به مناسبت روز جهاني موزه و هفته ميراث فرهنگي
آسمان آبي خانه موزهها
سارا كريمان
خانه را بايد از مهمترين اركان هويتي بشر در سراسر دنيا دانست. در واقع تشخيص اصليت هر انسان به اهليت يا تعلق او به نقطهاي جغرافيايي دارد كه خود يا بستگانش در آنجا خانه گزيدهاند. مفهوم خانه ميتواند از يك اتاق تا روستا، شهر، كشور و حتي قاره فراتر برود، وقتي يك انسان را خاورميانهاي ميخوانيم، يعني بخش بزرگي از ارتباطات انساني اين شخص در اين بستر جغرافيايي و در اين خانه شكل گرفته است. در حقيقت خانه معيار بسيار مهمي در ارزيابي ساختارها و منشهاي اجتماعي است. شهرهاي مدرن را با آسمانخراشهايشان ميشناسند و شهرهايي مثل يزد، وين و پاريس را به حفاظت و نگهداري از خانههاي كهن. به همين روال، اگر از شخصي ميپرسند كه «اهل كجايي؟» تا به كنه هويت او پي برده شود، هويت شهرها را نيز ميتوان با طرح اين سوال كه «چگونه با خانههاي قديميات رفتار ميكني؟» و سابقه و كيفيت خانههاي قديمي آن ميتوان سنجيد. آنچه ممكن است در ارزشگذاري خانههاي يك شهر دخيل باشد، فراتر از ابعاد، روابط فضايي، آرايهها و تزيينات وابسته به معماري است. در واقع اين تمايز است كه به يك ملك يا خانه هويت و اهميت ميدهد. تمايز گاهي در عناوين ذكر شده تبلور مييابد، گاهي در ساكنين و گاهي در ارتباط با مقطعي از زمان. در دهه 60 خانههايي با طبقات كم و با تزيينات اندك ساخته ميشد و معمولا يك خانواده در آن زندگي ميكردند اما در تبوتاب خريد و فروش ساختمانها، بسياري از اين خانهها فرو ريختند و برجهاي افراشته جاي آنها را گرفتند. آن ساختمانهايي كه از ميان اين ساختوساز جان سالم به در بردند حالا متمايز هستند، در رديف ساختمانهاي بلند و كج افراشته، چشم عابران را ميگيرند و جان ميدهند براي كاربري فرهنگي مانند كافه و كلوب. فضاهاي غيرمتمايز اما در اثر فشار حاصله از تراكم، دردناك شدهاند. پيكر شهرهاي امروزي به شدت درد ميكند و مجال و مرهم آلام شهروندان در كنج آرامشبخش حافظان هويت است. رهگذري كه پا در خانهموزه سيمين و جلال ميگذارد، فرصت محدود خود را صرف انديشه پيرامون ادبيات، انسانهاي فرهيخته و فضاي آرامبخش خانه و حياطش ميكند. اينجا خانهموزه مجالي است براي رهايي از تراكم شهر. در مطالعات شهري، واژه بافت مفاهيم گوناگون دارد ولي برداشت هر كدام ماهوي است. بافت كهن عودلاجان كه زماني فرسوده ارزيابي ميشد و چه مشوقهايي كه براي نوسازي آن وجود داشت امروزه به بافت تاريخي و فرهنگي تغيير نام داده است و حساسيت يك شهر متراكم همراه با دغدغه تراكمنشينان را پشت سر دارد. تخريب و نوسازي هر خانه كهن، آه از
بني بشر برميآورد كه گرچه ما از مالكيت اين دردانهها بينصيبيم اما گويي اين خانهها قسمتي از وجود و هويت ما هستند كه هر چه بر جايش بيايد، حكم پروتز دارد. ديوارنگارهاي كه بر زمينه آبي و سفيد آن نوشته است «آسمان آبي، زمين پاك» اعلاميه مجلس ترحيم آسمان آبي است. زمين پاك را هم كه فقط خدا ميداند كجاست. هويت ريسماني است كه عوامل متعدد را در پيوستگي با يكديگر قرار ميدهد. اين پيوستگي نباشد، هويت معنايي ندارد. حتي هويت فردي، گزارهاي است كه دلالت بر مجموعههاي مرتبط با آن فرد دارد. پس وظيفه حفظ و جلوگيري از آسيب به هويت يك جامعه بر عهده تمام اركان و اشخاص است و كوتاهي هر كدام خراشي بر اين ريسمان. اينكه محتمل است پايههاي يك بناي متمايز كه خردي از اركان هويت شهري ماست به ناگاه به هوا رود و چند صباحي پيرامونش ديوار دو رنگ و شعار فوقالذكر بنويسند به اين معناست كه در جايي، يكي از اركان يا اشخاص كار خود را درست انجام نداده است. با اين حال دير زماني نگذشته از روزگاري كه مطلع مبايعهنامهها آراسته ميشد بر اين كلام: «هو مالك بالاستحقاق» و بر سر در خانهها مينوشتند:«الملك للحق المبين.» اين جملات ريشه در فرهنگ و باور عميق مردمان اين ديار داشت. بر اين منش ما بهرهبرداران كوتاه مدتي بوديم كه در زماني كوتاه مورد عنايت حضرت حق قرار گرفتهايم. اين سلوك در خانه را كمي عقب مينشاند تا سكويي براي استراحت رهگذران به دست دهد. ديوار دو رنگ زمانه ما چون پيرامون اين املاك را گرفت، سهم عابر كه هيچ، حياط خود را هم به سانتيمتر فروختيم و پنجره را تا لبه پيش كشيديم. حال ما ماندهايم با تكوتوك فضاي متمايز در شهر كه بخشي از آنها به همت مردم، ميراث و شهرداري و ديگر ادارات، موزه و فضاي فرهنگي شدهاند تا ضمانت طول عمر بگيرند و برخي همچنان دل نگران آسمان آبي و زمين پاكاند.
موزهدار و پژوهشگر هنر