زيستن با كرونا
رضا دبيرينژاد
جايي شنيدم كه جهان هيچگاه جاي پاكي نبوده، جهان هيچگاه جاي امني نبوده، اما با همه ناپاكي و ناامني تنها جاي زندگي آدميان بوده است.
از روز نخست بحراني شدن كرونا همه رفتاري دوگانه در پيش گرفتند، به اين معنا كه يا به تصويرسازي از دوران پساكرونا پرداختند و با يك آيندهنگري اين دوران را همچون يك برهه انقلابي از منظر اجتماعي تعبير كردند يا به انتظار نشستند تا هر چه زودتر به روزگار قبلي پيشاكرونا بازگردند.
گروه دوم براي بازگشتن به گذشته عجله داشتند. آنها همچنان اسير قالبهاي پيشين بودند و زندگي را با همان مولفههاي پيش از كرونا ميديدند، اين گروه متوجه نبودند بازگشتي به گذشته در كار نيست و اين امري غيرممكن خواهد بود، در عين اينكه پيشگويي آينده هم به قطعيت
امكانپذير نيست.
در ميانه اين بحث و جدلها، نكتهاي مغفول واقع شد، اينكه كرونا چه تذكرهايي به ما ميدهد و چه چيزهايي ميتوانيم از آن بياموزيم. هر تجربهاي و هر دورهاي درسهاي خود را براي جامعه دارد و آينهاي در برابر ما ميگذارد تا در آن بنگريم، البته اگر چشم تذكربين داشته باشيم.
عموما حسرت گذشته و خيال و تصوير آينده چشم ما را بر امروز ميبندد و تامل در حال را از ما ميگيرد. اكنون مشخص است بهزودي به پساكرونا نميرسيم، حتي اگر آن را ناديده بگيريم و بدون توجه به توصيههاي بهداشتي رفتار كرده و فاصله اجتماعي را رعايت نكنيم. از سوي ديگر توان زندگي در ترس را هم نداريم و نميتوانيم زندگي را متوقف كرده و در وضعيت سكون بهسر بريم. اين روزها بيش از پيش كرونا به يادمان آورد زندگي به چه ميزان شكننده است، اينكه بايد دم را غنيمت شمرد هر چند اين موضوع به معناي افراط در ناديده گرفتن خطر نيست.
اصرار بر پرسشهاي بيپاسخ و زمانهاي نامعلوم كه در مواجهه با كرونا در پيش گرفتهايم ميتواند همه ما را خسته و عاصي كند، به جاي تكرار اين پرسشها به اين موضوع بينديشيم كه نكات تاريك و ابهامي كه در اين ويروس نهفته است، ميتواند درس ديگري
براي ما باشد.
چنانچه اين ابهام طولاني را با غنيمت شمردن زندگي در هم بياميزيم تنها به يك پاسخ بسنده ميكنيم، اينكه بايد تا آيندهاي نامعلوم با كرونا همزيستي داشته باشيم. اين همزيستي البته نه به معناي غرقه شدن در ترس است و نه بيخيالي و ناديدهانگاري. درس ديگر اين ويروس اين بود كه زندگي يك قالب نيست و بايد براي زيستن با كرونا تعادل و انعطاف داشت. بايد از همه وابستگيها و عادتها، از همه هيجانات و هياهوها گذر كرد و زندگي در اعتدال را در پيش گرفت.
زندگي هم سلامت جسم ميخواهد و هم تكاپوي اجتماعي، هم ارتباطات ميخواهد و هم احتياط. اين گونه است كه زيستن با كرونا چگونه زيستن در روزگار ناپاكي و ناامني است. براي زيستن با كرونا بايد تصورمان از زندگي را منعطف كنيم، بايد تجربهاي نو را براي خودمان شكل دهيم. بايد در زمانه كرونا زندگي كرد اما بهگونهاي ديگر، آنچنان كه همه جنبههايش اعم از اجتماعي و هم فردي را
درنظر بگيريم.