استقلال و انعطاف
شرايط و اقتضائات دوران، تعيينكننده جهتگيري سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران است. اولينبار نگاه به شرق از سوي ويلي برانت، صدراعظم فقيد آلمان غربي، زماني كه قصد داشت روابط با برلين شرقي را توسعه دهد، مطرح شد. مفاهيمي كه امروز ما از شرق درنظر داريم، كاملا متفاوت با آن چيزي است كه آقاي برانت درنظر داشت. سياست خارجي در كشورها گاه براساس نيازهاي داخلي، گاه براساس ايدئولوژي حاكم درون كشورها (مانند آنچه در دوره شوروي سابق و اقمار آن كشور وجود داشت) و گاه براساس تمايلهاي فردي در كشورهايي با حاكميت خودكامه و موروثي شكل ميگيرد. اما بلاترديد شكلي از سياست خارجي ميتواند منافع ملي كشورها را تامين كند كه بر پايه و اساس خواست مردم و مردمسالاري شكل گرفته باشد.
به همين دليل است كه سياست خارجي در كشورهاي ديكتاتوري و حكومتهاي موروثي عمدتا غيرمستقل و وابسته است. در كنار اين هر اندازه توانمندي داخلي چسبندگي ملت-دولت، تابآوري عمومي افزايش يابد، سياست مستقل خارجي قابل حصولتر و بادوامتر است. در دورههاي مختلف جمهوري اسلامي ايران باتوجه به شرايط مختلف، راهكارهاي متفاوتي را در دستور كار قرار داد. در دوران جنگ تحميلي نياز به حفظ تماميت ارضي كشور و مقابله با دشمن خارجي بود، اولويت سياست خارجي بود، در دوران سازندگي منافع كشور در گرو تامين نيازهاي گسترده براي بازسازي خرابيهاي حاصل از جنگ 8 ساله بود و در دوران اصلاحات كه مفاهيم جديدي مطرح و معرفي شد، اولويتهاي سياست خارجي، تحت همان رويكرد استقلال در ذيل اين اهداف تعيين شد. جمهوري اسلامي ايران از ابتدا در مسير سياست نه شرقي و نه غربي حركت كرده است، اگرچه برخي اقتضائات در زمانهاي مختلف يا برخي تحولات در جهان بيروني، اين سياست را به لحاظ ظاهري دچار انعطاف كرده است. براي مثال فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و تشكيل روسيه، به اين دليل كه در اهداف و رويكرد ايدئولوژيك و سياست خارجي كاملا از نظر ماهيتي با دولت بلشويكي تفاوت داشت در رويكرد سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران تاثير داشت. در عين حال برخي رفتار كشورهاي اروپايي كه عملا در جهت سياست خارجي ايالاتمتحده امريكا حركت كردند، باعث تعديل جنبههايي از روابط ايران با اروپا شد. جمهوري اسلامي ايران در ذيل سياست نه شرقي نه غربي خود، در دوران اشغال افغانستان از سوي شوروي، عليرغم پيشنهادهاي وسوسهكننده، به هيچوجه حاضر به مصالحه و قرباني كردن منافع مردم افغانستان در ازاي دريافت موشك و تسليحات نظامي در جنگ خانمانسوز تحميلي نشد. همچنانكه در روابط با كشورهاي غربي نيز حاضر نشد اهداف بلندمدت جمهوري اسلامي ايران را كه حافظ و ضامن عزت و منافع ملي بود، قرباني مطالبات اين كشورها كند. تهران، همواره آماده بوده در چارچوب استقلال و عزت ملي، روابط خود را با كشورهاي غربي توسعه دهد. در نيمه اول دهه 1370 استراتژي روابط با اتحاديه اروپا و كشورهاي غربي در وزارت خارجه تدوين و به تصويب و تاييد بالاترين مسوولان ارشد نظام رسيد. اما اين كشورهاي اروپايي بودند كه نتوانستند از شرايط موجود در ايران و فرصت توسعه روابط بهرهبرداري كنند. نتيجه اينكه در برخي موارد فاصله گرفتن از يك مجموعه و نزديك شدن به مجموعه ديگر، تابع شرايطي بوده كه بر جمهوري اسلامي ايران، تحميل شدهاند. آنچه خط قرمز جمهوري اسلامي ايران است عدم وابستگي و قرار گرفتن در انقياد اين بلوك يا آن بلوك قدرت جهاني است. اگرچه در صحنه جهاني بسياري از مرزبنديها و تعاريفي كه در چهار دهه گذشته وجود داشت، از جمله مفهوم شرق و غرب، كاملا دگرگون و متحول شدهاند، اما مفهوم استقلال و عدم سرسپردگي، در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ثابت مانده است. امروزه سمبل غرب امريكاي توسعهطلب است و شرق به معناي آنچه 40 سال پيش مطرح بود ديگر وجود ندارد. منازعهاي كه اين روزها در سطح جامعه درخصوص اظهارات دو سخنگوي محترم، وزارت بهداشت و وزارت امور خارجه، مطرح است بايد در همين چارچوب ارزيابي شود. بايد توجه داشت كه تصميمها و اقدامات پاييندستي در ذيل سياستهاي كلان جمهوري اسلامي ايران تعريف ميشود. همچنانكه سخنگوي محترم وزارت امور خارجه به آن اشاره داشت، اين كنشها به هيچوجه در تقابل يا خدشهدار كردن اصل نه شرقي و نه غربي جمهوري اسلامي ايران تفسير نميشود.