آيا رسانه ملي در ايام نوروز به وظايف خود عمل كرد؟
كروناي تلويزيون در روزگار قرنطينه
تينا جلالي
به اعتقاد بسياري از كارشناسان نوروز امسال تلويزيون در يك بزنگاه تاريخي و نقطه حساس قرار گرفته بود. درست در همان كانون طلايي كه ميتوانست اقبال مخاطبان را به خود جلب كند و اسباب آشتي دوباره تماشاگران با خودش باشد؛ به عبارتي تكرار تعطيليهاي ناخواسته و فراغت پيشآمده بر اثر شيوع ويروس كرونا كه از اسفند سال گذشته آغاز شد توفيق اجباري براي صداوسيما بود تا بتواند ميانگين و آمار تماشاگران خود را بالا ببرد و به گيرايياش بيفزايد. اما آيا برنامههايي كه از تلويزيون در ايام نوروز پخش شد مويد اين نكته بود؟ آيا رسانه ملي از زير بار مسووليت سنگيني كه بر عهدهاش بود توانست كامروا و پيروز باشد و دست پر بيرون بيايد؟ با تعدادي از منتقدان، صاحبنظران و فعالان اين حوزه گفتوگويي داشتيم و نظرشان را در اين باره جويا شديم كه از نظر ميگذرانيد.
شرايط اورژانسي
ابوالحسن داوودي معتقد است تلويزيون در چهل سال بعد از انقلاب به جز دوره كوتاه اوليه خود كه تمركز قدرت هنوز شكل نگرفته و غالب نشده بود، در تمام اين سالها هيچوقت نتوانست به شكلي قانعكننده وظيفه ملي و منحصر بفرد خودش را نمايندگي كند. تلويزيون با انحصاري كه خودش به وجود آورده، با تكرويهايي كه داشته عملا فضايي را به وجود آورده كه به نظر ميرسد انگار تنها مبلغ يك تفكر خاص است و عملا ثابت كرده در تمام طول اين دوران نظرات اكثريت جامعه را نتوانسته نمايندگي كند و با اين نگاه انحصارگرايانه شرايط ارتباطياش با انتظار ملي همه جامعه ايران به مرور بد و بدتر شده است.
داوودي تنها به عنوان يك بيننده اين نظرات را ندارد بلكه به عنوان كسي كه خود را فرزند اين رسانه ميداند و از سالها قبل از انقلاب (سال 52) غالب امورات زندگي و كار حرفهاياش تا دو دهه بعد از انقلاب از طريق فعاليت در همين رسانه ملي گذشته و بدون هيچ جانبگيري سياسي بر له يا عليه هر تفكري نظراتش را ميگويد: «شرايط كنوني حاصل و ادامه همان تفكرات انحصارگرايانه و بدون رقابت گذشته است كه تا به امروز در جريان بوده و حالا ديگر با انقلاب رسانهاي و رشد و گسترس فضاي مجازي كاملا و به شكل وحشتناكي قافيه را به آن باخته است. امروز وضعيت حادتر شده و حتي ميتوانيم بگوييم شرايط امروز تلويزيون در مقابل بودجه و نيروي انساني عظيمي كه صرف ميكند، شرايطي كاملا اضطراري و اورژانسي است كه حاصل و خروجي آن در سطح ملي به جايي رسيده كه مردم ديگر اعتماد لازم به اين رسانه ندارند و ندانمكاريها در مديريت به جايي رسيده كه انگار اين رسانه توسط يك مدير منصوب يك روزنامه حزبي اداره ميشود و نه مسوول يك رسانه بزرگ و انحصاري ملي. »
اين كارگردان ميگويد: «آن چيزي كه بيشتر باعث تاسف است اينكه صداوسيما ميخواهد مردم بپذيرند كه اين رسانه صداي اكثريت مردم و ملت ايران است در حالي كه همه ميدانيم اين گونه نيست و اي كاش مديران اين مجموعه عريض و طويل بدانند كه در تمام اين سالها فرصتهاي بزرگي را براي آشتي ملي با اكثريت مردم از دست دادهاند. در حالي كه شرايط نفسگير و طاقتفرساي شيوع بيماري كرونا فرصتي طلايي بود براي مديران رسانه كه با همهجانبهنگري و برنامهريزي و استراتژي مطلوب به سادگي بتوانند در بين مردم اعتماد به وجود بياورند. مثال زنده اگر ميخواهيد كافي است نگاه كنيد به برخورد و مواجهه مدير محترم رسانه ملي با پخش سكانس انتهايي مجموعه پايتخت به عنوان محبوبترين و سودآورترين مجموعه همه اين سالهاي فقير تلويزيون كه به شكل عجيبي بيشتر شبيه برخورد امنيتي يك مسوول حراست اداره فلان است تا همهكاره رسانه ملي، شايد همه اين نكات و حواشي در كنار برخوردهاي سياسي، حاصل نظرسنجيهاي مغلوطي باشدكه به تصميمگيران اين رسانه آدرس غلط ميدهند، فكر ميكنم مديران سازمان بالاخره بايد بپذيرند كه غالب مردم تنها بيننده چند برنامه تبليغاتي آنها نيستند و اگر در راه جلب اعتماد كل جامعه و نه گروهي قليل، به شكلي جدي نكوشند جامعه واقعيتها رادر فضاي بيانتهاي همهچيگوي مجازي و البته گاهي مسموم، جستوجو خواهند كرد.
نظر داوودي بر اين است تلويزيون براي بقا در ذهن اكثريت جامعه ايران راهي ندارد كه به عنوان رسانه همهجانگر نظرات مختلف را در برنامهسازي مدنظر جدي قرار دهد.
ايام عيد سياستگذاران تلويزيون و دولت در شُك بودند
كيوان كثيريان معتقد است ايام عيد فرصتي براي او فراهم كرده تا فيلمهاي مورد علاقهاش را ببيند ولي به هر حال از سر ناچاري لحظاتي مخاطب تلويزيون هم بوده است. ارزيابي كثيريان بر اين است كه تلويزيون هم همچون مردم در شك كرونا به سر ميبرده و مخاطبان با يك نوع سردرگمي و بلاتكليفي خاص در ميان برنامههاي اين رسانه مواجه بودند: «انگار برنامهسازان هم مثل خود سياستگذاران دولت نميدانستند چه كنند و چه بگويند؟ گزارشگر برنامه به خيابان ميرود و مردم را دور خود جمع ميكند و به آنها ميگويد در خانه بمانيد. خب آقاي عزيز اگر شما مردم را به در خانه ماندن توصيه ميكنيد خودتان در خيابان چه ميكنيد و چرا باعث تجمع مردم شديد؟
او در ادامه به كنارهگيري بعضي سريالسازان از تلويزيون و اينكه تعدادي هم در اين ايام كاري براي پخش نداشتند اشاره ميكند و ميگويد: «كيفيت برنامهها و سريالهايي كه امسال عيد از تلويزيون شاهد بوديم قانعكننده نبود. سريال پايتخت و برنامههاي عصر جديد و دورهمي همه تحتتاثير بيماري كرونا سرانجامهاي متفاوتي داشتند. سريال «پايتخت» به شكل عجيبي تمام شد، عصر جديد هم ناتمام ماند. بلاتكليفي خاصي در پخش برنامه دورهمي شاهد بوديم. يك بار بيتماشاگر، شب بعد با تماشاگر. يكسري سريالهايي هم در شبهاي عيد پخش شد مثل هر سال كه شبكههاي تلويزيون براي مخاطبان برنامه داشتند. سالهاي گذشته هم پايتخت براي مردم پخش ميشد. اگر سالهاي قبلتر تلويزيون برنامه «مردان آهنين» را پخش ميكرد امسال شاهد برنامه عصر جديد در تلويزيون بوديم. بنابراين نه تنها برنامههاي تلويزيون عيد امسال هيچ فرقي با سالهاي گذشته نداشت كه حتي امسال كيفيت برنامهها قابل قبول هم نبود. در برنامههاي سال تحويل شاهد حضور مهمانهاي خوبي نبوديم. همهچيز نشاندهنده اين بود كه در اين برهه حساس مسوولان رسانه نتوانستند نقش خود را به خوبي ايفا كنند و اساسا نميدانستند چه بايد بكنند و با خودشان بلاتكليف بودند.
اين منتقد سينما در بخش ديگر صحبت خود به مسووليت تلويزيون اشاره ميكند كه بايد مردم را به در خانه ماندن دعوت ميكرد اما عملا از عهده اين كار برنيامده است: «تجربه ثابت كرده كه اگر صداوسيما اراده ميكرد و ميخواست ميتوانست مردم را مجاب به در خانه ماندن كند.»
كثيريان ذهن ما را به زمان رايگيري ارجاع ميدهد و ميگويد: «در زمانهايي رسانه ملي دقيق عمل ميكند؛ گو اينكه ميداند چگونه سنگ تمام بگذارد و برنامههاي تبليغاتي خود را روي ذهن و روان مردم بمباران و آنها را به مراسم خاص دعوت كند كه نشانگر اين است اگر مسوولان و مديران رسانه بخواهند توانايي انجام كاري را دارند. چرا جاي دور برويم، نمونهاش همين روز سيزده فروردين ديديم كه چگونه با تبليغات گسترده در تلويزيون خيابانها خلوت شده بود و مردم از خانه خارج نشدند ولي روز شنبه هفته گذشته دوباره شاهد خيابانهاي شلوغ بوديم و مردمي كه در شهر تردد ميكنند و انگار كه آب از آب تكان نخورده است، اين يعني در خانه نگه داشتن مردم در دستور كار مسوولان تلويزيون نبود.
كثيريان در پايان صحبتش به نكته جالبي اشاره ميكند و آن دست خالي تلويزيون در هفته گذشته است: «الان تقريبا يك هفته از عيد گذشته است. شما به برنامههاي تلويزيون نگاه بيندازيد هيچ برنامه تفريحي براي مخاطب ندارد انگار فقط براي عيد چند سريالي كه از قبل تدارك ديده بود، همان بود. اگر قرار است مردم را در خانه نگاه داريم چه برنامه تلويزيوني براي آنها داريم؟ براي هفتههاي بعد هم قضيه همينطور است.»
نود درصد برنامههاي تلويزيون قابل تماشا نيست
رضا درستكار در ايام نوروز و قرنطينه كرونا فرصت بيشتري براي تماشاي تلويزيون داشته است. او اذعان ميكند كه وضعيت رسانه ملي اسفبارتر از اين است كه بتوان دربارهاش نوشت يا حرفي زد. درستكار به ضرس قاطع ميگويد: «در ايام نوروز متوجه شدم كه نود درصد برنامههاي تلويزيون اساسا غير قابل تماشا كردن است و اساسا معلوم نيست بعضي برنامهها با چه هدفي در رسانه ساخته و پخش ميشوند.» او ميگويد: «هميشه با اسامياي نظير مهران مديري، احسان عليخاني و رضا رشيدپور در تلويزيون مواجهيم و خود تلويزيون هم با همين اسامي ميچرخد. از اين نامها كه بگذريم واقعا ميگويم كه سيماي ما هيچ چيزي براي پخش ندارد.»
به اعتقاد درستكار يكي از تفاوتهاي عمده ويژگيهاي تلويزيون قبل و بعد از انقلاب به حضور روحانيون در تلويزيون است كه باعث تغيير در نظام فرهنگي ما شد. بعد از انقلاب وقتي تلويزيون را روشن ميكرديم با صحبتهاي آيتالله مطهري روبرو بوديم يا بهشتي و طالقاني براي ما سخنراني ميكردند يعني روحانيون تراز اول كشور براي ما حرف ميزدند. يادم ميآيد در مقطعي مادرم در خانه روضهخواني و مجالسهاي مذهبي زياد برگزار ميكرد اما وقتي به مرور روحانيون تراز اول كشور در تلويزيون شروع به سخنراني كردند رفتهرفته چنين مجالسهاي مذهبي در خانه ما يا ديگر خانهها كمتر از گذشته شد براي اينكه مردم به سخنراني آقاي طالقاني در تلويزيون اقبال بيشتري نشان ميدادند و از حرفهاي او لذت بيشتري ميبردند. ولي رفتهرفته رسانه ملي به سمتي رفت كه پاي هر چه ابتذال به آن باز شد و آن فرهنگ و موضوعات شاخص جايش را به آدمهاي بيارزش داد. متاسفانه به اين نكته هم بايد تاكيد كرد كه هر چقدر هم كه از شرايط تلويزيون در سالهاي گذشته انتقاد شده آنها نميخواهند تغييري در رويكرد خود ايجاد كنند و چه بسا مسير را بدتر طي ميكنند يعني برنامهها هر سال بدتر، شرمآورتر و فاجعهبارتر از سالهاي گذشته ميشود انگار كه مسوولان ما درك درستي از شرايط فرهنگي و نيازهاي عمومي مردم ندارند و نميخواهند هم داشته باشند.
وقتي مدير تلويزيون به عواملش تهمت ميزند
هوشنگ گلمكاني ميگويد: در طول نوروز و قرنطينه كرونا فقط سريال «پايتخت6» را ديده و به همين دليل ارزيابي كلي و دقيق از برنامههاي تلويزيون براي او مقدور نيست. با اين حال او كه از طرفداران اين مجموعه تلويزيوني است از سانسورها و تغييراتي كه حتي مورد اعتراض برخي از سازندگانش هم هست، گلايه دارد.
وي با انتقاد از اينكه چرا حواشي پايان سريال به سطح مديران تلويزيون هم كشيده شده، ميگويد: «سريالي كه براي اولين بار در تاريخ تلويزيون به فصل ششم رسيده و ظرفيت ادامه هم دارد، اين همه تماشاگر و درآمد براي تلويزيون آورده و به جز برخي از مخالفخوانيها مورد پسند مردم و اغلب منتقدان هم قرار گرفته، حالا بابت چند ثانيه ارجاع شوخي به چند فيلم قديمي در آن دنبال ستون پنجم دشمن بگردند، هم ناسپاسي به سازندگان سريال، هم دهنكجي به مردم و هم نقض غرض توسط خودشان است كه هر شب اين همه در مصاحبهها و گزارشهاي پيش و پس از پخش سريال از آن تحسين ميشود و بعد ناگهان آن را به ستون پنجم دشمن نسبت ميدهند. يك حرفهايي پس از پخش قسمت آخر در فضاي مجازي و برخي حاسدان و رقيبان مطرح شد كه زياد عجيب نيست اما وقتي كار به مديريت صدا و سيما ميرسد كه چنان خط و نشاني ميكشد، طبيعي است كه از اين پس فعالان و برنامهسازان سيما احساس ناامني كنند زيرا نگرانند كه با بلند شدن نغمهاي از جايي، مديريت سيما نه تنها پشتشان را خالي ميكند، بلكه اتهام هم به آنها ميزند.
گلمكاني انتقاد ديگري هم به نوع برنامهريزي پخش برنامهها دارد و درباره شروع پخش سريال «نون خ2» اشاره ميكند كه قرار بود از بيستم فروردين شروع شود و بدون اعلام قبلي در حالي كه همه منتظر بودند، به جايش يك فيلم سينمايي پخش شد: «شب بعد هم بدون اعلام قبلي سريال را پخش نكردند و ساعت يك ربع به يازده با زيرنويسي وعده پخش را براي شب بعد دادند. اين يعني بياحترامي به مردم. من توصيف ديگري برايش سراغ ندارم.
او در پايان اضافه ميكند: «به نظر ميرسد پس از جنجال و حواشي قسمت پاياني پايتخت6 مميزان نگران به جان اين سريال افتادهاند تا آن را به اصطلاح «پاكيزه» و استريليزه كنند. من اشارهاي در يك پست اينستاگراميام به اسم صمد در تيزر اين سريال كردم. از فردايش اين تكه را حذف كردند. خدا ميداند از حاصل زحمتهاي سازندگان اين سريال پس از زحمتهايي كه مميزان نگران ميكشند؛ آنهم با ذرهبين و ميكروسكوپ، از «نون خ2» كه آنهم جزو خاطرات خوب نوروز پارسال بود چه باقي ميماند.
داوودي: شرايطي كاملا اضطراري و اورژانسي در تلويزيون شاهديم كه حاصل و خروجي آن در سطح ملي به جايي رسيده كه مردم ديگر اعتماد لازم به اين رسانه ندارند.
كثيريان: انگار برنامهسازان هم مثل خود سياستگذاران دولت نميدانستند چه كنند و چه بگويند؟
درستكار: در ايام نوروز متوجه شدم كه نود درصد برنامههاي تلويزيون اساسا غير قابل تماشا كردن است و اساسا معلوم نيست بعضي برنامهها با چه هدفي در رسانه ساخته و پخش ميشوند.
گلمكاني: كار به جايي رسيده بابت چند ثانيه ارجاع شوخي به چند فيلم قديمي در آن دنبال ستون پنجم دشمن ميگردند.