چالشهاي پيشروي چشمكهربايي
نگاهي به تجربه اسپانيا در روزهايي كه سازمان حفاظت محيط زيست 3 يوزپلنگ در اسارت را به منطقه توران كه از زيستگاههاي يوزپلنگ ها است منتقل كرده تا برنامههاي آتي خود در زمينه تكثير در اسارت و حفاظت از اين گونه در معرض انقراض را آنجا و نه در تهران پي بگيرد ميتواند حائز اهميت باشد. اين در حالي است كه اسپانياييها چالشهاي پيش روي همين گونه حفات شده پس از تكثير را ارزيابي و تحليل كردهاند. پائولو آلوس (Paulo Alves) استاد دانشگاه پورتو
(University of Porto) كه در زمينه ارزيابي طعمه و زيستگاه يك متخصص محسوب ميشود، در مصاحبهاي كه با مجله اسميتسونين داشته، گفته: «بقاي اين گربه چشم كهربايي از اساس به بوتهزارهاي مديترانهاي و طعمه طبيعي اين حيوان يعني خرگوشها گره خورده است. از نظر تاريخي، شبهجزيره آيبريا (متشكل از كشورهاي اسپانيا، پرتغال، آندورا و جبلالطارق) تعداد فراواني خرگوش را ميزباني ميكرده. غالب بودن جمعيت خرگوشها به حدي بوده كه ما انعكاس آن را حتي در نام لاتين اين شبهجزيره يعني هيسپانا (Hispana) هم ميبينيم. هيسپانا در اصل نامي است كه كارتاژينينها (Carthaginians) براي اين شبهجزيره استفاده ميكردند و معناي آن «زمين خرگوش» است. اما پس از تجربه دو دوره بيماري ويروسي، تعداد خرگوشها از دهه ۱۹۵۰ ميلادي به بعد كم و در عمل نصف شد. همين مساله بر بقاي سياهگوشها نيز تاثير گذاشت.» ادواردو سانتوز (Eduardo Santos) كه يكي از اعضاي سازمان غيردولتي ليگا (ONG de Liga) است و در زمينه حفاظت از طبيعت فعاليت ميكند، به اسميتسونين گفته كه هر زمان جمعيت خرگوشها رشد ميكرد و زياد ميشد، اين زنجيره ويروسي بيدار ميشد و از جمعيت آنها كم ميكرد. اكنون نيز ما در تلاش هستيم كه اين نوسانات جمعيت طعمه را متعادل كنيم و در اين تلاش براي ثابت كردن جمعيتها تنها نيستيم. خرگوشها براي بقاي اكوسيستمهاي محلي كليدي هستند و جمعيت آنها بايد كنترل و تثبيت شود.» سانتوز ميگويد: «در كنار افزايش تعداد خرگوشها به عنوان طعمه اصلي، حفاظت از بوتهزارهاي مديترانهاي نيز به عنوان يك بخش محوري براي حفاظت از سياهگوش آيبريايي اجرايي شده و در آينده هم ادامه خواهد داشت. اما مهمترين چالش ما دامنه اين پروژه است مخصوصا اينكه بايد به ياد داشت، بخش اعظم قلمرو سياهگوش را زمينهاي با مالكيت خصوصي در برگرفتهاند. در گذشته به نظر ميآمد كه بايد مردم را نسبت به موضوع حساس كنيم، بعد از يك آغاز كند و آهسته، اكنون مردم ثابت كردهاند كه به شكل شگفتآوري حامي سياهگوشها هستند. اما همچنان تلفات جادهاي وجود دارد و جادهها مسوول بيش از نيمي از مرگ و مير سياهگوشهاي آيبريايي هستند. اين دليل عمده كه در اصل نشان از مرگ غيرطبيعي جانور دارد، ثابت ميكند كه مشكل هنوز بهطور كامل مرتفع نشده است.» رودريگو سررا (Rodrigo Serra) مسوول سايت تكثير سيلوس نيز در مصاحبهاش با اسميتسونين تاكيد كرده كه راهكارهايي مانند استفاده از زيرگذرهاي مخصوص حيات وحش در حال توسعه و اجرا هستند اما مشكل مربوط به تصادفات جادهاي سياهگوشهاي آيبريايي احتمالا همچنان ادامه خواهد داشت. او در عين حال اشاره كرده كه هماكنون سياهگوشهاي بيشتري نسبت به گذشته در تلفات جادهاي از بين ميروند چرا كه تعداد سياهگوشها ظرف سالهاي اخير افزايش يافته است. واقعيت اين است كه در برهه كنوني كه بسياري از گونهها در معرض خطر انقراض قرار گرفتهاند، حفاظت از سياهگوش آيبريايي را شايد بتوان يك نمونه استثنايي تلقي كرد. حفاظت، تكثير و معرفي مجدد سياهگوش ايبريايي بيش از اينكه يك نمونه ايزوله و منحصربهفرد باشد؛ سمبلي از موفقيت حفاظت از حيات وحش نهتنها در اسپانيا بلكه در كل دنيا است. بديهي است كه وضعيت يوز آسيايي در ايران با آنچه كه در فوق به آن پرداخته شد، بسيار متفاوت است. تعداد كم افراد در اسارت، توليدمثل مشكل در اسارت، عدم وجود برنامه طولانيمدت با ضمانت اجرايي و بودجه كافي، معضل جدي تحريمها و عدم وجود حامي مالي، عدم وجود تخصص داخلي در زمينه تكثير در اسارت و عدم امكان همكاري با طيف وسيعي از متخصصان، عدم وجود طعمه طبيعي كافي در زيستگاهها و سختي تكثير طعمههاي درشتجثه در طبيعت، عدم ايمنسازي جادهها، ادامه وجود تعارضات با دامداران، عدم وجود ارزيابي علمي از وضعيت يوز در زيستگاهها و در نهايت احتمال پايينتر بقاي يوز در طبيعت نه تنها به دليل عوامل انساني بالا، بلكه به دليل حضور ساير گوشتخواران رقيب را ميتوان از جمله شاخصترين اين تفاوتها عنوان كرد.