسيس، نقد اجتماعي، لذت حاصل از تماشاي يك كشمكش دشوار، برنامهريزي براي دوري از چنين موقعيتي و... ندهد اتفاق درستي نيفتاده است. در چنين حالتي نهايت كاري كه فيلم داستاني ميكند اعلام گزارش از موقعيتي سخت است. گزارشي كه چون وصل به تخيل نويسندهاش است، چندان هم قابل استناد نيست. البته در بين اين سه فيلم، ساخته سهيل بيرقي «عامه پسند» با تغييري كه در شخصيت فيلم (زني هفتاد و پنج ساله با بازي قابل قبول فاطمه معتمد آريا) به وجود ميآيد فيلمساز كمي از ژست بيطرفي فاصله گرفته و به سينمايي با خصوصيات تاثيرگذاري به مخاطب نزديكتر شده است. اينكه قرار گرفتن سه فيلم با چنين حال و هوايي از بخت و اقبال بوده يا عمدي پشت آن است براي من مشخص نيست. همانطور كه برايم معلوم نيست اصرار برخي از فيلمسازان به پايانهاي تلخ بيسرانجام به دستورهاي اجباري ربط دارد كه در گذشته فيلمسازان را به پايان خوش فيلمهايشان مجبور ميكرد يا به شرايط تلخ روزگاري كه در آن زيست ميكنند. هرچه هست گمانم تا درون فيلم بهدرستي ننشيند و با موقعيت شخصيتها هماهنگ نشود يكي از نتايجش موجب تلخي بيپايان دلآزاري ميشود كه غم و نااميدي را به بينندهاش هديه ميدهد.