• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4680 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۰ تير

آتش‌سوزي مجدد در «بوزين و مره‌خيل» كرمانشاه، جان سه دوستدار محيط زيست را گرفت

خون گريست، پاوه در دره ژاله

نيلوفر رسولي| دره ژاله هنوز مي‌سوزد و اشك‌هاي سيروان نيز داغي را فرو نمي‌نشاند، صبح روز يكشنبه، مختار، ياسين و بلال براي اطفاي حريق جنگل‌هاي «بوزين و مره‌خيل» به يكي از صعب‌العبورترين مناطق مرزي رفتند، اما آنها هرگز از دره ژاله بيرون نيامدند، دود، آتش و انفجار دمنده دست به دست هم دادند تا پاوه عزادار آنها شود و در غياب‌شان جنگل‌ها همچنان بسوزند و بسوزند. آتش «بوزين و مره‌خيل» از ظهر پنجشنبه، 5 تير ماه 1399 آغاز شد. منطقه حفاظت‌ شده «بوزين و مره‌خيل» در برآورد اوليه حدود 500 هكتار از مراتع و جنگل‌هاي خود را از دست داد، خرگوش‌ها، مارها، لاك‌پشت‌ها و روباه‌ها نتوانستند از آتش جان سالم به در ببرند و سوختند و جزغاله شدند. آتش در ميان پاوه و جوانرود همچنان ادامه داشت تا اينكه روز شنبه، 7 تير با تلاش تمام‌قد نيروهاي مردمي، نيروي انتظامي، سازمان جنگل‌ها و محيط‌زيست اطفا شد. اندكي پس از اطفاي آتش، روز يكشنبه شعله‌ها در «سرسوران» و «دره ژاله» روشن شدند، حجم و ارتفاع شعله‌ها چنان بالا بود كه «عطاالله قادري»، رييس اداره محيط‌زيست شهرستان جوانرود آن را «مهارناشدني» خواند و گفت: «مهار اين آتش از عهده نيروي انساني خارج است.» با اين حال و در غياب بالگردهاي آب‌پاش، آتش به مرز ايران و عراق نزديك مي‌شد و جز حضور نيروهاي انساني، استفاده از آتش‌كوب، دمنده و شاخ و برگ درختان چاره ديگري براي مقابله با هيبت سوزان آتش نبود. اينجا بود كه «مختار خنداني»، «بلال اميني» و «ياسين كريمي» همچون «البرز زارعي» جان خود را به پاي زاگرس ريختند، آنها نه اطفاي آتش دره ژاله را ديدند و نه از ميان آتش آنجا زنده بيرون آمدند.
 ژاله خون شد
درون دره ژاله، نزديك صخره‌، جايي كه آخرين مفر بود، بعد از ساعت‌ها تلاش و جست‌وجو مختار و ياسين و بلال پيدا شدند. دره ژاله كنار سيروان چند قدمي با مرز فاصله ندارد، براي رسيدن به اين منطقه، مختار به همراه تيمش در ماشين‌هاي محيط زيست و سازمان جنگل‌ها به نبرد آتش رفت، «آشنا حسن‌زاده»، مديرعامل انجمن «ژيواي» و يار و همراه «مختار» بود، او مي‌گويد كه براي دسترسي به اين منطقه و عبور از پاسگاه‌هاي مرزي چاره‌اي جز همراهي با ماشين‌هاي محيط‌زيست و سازمان جنگل‌ها نداشتند، صبح يكشنبه، مختار با تيم همراه خود وارد دره ژاله مي‌شود تا نحوه اطفاي آتش‌هايي را كه حالا به مرز رسيده بودند، بررسي كند. مين‌هاي دفن‌ شده در مرز دامنه اجراي عمليات را دشوار مي‌كرد و قدرت مانور را كاهش مي‌داد، زير زمين مين بود و روبه‌رو آتش، از سوي ديگر جهت و شدت وزش باد نيز هوا را پر از دود كرده بود، همين دود بود كه پيش از هر چيزي جان عزيز اين سه تن را گرفت و بعد، آتش فرا رسيد. خبر گم‌شدن اين سه تن تا پيش از اينكه آشنا و ديگر اعضاي انجمن ژيواي به دره ژاله برسند، فضاي مجازي را پر كرده بود و بسياري از دوستداران محيط‌زيست دل‌نگران آنها بودند. آخر اما جسم بي‌جان اين سه نفر در كنار صخره‌اي پيدا شد كه انگار آخرين راه فرار آنها از هجوم آتش بود، آشنا مي‌گويد كه متاسفانه يكي از دستگاه‌هاي دمنده كه با بنزين كار مي‌كرد، در دستان ياسين منفجر شده بود. آشنا و دوستان دو ساعت از سربالايي با شيب 45 درجه بالا رفتند تا پيكر اين سه نجات‌بخش را به كنار جاده خاكي برسانند، در حالي كه دره ژاله پشت سر همچنان در كام آتش بود. مي‌گويند كه آتش دوم از تير آتش‌زاي دو نفر غيرنظامي آن سوي مرز عراق آغاز شده است، اما اين گفته چون شايعه‌اي مي‌پيچد و هنوز مستنداتي از صحت آن منتشر نشده است، مي‌گويند آتش دوم عمدي بود، مي‌گويند آتش اطفا شده بود اما از آن سوي مرز تيرهاي پرآتش به جنگل رسيدند و عمدي در كار بود، همچون ساير آتش‌هاي كه گفتند عمدي است و بعد گفتند عمدي در كار نبوده است، چه اين شايعات رنگ واقعيت را به خود بگيرد و چه در قاموس زمزمه فراموش شود، زاگرس مختار، ياسين و بلال را فراموش نخواهد كرد. 
 به نام انسانيت
آشنا، «مختار» را به نام انسانيت و عاطفه مي‌خواند، عاطفه با گياه، علف، جاندار و بي‌جان، دوست و دشمن. مختار خنداني، نيمي از عمرش را در دفاع از حقوق هر آنچه هستي دارد گذراند. او از بنيانگذاران انجمن سبز ژيواي بود، اما فعاليت‌هاي او صرفا محدود به فعاليت‌هاي محيط‌زيستي نبود، روزي كه سرپل ذهاب لرزيد، روزي كه شيوع ويروس كرونا وضعيت شهرستان پاوه را قرمز كرد، او فعال مدني تمام قد بود و حالا غياب دردناكش را آشنا، «خسارتي نه تنها براي شهرستان پاوه، بلكه براي كل ايران» مي‌داند. بارها دويدن براي حفاظت از محيط‌زيست خم به استخوان‌هاي پاهايش وارد كرده بود، حضور او در عمليات ويژه اطفاي حريق، كمپين‌هاي «نه به شكار»، امدادرساني به حيوانات آسيب و رنج‌ديده خسارت‌ها و ضربه‌هاي فراواني به زندگي شخصي او وارد كرده بود، آشنا مي‌گويد كه مختار هزينه‌هاي بسياري در راه آرمان‌هاي والاي خود داد و سرآخر اينكه توانست حتي جان خود را نيز در راه آرمان‌هايش فدا كند. با اين حال مرگ او پايان او نيست. او مي‌خواست تا «ايران آباد باشد»، او مي‌خواست تا «حق زيستن از هيچ جانداري سلب نشود» او مي‌خواست تعريف ديگري از انسانيت را از خود به يادگار بگذارد، تعريفي كه در آن مهرباني يك اصل بود و ياريگري يك قاعده. آنچه حالا دوستان و دوستداران «مختار» را تسلي مي‌دهد، اين است كه مختار خود يك دانشگاه بود و از مكتب او ده‌ها مختار ديگر جان به خدمت خواهند بست. آشنا مي‌گويد كه دوستان مختار با گوشزد كردن همين نكته به خانواده داغدارش تسلي داده‌اند، به آنها كه در سوگ عزيزشان هستند، گفته‌اند كه شايد «جسم و جان مختار از آن شما بود، اما حالا آموزه‌هاي انسان‌دوستانه او در ذهن ده‌ها انسان ديگر جاري است.» هم‌ركاب با مختار، ياسين بود، مردي كه در دهه پنجم زندگي‌اش همپاي جوانان مي‌دويد و براي جان سبز جنگل‌ها مي‌جنگيد. «فداكار، دلسوز، متعهد، انسان و انسان» اينها تنها بخشي از صفاتي است كه در كنار بغض مي‌تواند هم‌رديف نام ياسين باشد، آقاي حسن‌زاده مي‌گويد كه ياسين در تمام مراحل عملياتي اطفاي حريق، در تمام عملياتي كه به حفظ حيات جنگل‌ها و مراتع مربوط مي‌شد، تا جان داشت مي‌دويد و تلاش مي‌كرد. «بلال» اما از نيروهاي مردمي بود، آغشته به همان صفاتي كه مزين روح فداكار «ياسين» و «مختار» بود. بلال در دره ژاله براي رساندن كمك به نيروهاي «مختار» حاضر شده بود، در دست بطري‌هاي آب معدني داشت و به سوي تيم نجاتگر مختار رفته بود، اما او نيز گرفتار دود و آتش شد و از دره ژاله زنده بيرون نيامد. 
 بدرود حاميان جنگل
«مي‌خواستيم آنها را در شهرستان پاوه كنار هم به خاك بسپاريم و بر مزارآنها يادبود و نماد دفاع از محيط‌زيست برپا كنيم.» به‌‌رغم ميل باطني آقاي «حسن‌زاده» وضعيت قرمز كرونا در پاوه اين مجال را گرفت. حالا اين سه تن جدا و در خاك مادري خود خفته‌اند، گرچه يكشنبه شب مردم پاوه به احترام از جان گذشتگي اين سه نفر در خيابان‌هاي پاوه در انتظار بازگشت و تشييع آنها بودند، اما كرونا فرصت برگزاري مراسم ترحيم را نيز گرفت و حالا جمع كوچكي از همقطاران و دوستان مختار، ياسين و بلال به ديدار خانواده‌ها مي‌روند و به آنها تسلي مي‌دهند كه راه عزيزان شما فراموش نخواهد شد، اين تنها تسلي است كه در چنين شرايطي به كار مي‌افتد. مختار خنداني، در آخرين نوشته خود در حساب كاربري اينستاگرامش نوشته بود: «مسوولان محترم آمده از مركز استان مثل ديروز با تشريف‌فرمايي‌تان به منطقه محافظت شده بوزين و مره‌خيل و گرفتن چندين عكس از زاويه‌هاي مختلف و گرفتن ژست‌هاي مناسب موجبات اطفاي حريق دره ژاله و لانه‌وران را فراهم‌ كنيد.» حالا مختار نيست و دره ژاله همچنان در آتش است، همكاران او در سوگ مختار برابر آتش و زاگرس ايستاده‌اند و همچنان تلاش مي‌كنند؛ با اين حال سوال اينجاست كه چند البرز، مختار، بلال و ياسين ديگر بايد به كام آتش بسوزند تا زخم‌هاي سرخ زاگرس تسلي پيدا كند و سلسله آتش‌ها، زاگرس ناخوش را به حال خود واگذارد؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون