دانشگاه تهران، روح آبادي ايران
رضا مختاري اصفهاني
تاسيس دانشگاه تهران ادامه تلاش و روندي است كه نخبگان ايراني براي رسيدن به تجدد آغاز كردند. كاروان تجددي كه توسط عباسميرزا وليعهد به راه افتاد، مسيري طولاني و پرفراز و نشيب پيمود. در اين مسير موسسات آموزشي گوناگوني مانند دارالفنون، مدرسه علوم سياسي، دارالمعلمين و دارالمعلمات ايجاد شدند، اما براي پروسه و پروژه تجدد كافي نبودند. محصلين اعزامي به فرنگ و دانشآموختگان مدارس عالي بيشتر فرزندان رجال دولتي و اعيان و شاهزادگان را شامل ميشدند. مهمترين گام براي شكستن اين انحصار با لايحه اعزام محصل به اروپا در بهمن 1306 برداشته شد. اين لايحه، با شرط «تابعيت ايران و ايرانيبودن» و داشتن «تصديقنامه مدارس عاليه يا متوسطه يا فني» شركت در «مسابقه» وزارت معارف را مجاز شمرده بود. محصلين اعزامي متعهد بودند دو برابر مدتي كه در «خارج به خرج دولت تحصيل كردهاند»، در رشته تحصيليشان «به دولت خدمت كنند.» مطابق اين قانون، از بين محصليني كه با آگهي عمومي وزارت معارف در امتحان شركت كردند، كارواني از معرفت فراهم آمد كه اولين اقدام دولت در تأسيس دانشگاه بود. اين محصلين اكثرا از طبقه متوسط بودند كه در ميانشان نامهاي معروف سالهاي بعد همچون عبدالحميد زنگنه، كريم سنجابي، سيدعلي شايگان، لطفعلي صورتگر، مسعود فرزاد، مهدي بازرگان، احمد حامي، خليل ملكي و احمد مهران به چشم ميخورد. جالب اينكه در قانون مذكور مدت پنج سال براي اعزام محصلين پيشبيني شده بود؛ پنج سالي كه سرآغاز تاسيس دانشگاه در ايران بود. روايتهاي گوناگون بر اين انديشه در نزد عبدالحسين تيمورتاش، وزير دربار، دلالت دارد. هم او بود كه به همراه سيدحسن تقيزاده، يحيي قرهگوزلو و مهديقلي هدايت در تدوين و تنظيم لايحه اعزام محصلين نقش اساسي داشت. با چنين انديشهاي، تيمورتاش به عيسي صديق اعلم در امريكا ماموريت داد با مطالعه دانشگاههاي آن كشور، «طرح تاسيس دانشگاه تهران» را تهيه كند. در همين دوره بود كه علياصغر حكمت براي بررسي دانشگاه و تحصيلات عالي به فرانسه اعزام شد. گويا بركناري تيمورتاش مانع تقديم لايحه تاسيس دانشگاه تهران در سال 1311 شد. يك سال بعد كه علياصغر حكمت در مقام وزير معارف قرار گرفت، اين لايحه به مجلس تقديم شد. در بناي دانشگاه تهران تنها به علوم مدرن توجه نشده بود، بلكه با ايجاد دانشكده «علوم معقول و منقول» بر آموزش علوم ديني و سنتي در قالب آموزش مدرن تاكيد شده بود. از همين رو ميراثداراني از حوزههاي علوم ديني مانند سيدكاظم عصار، فاضل توني، بديعالزمان فروزانفر و ... براي تدريس در اين دانشكده دعوت شدند. اين دانشكده را ميتوان نماد و اتصالي ميان حوزههاي سنتي و دانشگاه دانست؛ موضوعي كه با حضور كساني چون مرتضي مطهري و محمد مفتح تداوم يافت. بدين ترتيب رضاشاه در پانزدهم بهمن 1313 با قراردادن لوحي زرين در زمين دانشگاه بر تاسيس رسمي آن صحّه گذاشت. مهديقلي هدايت در تشبيه و توصيف اين اقدام گفت: «اين خشت در شمال شهر آبادي روح كشور است.» اين روح نشانهها و تاثيرات خود را خيلي سريع نمايان كرد. بعضي جوانان شورشي در گروه 53 نفر از دانشجويان دانشگاه تهران بودند. بسياري از استادان و دانشجويان دانشگاه تهران پس از شهريور بيست از فعالان ملي و چپ ايران در آن دهه بودند. محافل روشنفكري ايران برآمدگان از محيط دانشگاه بودند. بيجهت نبود كه سفارت فرانسه در تهران در گزارشي به هنگام دستگيري 53 نفر، رضاشاه را در آنچه در ايرانِ پس از تاسيس دانشگاه تهران عليه نظام سلطنتي در حال رخدادن بود، سهيم دانست.