زمان انتخاب فرا رسيده است
سيدمحمد بهشتي
فارغ از همه توصيههاي پزشكي كه اهل فن دادهاند و عقل سليم هم حكم به عملي كردن آنها ميدهد، بد نيست اين نكته را يادآور شد كه در شرايط قرنطينه ارادي كه خانوادهها تا مدتي درگير آن خواهند بود، از قضا مزايايي هم وجود دارد كه نميتوان از آنها گذشت. بزرگترين مزيت گذر از اين دوران تلخ اين است كه از قفس عادتهايمان بيرون بزنيم و خانهمان، خانوادهمان، دوستان و آشنايانمان را به گونهاي ديگر بنگريم، به نحوي متفاوت با آنها ارتباط برقرار كنيم. در اين عالم هستند كساني كه دلمان برايشان تنگ ميشود و ببينيم كه در روزهاي عادي چگونه اصلا متوجه نميشديم كه دلي داريم كه بخواهد براي ديگري تنگ بشود. عادت هر روزه صبحها سر كار رفتن و غروبها بازگشتن، عادت هر روزه اينكه هر وقت برگردي خانوادهات هست و بنابراين دغدغهاي نيست كنار رفته است و حالا زماني است كه بتوانيم در روزهاي در خانه ماندن اين طعم تازه ارتباط خانوادگي را بچشيم و در جهت استحكام آن قدم برداريم.
در فرهنگ ما مفهومي وجود دارد كه مولانا آن را به زيباترين شكل به كلام درآورده است: «آب كم جو تشنگي آور به دست/ تا بجوشد آب از بالا و پست» در رويه عادي و معمول زندگي، نسبت به بسياري از روابط انساني كه بين ما و ديگران برقرار است حس «تشنگي» را تجربه نميكنيم و حالا تلنگري است كه به ياد آوريم؛ تشنگي است كه به آب طعم گوارا ميدهد، دوري است كه قربت و نزديكي را معنا و هجران است كه وصل را شيرين ميكند. زندگي ما به بالا رفتن از راهپلهاي طولاني ميماند، هر روز صرف اين ميشود كه از پله بعد بالا برويم و اين وضعيت به وجود آمده، حالا حكم رسيدن به پاگردي فراخ را دارد. حالا ميتوانيم بايستيم، نفسي تازه كنيم، نگاهي به پشت سر و نگاهي به مسير پيشرو بيندازيم و ببينيم چه ميكنيم. تحولات بزرگ جهان همواره به دنبال بحرانهاي بزرگي از اين دست به وجود آمدهاند؛ بحرانهايي كه سبب ميشود انسان از خودش سوال بپرسد و اين سوال ميتواند سرآغاز دورهاي تازه باشد.
«و ما همچنان/ دوره ميكنيم/ شب را و روز را/ هنوز را» اين نقل وضعيت روزمره ما است از زبان احمد شاملو، كاش اين بار از فراغت در خانه نشستن استفاده كنيم براي بيرون زدن از اين دوره كردنهاي مكرر. نوروز در پيش است و امسال بايد حقيقتا مصداق دعاي تحويل سال شويم؛ حالمان تغيير كند، قلبمان دگرگون شود و تدبيرمان تازه. نوروز تنها يك تاريخ بر يكي از صفحههاي تقويم نيست، نوروز تغيير است؛ نوروز انتخاب است. ما همگي حالا بر سر دو راهيهايي قرار گرفتهايم و بايد انتخاب كنيم جزو كدام قبيلهايم. آن صاحب مغازهاي كه اجاره دو، سه ماهش را ميبخشد، دارد انتخاب ميكند كه به كدام دسته تعلق دارد، آن هم كه نميبخشد راهش را جدا ميكند. آن پزشك و پرستاري كه ايستاده است و جانش را خطر ميكند انتخاب كرده است، آن كارفرمايي كه مرخصي ميدهد و آن كارفرمايي كه مرخصي نميدهد هم دست به انتخاب ميزنند. كسي كه تصميم ميگيرد براي سلامت خودش و نزديكانش توصيههاي بهداشتي را رعايت كند، دارد انتخاب ميكند و آن هم كه تن نميدهد مشغول به مشخص كردن مسير ديگري است. صفها از هم مشخص ميشوند؛ صف باشعور و بيشعور، صف خير و شر. خوشحالم كه شواهد نشان ميدهد، اكثريت جامعه ايراني جزو آن قبيلهاي هستند كه قرار است از اين انتخابها سربلند بيرون بيايد.