موزهها: تعليق در كرونا
رضا دبيرينژاد
از آغاز بحران كرونا، جامعه و نهادهاي زيرمجموعه آن شوكه شدند اما تلاش كردند با گذشت زماني نسبت خود را با موضوع تعريف كنند و به تناسب اين نسبت، رويهاي را در پيش بگيرند اما اگر روند موزهها را از آغاز تا كنون بنگريم به نظر ميآيد كه نتوانستهاند به تعريف منطقي از نسبت خود با وضعيت جديد بپردازند بلكه همچنان در وضعيت تعليق ماندهاند. در آغاز موزهها و متوليان موزهها سعي كردند همانند اكثر موزههاي دنيا رفتار كنند و محل تجمع و آلودگي بيشتر نباشند كه با مخالفت متوليان بالاتر داخلي روبهرو و با تعطيلي موزهها مخالفت شد . اين امرنشان ميداد، متوليان سازماني موزهها درك كامل و همه جانبهاي از موزهها ندارند و يا تنها به يك گونه عملكرد از موزهها بسنده كردهاند. تا اينكه ستاد ملي كرونا به طور مستقيم موزهها را در فهرست مراكز پرخطر قرار داد. چند ماه طول كشيد تا متوليان فراسازماني موزهها متوجه قرار گرفتن موزهها در فهرست مراكز پرخطر شدند. چرا موزهها مراكز پرخطر هستند؟ طرح اين پرسش دو وجه دارد، وجه نخست عدم شناخت صحيح از موقعيت چندگانه موزهها كه بهداشت و سلامت را هم در آنها چند وجهي و سخت ميكند. وجه دوم عدم توانايي موزهها براي تبيين و تصميمگيري در اين زمينه. همين وجوه باعث شد، بازگشايي موزهها نيز بدون برنامه و دفعي اتفاق بيفتد و حتي قبل از اينكه ستاد مقابله با كرونا شيوهنامهاي را براي موزهها تصويب و اعلام كند با يك دستور آني بدون برنامهريزي و آمادگي موزهها بازگشايي شدند و همين نوع بازگشايي موزهها را شوكه كرد و موزهها نتوانستند، رفتار دقيق و استانداردي را در بازگشايي اعمال كنند. گويي اين بازگشايي مهمتر از چگونگي آن بود. تا مدتها بعد از بازگشايي پروتكلهايي براي بازديد از سوي نهادهاي مختلف صادر ميشد كه بنا بر مشاهدات هيچ كدام به تمامي در موزهها رعايت نشدند. جالب اينكه حتي برخي موزهها در برخي استانها قبل از اعلام رييسجمهور براي بازگشايي موزهها، اقدام به بازگشايي كردند. به نظر ميآمد كه اين بازگشايي با هدف حمايت از بخش خصوصي و فعاليت گردشگري است هر چند كه حتي پس از اين بازگشايي برخي موزههاي خصوصي ترجيح دادند، بسته بمانند چون كسي براي رعايت پروتكلها آنها را ياري نكرد و از سوي ديگر ترجيح دادند، خودشان را از خطرهاي ممكن دور نگه دارند. با همه نيتها براي گشايش گردشگري به نظر ميآيد، موزهها اين مدت چندان نتوانستهاند، نقشي در فعاليت گردشگري ايفا كنند. گزارشها نشان ميدهد كه بسياري از موزهها تعداد اندكي بازديدكننده روزانه داشتهاند كه گاهي از مجموع انگشتان دو دست نيز كمتر است. دوما در اين بازگشايي آني همه موزهها با يك نگاه و دستور ديده شدند در حالي كه شرايط موزهها، متوليان سازماني و مخاطبشناسي آنها متفاوت بود. اگر اين تفاوتها در نظر گرفته ميشد بازگشايي آنها همسان نميبود و ميتوانست به نفع موزهها تمام شود. همين بازگشايي 50 روزه نشان داده كه در مديريت موزهها معيار سود و صرفه نگريسته نميشود و تنها يك اقدام صوري انجام ميگيرد وگرنه تنها اكتفا كردن به بازديد 10 نفر در روز با چند برابر اين تعداد كارمند همچنين هزينههاي جاري و مصرف انرژي قابل توجيه نيست اما كسي به اين نسبت توجه نكرد چون انگار همان اقدام رفع مسووليت ايجاد كرده است. چنين رفتارهايي ناشي از عدم شناخت بازده موزههاست كه ميتواند بازده فرهنگي، آموزشي، پژوهشي و حفاظتي جدا از بازديد داشته باشد، جرياني كه در آغاز بحران كرونا تلاشهايي براي آن شروع شد اما با بازگشايي غيرمترقبه همه فعاليتهاي غيربازديد كاهش يافت و يا گاهي متوقف شد. اين روزها ديگر شاهد آن جنب و جوش در فضاي مجازي براي در در دسترس عموم قرار دادن داشتههاي موزهها نيستيم اين در حالي است كه متوليان به جاي اصرار بر بازگشت به پيشاكرونا ميتوانستند به تقويت فعاليتهاي غيربازديدي بپردازند و بسترهاي لازم براي فعاليتهاي مجازي را فراهم كنند تا به شكلگيري يك تحول و جريان خدماترساني و بهرهبرداري جديد در موزهداري كمك كنند و زمينه يك نقطه عطف فرهنگي را ايجاد كنند اما آنها به جاي درك اين فرصت ناخودآگاه، آن را متوقف كردند. از سوي ديگر با تفكيك نوع موزهها، مخاطبان و موقعيتها اين امكان وجود داشت كه بازديد موزهها به تناوب و با هماهنگي بين موزهاي اتفاق بيفتد و طبق جدولي زمانمند برنامهاي براي بازديد از موزهها با فاصله از يكديگر اعلام شود تا هم صرفهجويي لازم به عمل آيد هم به فاصلهگذاري و حفظ بهداشت موزهها كمك شود و هم نوعي جريانسازي فرهنگي به عمل ميآمد. در هفته گذشته كه دوباره بحث ايجاد محدوديتهاي جديد مطرح شد، باز نوعي بلاتكليفي در برخورد با موزهها وجود داشت به گونهاي كه به نظر ميآمد، مرجع موضوع در اين امر مشخص نيست و برخي متوليان ترجيح ميدادند از مسووليت تصميمگيري فاصلهگيري براي تصميم عاجل آن را به عهده مراجع ديگر بيندازند و حتي بهانههايي در مقابل تصميم ستاد كرونا قرار داده ميشد كه همه اينها نشان از آن دارد كه موزهها نتوانستهاند به يك اجماع در تصميمگيري از درون و با اتكا به دادههاي تخصصي خود دست يابند. اينگونه است كه از ظرفيتهاي فرهنگي آنها براي كنش مناسب زمانه استفاده نميشود و موزهها در تعليق بيشتر از درون و بيرون قرار گرفتهاند.