هفتهنامههاي سرخ و آبي
آلبرت كوچويي
مجله هفتگي كيهان ورزشي در جرگه نخستين نشريههاي تخصصي بود كه در آمد. آن هم بيشتر به سبب شور و شوق كشتي كه كشور را در دهه سي و چهل گرفته بود. آن هم در سرزميني كه يلان و پهلوانان، تاريخساز بودند و تا عصر حاضر، روايتشان، زبانزد بود. روايتهاي سينه به سينه آمده. پهلوان و پهلواني كه حكايتشان به ادبيات و هنرها هم راه يافته بود. موجي از سينماي قلدران و قلندران به راه افتاد كه سرآمد آنها «داش آكل» مسعود كيميايي شد. زندهياد ناصر ملك مطيعي و با او، خيل بازيگران ديگر، پرده نقرهاي را تسخير كردند. كيهان ورزشي با چنين شوري درآمد كه بعدتر، فوتبال، صفحات آن را به تصرف درآورد و البته با نيمنگاهي كه به شاهين و بعد پرسپوليس داشت.
همين كيهان ورزشي را نزد سرخپوشان محبوبتر كرد. اگرچه بعد دنياي ورزش از سوي موسسه اطلاعات آمد كه البته رنگ و طعم آبي داشت. تيم تاج آن هنگام و شعارها، ورزشگاه امجديه آن هنگام را پر كرد و چون ستارگان سينما، آوازخوانان مشهور، حاميان آبي شدند. پرسپوليسيها، آنها را هواداران تيتيش ماماني خواندند و آبيها پرسپوليسيها را كه از هر طبقهاي بودند، كارگر، صنعتگر، دانشجو و البته ناراضيان سياسي آن هنگام. به خاطر همان قشر طبقه بودن، به سخره ميگرفتند و باز چون زور تيم تاج ميچربيد و گاه در نتيجه بازي با پرسپوليس، با نتيجه بازي اعمال زور ميشد، پرسپوليسيها، آن را با آهنگ تاج
نامرد ميخواندند.
و اين كري در ورزشگاهها بود، تا بعد از انقلاب كه هفتهنامههاي ورزشي درآمدند و البته بيشتر با همان حال و هواي نگرش به تيم آبي كه حالا شده بود، استقلال و پرسپوليس شده بود، پيروزي. استقلال، خوش جاي تاج نشست. اما پرسپوليسيها، نام پيروزي را هرگز نپذيرفتند. در راديو و تلويزيون و روزنامهها و هفتهنامهها، پرسپوليس، پيروزي بود و در ورزشگاهها، پرسپوليس، پرسپوليس ماند.
هنگامي كه دكتر بهارستان، صاحب امتياز هفتهنامه فضيلت، پيشنهاد سردبيري اين هفتهنامه ورزشي را به من داد، با اكراه پذيرفتم، چراكه ورزش اگرچه جزو علايقم بود، اما در دنياي روزنامهنگاري نه. چنين نبود، چرا كه من، در همه عمر مطبوعاتيام، در عرصه هنر، قلم زده بودم.
با خود گفتم اگر روزنامهنگارم در اين زمينه و در هر عرصهاي بايد تجربه كنم. چه فرهنگ، چه سياست و چه ورزش ... چنين شد كه سردبيري هفتهنامه فضيلت را پذيرفتم. محمد ابراهيميان، دوست روزنامهنگارم هم شد رييس هيات تحريريه. نشستيم و گفتيم بياييم، آرامآرام، فضيلت را با حفظ بيطرفي در تيمهاي آبي و قرمز، حال و هواي پرسپوليسي بدهيم و براي نخستين بار پيروزي را پرسپوليس بخوانيم. چنين شد كه ناگهان سرخپوشان و هوادارانشان صاحب نشريهاي البته به احتياط با طعم پرسپوليسي شدند. شمارگان فضيلت هم به تدريج از پنج هزار تا به پنجاه و پنج هزارتا رسيد.
فضيلت، يك به يك از اندك رقيباني كه در عرصه مطبوعات ورزشي بودند، پيش افتاد و شد يكهتاز هفتهنامههاي ورزشي و البته بيشتر فوتبالي. مشكل امتياز هفتهنامه كه محلي بود و نه سراسري، سبب توقف فضيلت شد، مگر آنكه فضيلت، در شهرش، چاپ و توزيع شود و اين، نقطه پاياني بود بر فضيلت ورزشي و البته پرسپوليسي. مدتي نگذشت كه اخويان صاحب امتياز هفتهنامه فانوس شد. كوچ بچههاي از هم پاشيده فضيلت، به فانوس، روياي يك هفتهنامه به تمامي پرسپوليسي، واقعيت پيدا كرد. از پرصداترين عنوان نخست فانوس اين دو بود كه شمارگان آن را از پنج هزار نسخه به بالاي يكصد هزار نسخه رساند:
- سرخپوشان به پاخيزيد، پرسپوليس در خطر است !
- مصطفوي، پرسپوليس را از هم پاشيد !