خاطرات گاهانه كرونايي
سيد محمد علي ابطحي
هفته كرونايي بدي را پشت سر گذاشتيم. تعداد زيادي پر كشيدند. بدتر از همه اينكه نسل جديد كرونا هم ياد گرفته جوانگرا شده و خيلي از گلهاي جوان را پرپر ميكند. بعد از همه رنجهايي كه روزنامهنگاران داشتند، كرونا هم آمده سراغشان. اول سهيل گوهري، بعد روحالله رجايي سردبير جام جم. پريروز زنگ زدم به مدير مسوول جام جم احوال سردبير را بپرسم. گفت خدا رحمتش كند. گفتم كي؟ گفت نيم ساعت پيش. دختر پسرهاي جوان شماها خيلي حيف هستيد. تو را خدا مراقب باشيد. لعنت به كرونا و لعنت بيشتر به موج دوم جوانگراي كرونا. اين هفته باز شرايط ويژه كرونايي براي تهران اعلام كرده بودند. ديروز با يكي از دوستان حرف ميزدم. پيشنماز است. توي محلات بالا. گفتم كجا ميروي؟ گفت مسجد. گفتم ممنوع شده. گفت كاري دارم. براي نماز نميروم. گفتم شرط احتياط اين است كه نروي. يكي از همسايهها جبران ميكند به ۱۱۰ زنگ ميزند. گزارش ميدهد كه يك پيشنماز حوالي مسجد ديده شده. شما هم كه نميتواني مثل آنها سر خيابان كسي بگذاري، مامورها را رد كند. نرو. چه كاري است. ايام بيبوس و بغل و دست دادن و لمس كردن و ديدن، زندگي را بيمعنا ميكند. فكر كنم در آينده آدمها ماسكشان را بردارند شناخته نشوند. براي كارهاي مخفي ماسك را برميدارند. مثل ريش كه يا ميتراشند يا ميگذارند. فعلا كه هرچيز را كه فكر نميكرديم شده. اين هم شايد شد.
يك كليپ عربي ديدم كه انواع ماسك ست شده با لباس عروس بود. از همان جواهر لباس عروس داشت. عروسها بايد حواسشان باشد كه عاقد از پشت ماسك مهر را درست ميگويد يا نه. اگر درست بود بله را بلند بگويند كه عاقد بشنود. اجازه بزرگترها و اينها را هم نميخواهد. زود تمامش كنند. يكبار با آقاي خاتمي عقد ميخوانديم. تا ايشان گفت آيا وكيلم عروس گفت بله. بدون اينكه وقت شود كه بگويد براي چه وكيل است و چقدر مهر. تازه او بيماسك بود. عجله در اين بله گفتن از زير ماسك كار شيطان نيست. خفه ميشوند آن زير. به فداي كساني كه در كرونا هم به فكر زيبا بودن و لذت بردن مردم از زيبايي هستند. رفته بودم كتابفروشي. بستههاي ماسك پارچهاي با رنگهاي مختلف براي ست كردن ميفروختند. دمشان گرم.
در اين بحران كرونايي انتخابات امريكا وارد مرحله جديدي شده. ديگر مساله داخلي امريكا نيست. نامزد كيم كارداشيان هم كانديدا شده. استغفرالله بانوي اول بشه؟ هر روز مردم دنيا مجاني ببينندش و به فساد بيفتند؟ اصلا مرگ بر امريكا. من كه ميگويم اگر پيروز شد انتخاباتش را بايد باطل كنند. يازده سال پيش، شب سختي داشتم. فوق قدرت تحملم بود. همانجا نذر كردم كه هرسال شب شهادت امام جواد روضه بخوانم. هر سال خواندهام. امسال كرونا آمد. باز هم تعطيل نكردم. اما با لايو اينستاگرام از آقاي نقويان دعوت كردم و منبر رفت. منبر خوبي هم رفت. نزديك ۴۰۰ نفر شركت كرده بودند. خدا پدر تكنولوژي را بيامرزد كه به روضهخواني ما هم كمك كرد. نه امام جواد و نه امام حسين راضي نيستند يك نفر در مراسمي كه به نامشان هست كرونايي شود. توي اين شلوغ پلوغي كرونا، بحث اعدامها هم مطرح شد. يك سياستي هست كه فكر ميكند بايد مرتب قدرت حكومت به مردم يادآوري شود تا فيلشان هوس خيابان نكند. چه خوب كه با موج درخواست مردمي لج نكردند. صداقت امام جمعه پرديسان قم خيلي كشته داده. ظاهر و باطن آمده گفته لاريجاني و جهانگيري و جليلي و اينها را نبايد شوراي نگهبان براي رياستجمهوري تاييد كند. كلي گلايه كرده كه اصلا شورا چرا قبلا خاتمي و هاشمي و روحاني را تاييد كردهاند. اين مرد آينده دارد. ببينيد كي گفتم.
روضهخوانهاي خيلي مقيد، براي اينكه احيانا دروغ نگفته باشند و كسي سند روضه طلب نكند وقتي ميخواهند حسابي گريه در بياورند ميگويند جا داشت حضرت در اينجا بگويد. بعد هرچي ميخواهند ميگويند. دروغ هم نيست. وقتي آقاي روحاني گفت ۲۵ ميليون ايراني كرونا گرفتند، ۳۵ ميليون ديگه هم ميگيرند، جا داشت كه بگويد ملت بايد زودتر كرونايي شوند. ما كار و كاسبي داريم. اول و آخر جان مردم. ما كه معناي اين آمار را نفهميديم. فقط جا داشته كه بگويد.
امروز داشتم كتاب ميخواندم. مامانم آمد گفت: «اون كتاب لعنتي را بگذار كنار. گوشيتو بردار ببين معلمت چي داره ميگه. از درسات عقب ماندي»...اين هم جوك!
دیشب به خاطر کرونا دوباره اسکایپی جلسه مجمع روحانیون را برگزار کردیم.دیدارهای مجازی تازه شد. حتی آقای محتشمی از نجف هم شرکت کرد. آقای موسوی خویینی کلی توضیح داد که اخبار صداوسیما و بعضی از سایت های خبری را میخوانده، نگران مردم و کشور شده نامه اخیر را بدون مشورت با کسی و فقط بر سر دلسوزی نوشته خیلی به این همه نوشته هایی که علیه وله اش می نویسند توجهی نداشت و هنوز هم می گفت امیدوارم اثر کند و اوضاع بهتر شود.می گفت منطق بعضی از احزاب اصلاح طلب که فکر می کنند این نامه رابطه آنها را با حاکمیت به هم می ریزد قبول نداشت. آقای خاتمی هم اینترنت خانه اش قطع شده بود.تلفن زد به من و کمی با تلفن با همه حرف زد. مجاز اندر مجاز شد.