هومان دورانديش
حريمهاي دولت امريكا عليه ايران، موضوعي است كه نه تنها دوستداران و موافقان نظام جمهوري اسلامي با آن مخالفند، بلكه منتقدان و مخالفان جمهوري اسلامي را نيز به دو گروه متقابل تقسيم كرده است. در بين منتقدان و مخالفان، عدهاي تمامقد حامي تحريمهاي دولت ترامپاند. اما بسياري از منتقدان هم تحريمهاي دولت ترامپ را نامشروع و غير قانوني ميدانند. محسن ميلاني، استاد علوم سياسي در دانشگاه فلوريداي جنوبي، از جمله مخالفان تحريمهاي دولت امريكا عليه ايران است. آقاي ميلاني در اين گفتوگو ضمن توضيح پيشينه و تحولات پديده «تحريم» در دنياي سياست، از يونان باستان تا قرن بيستويكم، تاكيد ميكند كه تحريم يكجانبه در دنياي امروز فاقد مشروعيت بينالمللي است. وي تحريمهاي اعمال شده عليه ايران را در چهار دهه گذشته موجب تضعيف جامعه مدني ايران و مانع دموكراسي در ايران ميداند. اين مورخ و پژوهشگر سياسي، تاكيد ميكند كه تحريمهاي دولت ترامپ عليه ايران، اگرچه تا حدودي به اقتصاد ايران ضربه زده، ولي پيروزي استراتژيك چشمگيري نصيب ترامپ نكرده است.
پديده تحريم يك كشور از سوي ساير كشورها در دوران پس از معاهده وستفالي، از كي شروع شد و موارد نخستين چگونه رقم خورد؟
ريشه پديده تحريم به عنوان يك ابزار قدرت، كه حكومتي عليه حكومت ديگري براي پيشبرد منافع خود استفاده ميكند، به يونان باستان برميگردد. درآن زمان آتن همسايه و رقيبش - مگارا - را تحريم ميكند كه نهايتا منجربه جنگ بين آنان ميشود. بعد از معاهده صلح وستفالي ۱۶۴۸ ميلادي، كه ميتوان گفت آغاز تشكيل و رقابت دولتهاي مدرن است، دولتهاي اروپايي عمدتا از تحريم اقتصادي در منع واردات و صادرات براي پيشبرد منافع خود استفاده ميكردند. بعد از انقلاب صنعتي در انگلستان و رشد سيستم جهاني سرمايهداري، تحريم در توسعه سيستم استعماري هم نقش مهمي ايفا ميكند. شايد بهترين مثال داستان غمانگيز صنعت نساجي درهند باشد كه درقرن هجدهم غبطه تمام دنيا محسوب ميشد. دولت انگليس با يكسري قوانين تحريمي كه وضع كرد، چه قبل و چه بعد از مستعمره كردن هند، صنعت نساجي هند را نابود كرد وهندوستان را به يك واردكننده منسوجات از انگلستان تبديل كرد. دو قرن بعد در دوران نهضت ملي شدن صنعت نفت، انگلستان و متحدينش نفت ايران را تحريم كردند و بدينسان پايه كودتاي ۲۸ مرداد را ريختند. دردوران جنگ سرد هم از تحريمها استفاده ميشد ولي هم اتحاد جماهير شوروي و هم امريكا در شوراي امنيت با تحريمهايي كه مخالف منافعشان بود، مخالفت ميكردند. با اين حال موثرترين نمونه را ميتوان در آفريقاي جنوبي در زمان آپارتايد ديد كه با يك اجماع بينالمللي تحريمها توانستند كمك شاياني درانحلال سيستم ضد بشري آپارتايد كنند. بعداز اتمام جنگ سرد و ظهور امريكا به عنوان تنها ابرقدرت، استفاده از تحريمها از سوي كشورهاي غربي بيشتر و موثرتر شد. در عكسالعمل به اشغال كويت توسط عراق در سال ۱۹۹۰ ميلادي، تحريمهاي تصويب شده سازمان ملل باعث مرگ تعداد كثيري ازعراقيها و تخريب زيربناي اقتصادي آن كشورگرديد و در نهايت هم به جنگ و سرنگوني صدام خاتمه يافت. نمونه بارز ديگرتحريم را در مورد ليبي ميتوان ديد كه بعد از بمبگذاري در هواپيماي پانآمريكن سال ۱۹۸۸وضع شد. اين تحريمها كه به تصويب شوراي امنيت سازمان ملل هم رسيده بود اقتصاد ليبي را نابود و درغايت به سرنگوني معمر قذافي انجاميد.
آيا ميتوان گفت بشر مدرن هر چه پيشتر آمده، استقلال دولت-ملتها كمتر شده و همين روند در شكلگيري و پديده «تحريم يك كشور با انگيزههاي سياسي» نقش داشته است؟
در سيستم جهاني، اقتصاد كشورها هر روز به يكديگرمتصلتر و وابستهتر شدهاند و طبيعي است كه استقلال كشورها نيز به درجات مختلف كاهش يافته. كافي است شما نگاه كنيد به مبدأ ساخت محصولاتي كه روزانه از آنها استفاده ميكنيد تا اهميت جهانيشدن و نيز وابستگي اقتصادي را متوجه شويد. حتي ترامپ هم از كاهش استقلال امريكا شاكي است و به همين دليل سياست خارجي خود را مبتني بر شعار «امريكا اول است» تدوين كرده. در اين دوراني كه كشورها همه وابسته به يكديگرند ما تعريف جديدي از استقلال لازم داريم كه با حقايق جهان سازگار باشد. امروز استقلال كشورها رابطه مستقيم با قدرت اقتصادي و موفقيت آنان در سيستم سرمايهداري جهاني دارد. هرچه قدرت اقتصادي مملكتي كمتر باشد، استقلال آن نيز كمتر است. گرچه رفتار دولتها به خاطر وجود نهادهاي جهاني و قواعد بينالمللي محدودترو تا حدي منضبطتر شده است و امكان تنبيه آنها نيز موجود است، اما با اين حال امريكا به عنوان پرقدرتترين نيروي نظامي، اقتصادي و تكنولوژيك جهان، بر اكثر نهادهاي حياتي جهان كنترل دارد. مضافا اينكه امريكا موفق شده دلار را به عنوان واحد اصلي ارز براي تجارت بينالمللي تثبيت كند. به همين دليل امريكا ابزار لازم براي استفاده از تحريمهاي مختلف براي پيشبرد مقاصد سياسي خود را دارد.
موضع شما بهطور كلي در قبال «تحريم يك دولت- ملت» در جهان مدرن كنوني چيست و بهطور خاص درباره تحريمهاي كنوني عليه جمهوري اسلامي ايران چه نظري داريد؟
من بهطور كلي با تحريمهاي يكجانبه مخالف هستم. بهنظر من مشروعيت تحريم در گرو اجماع جهاني است و تا زماني كه به صورت مستقل و منفردانه اعمال ميشود نميتوان بر مشروعيت آن صحه گذاشت. من با برجام به دلايل مختلف موافق بودم كه يكي از مهمترين آن دلايل مربوط ميشد به بازگشت ايران به بازار جهاني. هر چند كه من با تحريمها عليه ايران هميشه مخالفت كردهام، اما ايران نيز بايد واقعيتهاي جهاني را در نظر بگيرد و درمسير گفتمان و مذاكره قدم بردارد. تحريمهاي ۴۰ساله كمك كردهاند كه ايران نتواند يك راهبرد موثر توسعه را پيگيري كند؛ راهبردي كه بايد شامل رشد اقتصادي، سياسي و نظامي - امنيتي كشور باشد. تحريمها و جنگ سرد بين امريكا و ايران نيز باعث شدهاند كه مسائل امنيتي در سياستهاي كلان مملكت ارجحيت بيشتري نسبت به رشد سياسي و اقتصادي ايران داشته باشند.
مقامات حكومت ايران در دهه 1360 با تحريم حكومت آفريقاي جنوبي از سوي جهان غرب مشكلي نداشتند و حتي با آن موافق بودند. آيا ميتوان گفت تحريمها به دو دسته ظالمانه و عادلانه تقسيم ميشوند؟
ترجيح ميدهم ازالفاظ ظالمانه وعادلانه در تحليل روابط بينالملل كه درآن قدرت حرف آخر را ميزند استفاده نكنم. تحريمها عليه آفريقاي جنوبي مشروعيت كامل داشتند و تصميم ايران درحمايت از اين تحريمها كاملا بجا و قابل توجيه بود. تحريمهاي آفريقاي جنوبي براساس يك اجماع بينالمللي بود و اكثر كشورهاي جهان حامي آن بودند. سازمان ملل نيز برخي از اين تحريمها را مشروع و لازمالاجرا ميدانست. در آفريقاي جنوبي مخالفين حكومت آپارتايد كه اكثريت عظيمي را شامل بودند به رهبري نلسون ماندلا، كه يكي از چهرههاي خوشفكر قرن بيستم بود، خواهان تحريمها عليه حكومت بودند. آنها خواهان اين بودند كه حكومت با مخالفين مذاكره كرده و به سيستم آپارتايد خاتمه دهد. آن حكومت آپارتايد كه براساس نژادپرستي وحاكميت اقليت بسيار كوچك سفيدپوست بر اكثريت سياهپوست بود به هيچوجه قابل قبول دنيا نبود. به علاوه در كشورهاي غربي تمام سازمانهاي حامي حقوق بشر طرفدار تحريم عليه سيستم شيطاني آپارتايد بودند. مخالفت با آپارتايد تا جايي رسيده بود كه حتي دانشگاههاي معتبر غرب و امريكايي سرمايهگذاريهاي غيرمستقيم خود را از آنجا خارج كردند.
در ايران عبارت «كاسبان تحريم» زياد استفاده ميشود. در داخل برخي از جريانها و چهرههاي اصولگرا متهمند كه منافعشان در گرو راديكاليزه شدن سياست خارجي و تحريم ايران است. به نظر ميرسد در خارج هم «كاسب تحريم» داريم. يعني اگر اين تحريمها برداشته شوند، عدهاي شغلشان يا دستكم منبعي از منابع درآمديشان را از دست ميدهند. آيا واقعا اين طور است؟
بلي، كاملا همين طورهست. اين وضع فقط درباره ايران صادق نيست و در امريكا هم كاسبان تحريم موجودند. هر پديده اقتصادي عدهاي منتفع و عدهاي متضرر دارد. تحريمها سبب ايجاد يك بازار براي دور زدن و قاچاق كالا و اجناس تحريم شده، و وضعيتي به وجود آورده كه حسابهاي بانكي خيلي افراد را پر كرده. در امريكا هم تحريمها عليه ايران فرصت و بازارهاي جديدي در منطقه خليج فارس براي برخي شركتهاي غربي گشوده. بايد تأكيد كنم كه اين دلالان و كاسبان تحريم در تعيين روابط ايران و امريكا نقش اساسي ندارند و فقط از آن سود ميبرند.
برخي هم در دفاع از تحريمها ميگويند تحريمهاي امريكا خصلت دموكراتيك دارد. يعني امريكا ساير كشورها را مخير ميكند كه بين تعامل اقتصادي با ايران و ايالات متحده، يكي از انتخاب كنند. درباره اين دفاعيه از تحريمها چه نظري داريد؟
تحريم يك وسيله است و اصولا خصلتي ندارد. خيلي از كساني كه صحبت از خصلت دموكراتيك تحريم ميكنند باور دارند كه حتي جنگ هم ميتواند دموكراسي به ارمغان بياورد. دموكراسي بايد از بطن جامعه و مطابق با خصوصيات آن جامعه به وجود آيد و از اجناس صادراتي نيست. ما بايد به نتايج حاصل از تحريمها توجه كنيم. بر اين باورم كه تحريمها نهتنها كمكي به رشد دموكراسي در ايران نكرده بلكه موانعي هم براي رشد دموكراسي به وجود آوردهاند. تحريمهاي مختلف ۴۰ سال اخير از حضور كامل ايران در سيستم جهاني جلوگيري كرده و از رشد اقتصادي كشور و شكوفايي جامعه مدني در ايران كاستهاند. براي دستيابي به دموكراسي، كشورها بايد به يك درجه نسبتا بالاي رشد اقتصادي برسند تا بتوانند يك طبقه متوسط قابل توجه در جامعه ايجاد كنند. به علاوه تحريمها در ايران باعث به وجود آمدن بازارهاي سياه و دلالان شده و كمكي هم به رشد فساد در جامعه كرده. معمولا چه در ايران و چه در كشورهاي ديگري كه مورد تحريم واقع شدهاند نيروهاي امنيتي پرقدرتتر ميگردند و مانع از رشد مردمسالاري ميشوند. در دوران ترامپ استفاده از اهرم تحريم و تحريمهاي هوشمند به اوج خود رسيده. ترامپ تمايلي به شروع جنگ ندارد وجنگهاي امريكا با افغانستان و عراق را بيهوده ميداند. او تحريم را جايگزين جنگ ميداند كه كمخرجتر و كمخطرتر است. هرچند در مورد ايران او تحريمهاي يكجانبه اعمال كرده، اما تحريمهاي ثانوي كه شامل صنايع نفت و گاز و سيستم بانكي و كشتيراني ايران ميشوند، كمرشكنتر بودهاند. تحريمهاي ثانوي شركتها و دولتها را مجبور ميكنند كه بين تجارت با امريكا و يا ايران يكي را انتخاب كنند. اين اشتباه راهبردي خطرناكي است كه ما فكر كنيم اروپا، روسيه و چين منافع حياتي و عظيم تجاري و بانكي خود را با امريكا، كه بزرگترين بازار جهان را داراست، به خاطر تجارت با ايران قرباني كنند.
درباره خروج امريكا از برجام، دو نظر متفاوت وجود دارد.عدهاي اين اقدام را محكوم كردهاند و عدهاي هم ميگويند ترامپ در جريان مبارزات انتخاباتياش تاكيد كرده بود برجام را قبول ندارد و مردم امريكا هم به او راي دادند و او با خروج از برجام به وعدهاش عمل كرد. شما چه نظري داريد؟
در مبارزات انتخاباتي امريكا كانديداها قولهاي زيادي ميدهند ولي وقتي موفقيت حاصل ميكنند، يا قادر نيستند و يا نميخواهند به خيلي از وعدههايشان عمل كنند. رييسجمهور بايد حافظ منافع ملي مملكت باشد. بعضي از اين قولها جذابيت انتخاباتي دارند و در جمعآوري كمكهاي مالي براي كانديداها سهم بسزايي بازي ميكنند. ترامپ تصور پيروزي در انتخابات را نميكرد، چه رسد اجراي قولهاي انتخاباتياش را. در هر صورت ترامپ انتخابات را برد و از برجام كه آن را بدترين معاهده تاريخ امريكا خوانده بود، بيرون آمد. زماني كه وي تصميم به خروج از برجام گرفت اكثر شهروندان امريكايي با اين تصميم مخالف بودند. سوال اينجاست كه چرا ايشان بهرغم توصيه مشاوران امنيت ملي و وزراي دفاع و خارجه خودش از برجام خارج شد. فكر ميكنم براي مشاورين، حيثيت و وجهه امريكا و احترام به معاهدات امريكا در دنيا و منافع ملي امريكا ارزش بيشتري داشت تا قولهاي انتخاباتي ترامپ. اين حق مسلم يك رييسجمهور است كه در تصميمات داخلي و خارجي خود تجديد نظر كند. اما برجام فقط يك تعهد بين ايران و امريكا نبود؛ برجام يك معاهده بينالمللي بود كه بين ۶ كشور و اتحاديه اروپا با ايران منعقد شده بود. مضافا شوراي امنيت سازمان ملل هم آن را به رسميت شناخته بود. لذا تصميم ترامپ يكي از پايههاي سيستم قانونمند جهاني را تضعيف كرد.
فارغ از اينكه ترامپ قانونا يا اخلاقا حق داشت از برجام خارج شود يا نه، آيا او با خروج از برجام به اهدافش رسيده است؟
اهداف اصلي سياست فشار حداكثري امريكا هنوز روشن نيست. از يك طرف رييسجمهور امريكا بارها اعلام كرده كه قصد ايشان عقد يك قرارداد جديد با ايران است و ايشان علاقهاي نه به جنگ و نه به تغيير رژيم دارد، از طرف ديگر برخي از مقامات امريكايي صحبتهايي كردهاند كه بيشتر شباهت به سياست تغيير رژيم و يا فروپاشي ايران دارد. براي من كاملا روشن نيست كه چرا اين دوگانگي در صحبتهاي مقامات امريكايي وجود دارد. فكر نميكنم كه تا امروز از ديد راهبردي، پيروزي چشمگيري نصيب آقاي ترامپ شده باشد. ايران تا اين لحظه تن به مذاكره با امريكا نداده است و به علاوه فعاليتهاي هستهاي ايران همچنان ادامه دارند. حضور ايران در منطقه كمرنگ نشده، برنامه موشكي و فضايي ايران هم در حال ادامه و رشد است.ترامپ البته به اقتصاد ايران آسيب زده و باعث كاهش شديد صدور نفت شده همچنين سرمايهگذاري خارجي تا حد زيادي در ايران متوقف شده تورم و بيكاري هم تا حد زيادي قابل مشاهده است. عواقب اين شرايط جدي است .
مقامات دولت ترامپ ميگويند تحريمهاي امريكا دست ايران را در منطقه بسته است. در ايران دستكم اصولگرايان با اين حرف مخالفند و ميگويند جمهوري اسلامي علاوه بر فعاليت در منطقه، نفتكشهايش را هم به ونزوئلا ميفرستد و امريكا جرات متوقف كردن آنها را ندارد. به نظر شما تحريمهاي امريكا تا چه حد از توان كنشگري ايران در خاورميانه و ساير مناطق دنيا كاسته است؟
اين سوال خيلي گسترده است. من فقط در رابطه با فعاليتهاي منطقه صحبت ميكنم . حقيقت اين است كه هم اصولگرايان و هم دولت امريكا تا حدودي به حقيقت قضيه اشاره كردهاند. مسلما تحريمها بر ساختار و توانمندي اقتصادي ايران تأثير مستقيم داشته و بديهي است كه منابع پولي و سرمايه ايران را در منطقه محدودتر كرده است. به علاوه تنش بين امريكا و ايران به يك سطح خطرناك رسيده. اين محدوديت تا اندازهاي از لحاظ تاكتيكي دست ايران را در منطقه تنگ كرده است. اما بايد به دو نكته اشاره كنم: اول اينكه سيستم نيابتياي كه ايران در منطقه با گروههاي شيعه ايجاد كرده، مبني بر اعتقاد و اعتماد است و رابطهاي دوجانبه است؛ بنابراين حتي اگر كمكهاي مالي ايران به اين گروهها كم شود، اين اتحاد از هم نخواهد پاشيد. نكته دوم اينكه تا به امروز من هيچ علامتي نديدهام كه راهبرد كلي ايران در لبنان، سوريه، عراق و يمن و يا آرمانهاي جمهوري اسلامي در آن كشورها تغيير چشمگيري كرده باشند؛ ولي ما شاهد تغييرات تاكتيكي بودهايم. حقيقت اين است كه ايران در منطقه از قدرت چشمگيري برخوردار شده اما سوال اين است كه آيا ايران قادر خواهد بود كه اين قدرت به دست آمده را حفاظت كند و از آن براي بهبود وضعيت معاش مردم استفاده كند؟ از يك طرف مخالفتهاي جدي براي حضور ايران در منطقه از سوي كشورهاي سني عرب، اسراييل و امريكا وجود دارد و از طرف ديگر حفظ اين قدرت براي ايران هزينه مالي و جاني زيادي خواهد داشت. اگر ايران اصلاحاتي در سياستهاي منطقهاي خود به وجود نياورد، حفظ اين قدرت مشكل و شايد غيرممكن ميشود. بهتر است ايران به جايي نرسد كه شرايط منطقه برايش تعيين تكليف و او را مجبور به تغيير در سياستهاي خود كند، بلكه ايران بايد با مذاكره با كشورهاي عربي وغربي تغييراتي در سياست منطقهاي خود بدهد و جايگاه به دست آورده خود را مصون بدارد.
اگر ترامپ در انتخابات پيروز نشود، به نظرتان جو بايدن تحريمهاي ترامپ را لغو ميكند يا آنها را بهمثابه ابزار چانهزني در مذاكره با ايران لازم دارد؟
اول اينكه پيشگويي انتخابات امريكا در ۵ ماه آينده غيرممكن است. اگر ترامپ انتخابات را ببرد، مسلما سياستهاي خود را درباره ايران و خاورميانه با قاطعيت بيشتري پيگيري خواهد كرد؛ زيرا ديگر نگران انتخابات بعدي نخواهد بود. درست است كه جو بايدن معاون رييسجمهوري بود كه برجام را ممكن ساخت، اما عقايد و افكار او درباره سياست خارجي امريكا در دوران سناتورياش نشان داده كه او شخص محافظهكارتري از آقاي اوباما است. اوباما واقعا رييسجمهوري استثنايي در تاريخ امريكا بود كه سعي كرد پايه سياست امريكا در ايران و خاورميانه را تغيير دهد. بايد ديد كه آيا بايدن به عنوان رييسجمهور هم از همين بينش برخوردار خواهد بود يا خير. مثل همه سياستمداران، جو بايدن قبل از رسيدن به قدرت، با جو بايدني كه پرقدرتترين مرد دنيا خواهد شد، فرق خواهد داشت. ميتوان انتظار داشت كه بايدن براي بازگشت امريكا به برجام قدم بردارد؛ هر چند به احتمال زياد او خواهان افزايش يا تغييراتي در جزييات برجام خواهد شد. به علاوه امريكا خواهان مذاكره درباره برنامههاي موشكي و سياستهاي كلان كشور در خاورميانه نيز خواهد بود. شايد ايشان هم از اهرم «بازگشت امريكا به برجام» جهت امتيازگيريهاي جديدي از ايران استفاده كند. مهمتر از همه برعكس سياست فعلي و يكجانبه فشارحداكثري امريكا در برابر ايران، بايدن بدون شك از مشاوره و همكاري نزديك با كشورهاي اروپايي براي تعيين سياستهاي جديد امريكا در قبال ايران استفاده خواهد كرد.
هرچند كه من با تحريمها عليه ايران هميشه مخالفت كردهام، اما ايران نيز بايد واقعيتهاي جهاني را در نظر بگيرد و درمسير گفتمان و مذاكره قدم بردارد. تحريمهاي ۴۰ ساله كمك كردهاند كه ايران نتواند يك راهبرد موثر توسعه را پيگيري كند؛ راهبردي كه بايد شامل رشد اقتصادي، سياسي و نظامي - امنيتي كشور باشد. تحريمها و جنگ سرد بين امريكا و ايران نيز باعث شدهاند كه مسائل امنيتي در سياستهاي كلان مملكت ارجحيت بيشتري نسبت به رشد سياسي و اقتصادي ايران داشته باشند.
سيستم نيابتياي كه ايران در منطقه با گروههاي شيعه ايجاد كرده، مبني بر اعتقاد و اعتماد است و رابطهاي دوجانبه است؛ بنابراين حتي اگر كمكهاي مالي ايران به اين گروهها كم شود، اين اتحاد از هم نخواهد پاشيد. تا به امروز من هيچ علامتي نديدهام كه راهبرد كلي ايران در لبنان، سوريه، عراق و يمن و يا آرمانهاي جمهوري اسلامي در آن كشورها تغيير چشمگيري كرده باشند ولي ما شاهد تغييرات تاكتيكي بودهايم. ايران در منطقه از قدرت چشمگيري برخوردار شده اما سوال اين است كه آيا ايران قادر خواهد بود كه اين قدرت به دست آمده را حفاظت كند و از آن براي بهبود وضعيت معاش مردم استفاده كند؟