تفوق تحزب و اقتصاد
احسان شمس
نويسنده در مقاله «رويش گلهاي سرخ در امريكا» مورخ 9 تيرماه 98، منتشره در روزنامه وزين «اعتماد» پيشبيني كرده بود كه سناتور برني سندرز با وجود ايجاد موج اجتماعي، امكان نمايندگي حزب دموكرات را به دست نخواهد آورد. اين پيشبيني با موفقيتهاي ابتدايي او در سه ايالات، در مقابل حريف اصلي خود جو بايدن بهشدت متزلزل شد؛ تا به سهشنبه بزرگ رسيديم. در اين روز ورق برگشت و مدعيان (وارن، بوتجج، بلومبرگ) چه قبل و چه بعد از سهشنبه بزرگ، همگي از ادامه كار كنار كشيدند و اكنون تنها سه نفر باقي است كه تنها دو نامزد حزب - يعني سناتور برني سندرز و معاون پيشين رييسجمهور، جو بايدن- باقي ماندهاند. اما چرا بايدن در حالي كه از راي 4 ايالات، تنها يكي را به خود اختصاص داده بود، اين گونه ققنوسوار به رينگ برگشت؟ پاسخ را در سه بند ميتوان جمعبندي كرد: كاپيتاليسم، تحزب، تفوقطلبي.
1- اقتصاد ايالات متحده بر پايه آزادي اقتصاد بنا شده و بنگاههاي بزرگ اقتصادي كه بودجههايي بيشتر از كشورهاي در اختيار دارند، تفكرات چپ را برنميتابند. سناتور سندرز از زماني كه نماينده كنگره بود تا اكنون كه سناتور است- يعني تمام عمر سياسي خود را- مبلغ تفكرات چپ بوده و هست. او از آموزش عمومي رايگان، از حقوق محيط زيست، از كاهش هزينه نظامي، از بهداشت عمومي رايگان، از برابري نژادي و از خيلي برابريهاي ديگر سخن ميگويد؛ حال آنكه اصول اقتصاد ايالات متحده بر اين اصول بنا نشده است. فراموش نكنيم كه زماني تفكرات چپ در همين سنا، توسط سناتور مككارتي به سختترين وجه مجازات ميشد. فراموش نكنيم كه اقتصاد امريكا بر پايه پول بنا شده و سندرز قلب پول امريكا و جهان- شركتهاي دارويي، شركتهاي نفتي، شركتهاي اسلحهسازي، شركتهاي چند ميليارد دلاري و - را هدف گرفته است. طبيعي است كه اين گروهها از نامزدي او حمايت نكنند و پول خود را براي رقيبش خرج كنند.
2- تحزب ريشه سياستمداري در غرب است. هر حزب روش بازي خود را دارد و فرد بايد خود را در قامت حزب به جامعه معرفي كند. امري كه سندرز دموكرات از آن فراري است. او حزب را در بسياري از موارد ناديده ميگيرد و از اينكه كمپين خود را «انقلاب» بخواند، ابايي ندارد. هنوز حزب آنقدر قدرتمند است كه فرزندان چموش خود را پس بزند. كنارهگيريهاي نامزدها همگي به نفع جو بايدن- كه جبهه اعتدال حزب را نمايندگي ميكند- بوده است و نه سندرز. احزاب آنقدر وزن سياسي و گسترش ريشهاي در اجتماع دارند كه خود را بر فضاي سياسي تحميل كنند. هنوز نميتوان از غول حزب رهايي جست.
3- سندرز يهودي است اما به صراحت از بنيامين نتانياهو ابراز انزجار ميكند و بارها بر تشكيل دو دولت اسراييلي و فلسطيني براي وصول به صلح و بازگشت سفارتخانه ايالات متحده به تلآويو تاكيد دارد. آيا آيپك به عنوان قدرتمندترين لابي ايالات متحده - كه اتفاقا اكثريت آنها از دموكراتها حمايت ميكنند - چنين تفكراتي را برميتابد؟ علاوه بر اسراييل آيا كشورهاي عربي موضع سندرز در مقابل ايران را تحمل ميكنند. كشورهايي كه ميلياردها دلار در بانكها و شركتهاي ايالات متحده دارند و حتما در لابيهاي سياسي ايالات متحده به صورت فعالانه شركت ميكنند. چه ما را خوش بيايد و چه نه، لابي اسراييل تفوقي انكارناپذير بر سياست جهاني دارد.
پس طبيعي است كه حزب به يكباره به سوي بايدن چرخ كند. اما آيا جو بايدن ميتواند ترامپ را شكست دهد؟ بزرگترين دشمن جو بايدن، جو بايدن است. او به سرعت در مناظرات - بالاخص در مورد نقش پسرش در اوكراين- كنترل خود را از دست ميدهد و گافهاي عجيب ميدهد. از كهنهكاري مانند او آرامش بيشتري انتظار ميرود. از طرف ديگر شكوفايي اقتصاد ايالات متحده در عصر ترامپ، كار را براي بايدن بسيار سخت كرده است؛ مگر آنكه ويروس كرونا به كمك حزب دموكرات بيايد. موضوعي كه دموكراتها آن را پذيرفته و تبليغات خود را به سمت كاستيهاي بهداشت و درمان دولت ترامپ كردهاند. سناتور برني سندرز همچنان قهرمان انقلاب برابري باقي خواهد ماند، اما ديوارهاي كاخ سفيد اجازه ورود چنين قهرماني را نميدهد.