«دومين بهار» درباره چيست؟
پودينگ خون
دانيال حقيقي
تمام داستان بلند دومين بهار درباره يك چيز است: در محدوده كوچكي كه در اختيار داريم خيال ميكنيم همه چيز تحت كنترلمان قرار دارد، اما آيا واقعا اينطور است؟ اين البته يكي از درسهايي است كه اين داستان بلند و شگفتانگيز كه نويسندهاي باريكبين آن را نوشته، با داستان كنايياش درباره گاوها و مزرعهداري به ما ميآموزد. آليستر مكلاود، رماننويس و داستانكوتاهنويس كانادايي، در اين قصه شصت صفحهاي به شيوه كنايهآميزي مناسبات ميان آدمها و زمين و طبيعت را مورد كنكاش قرار ميدهد و از اين طريق پيرنگ زيرين روابط اجتماعي و خانوادگي را هم در معنايي تازه تعريف ميكند. نوك قلم مكلاود متوجه شقاوتي است كه زير پوست تمدن انساني از ابتدا وابسته به كشاورزي و دامپروري بوده و هنوز هم هست. پس از اين جنبه، او به ستمهاي ناروايي ميپردازد كه ما به ديگر انواع حيات روي اين كره خاكي روا ميداريم. داستان درباره چيزهاي ديگري هم هست كه در لايهها و خوانشهاي عميقتري براي خواننده فهم ميشوند. مثلا روند اجتماعپذير شدن كودكي هشت ساله كه در ابتدا اين قساوتها برايش رنجآور است، اما وقتي با رنج زندگي در مزرعه و كار طاقتفرسا رفتهرفته به ناگزير بودن شيوه زندگي مزرعهداري در جامعهاي روستايي پي ميبرد بيآنكه خودش بداند به ورزش روي ميآورد. كودكي و سالخوردگي دو مضمون مورد علاقه مكلاود هستند و ديد زدن زندگي ديگران جزو متدهاي اصلي نويسندگي او به حساب ميآيند. ديد زدن، تعقيب و مرور خاطرات. او در لابهلاي روايتهاي لطيف و به دقت رنگآميزي شدهاش، تمثيلات و كنايهها و استعاراتي چندگانه را به شكلي استفاده ميكند كه هر خوانندهاي در هر گوشهاي از دنيا ميتواند ترجمانشان را در وضعيت خود پيدا كند. اما اين ويژگيها ابدا باعث نشده تا تعهد مكلاود به شيوه زندگي مردماني كه با آنها زيسته كم شود. به عبارت ديگر، ادبيات مكلاود از آنجا كه عميقا بومي است، فوقالعاده ارزشمند است نه از آن جهت كه با نگاه كذايي «جهاني» نوشته شده باشند. پيرمردها بهطور كلي يكي از استعارات مورد علاقه مكلاود براي اشاره به گذرا بودن غمها و شيرينيهاي زندگي هستند. هرچند در جهان مكلاود كه جامعه مدام با طبيعت در جدال است و نميتواند تعادلش را حفظ كند، اتفاقات غمبار بيشتر از خوشحالي رخ ميدهند. شخصيتهاي مكلاود كه هر يك به ميانجي علاقه به فرهنگ يا ورزش، لباس و رنگ چشم از يكديگر متمايز ميشوند به دنبال پيشرفت در كاناداي دهه هشتاد هستند. كشوري در حال توسعه كه سر دوراهي انتخابهاي بسياري قرار دارد. جهان در حال بازكردن درهايش به روي كاناداست و اين براي مردم اضطراب زيادي به همراه دارد. از اين جنبه شايد داستانهاي مكلاود براي ما درسهاي بسياري داشته باشد.