براي گذر از تلخي
ميلاد علوي
در خانه ماندن تلختر از آن است كه بتوان برايش موهبت برشمرد ولي چه كنيم كه جبر زمانه است و قسمتمان در واپسين روزهاي سالي كه اگر سيل و زلزله و برخوردهاي غيرقابل باور با معترضان و انهدام هواپيماي مسافربري اوكرايني و البته كرونا نداشت، سال خوبي به شمار ميرفت ولي چاره چيست وقتي از در و ديوار برايمان غم باريد؟ با اين حال، دل به تلخي نتوان بست كه «زندگي هست، زندگي هست، زندگي هست هنوز.» حالا ما ماندهايم و به قول جوانترها، غول مرحله آخر! غولي كه از قرار معلوم خانهنشيني اگر تنها راه شكستش نباشد يقينا يكي از اصليترين نقاط ضعفش محسوب ميشود. پس به رسم انسانيت شايد بهتر باشد با هزار و يك شيوه و ترفند سادهتر كنيم براي هم روزگار خانهنشيني را. البته نگذريم از فرصت خواندن و حتي نوشتن. ميتوان ديوانهوار نشست و نوشت از خود و روزگاري كه گذشت تا شايد بدين شيوه بخشي از بغض و فرياد درونمان تخليه شود اما اگر به هر دليلي ننوشتيد، بخوانيد. «شاه در شطرنج رندان» حجاريان را، «ايران بين 2 انقلاب» آبراهاميان را، «سامان سياسي» هانتينگتون را، «فرمانده مسعود» بنييعقوب را، اگر اندك علاقهاي به سياست و چم و خمهايش داريد. اگر نه «تاريخ جنون» فوكو يا «جنگ چهره زنانه ندارد» الكسيويچ در كنار «ابلوموف» گنچارف پيشنهاد خوبي است. تا بگذرد اين قرنطينه خودخواسته و «باد ديوانگي كه نظمها را در هم شكسته و رفتارها را متحول كرده است.»