مردي كه شبيه خودش بود
مصطفي باغباني
يكي از مرام سيد پشتكار و بدون چشمداشت مالي يا تعريف از او بود. يكي از خدمات سيد از زحمات زمان دفاع مقدس از دوراني كه او براي ساختن يك پل براي عمليات والفجر ۸ انتقال لولههاي طويل آن را از تهران با بسيج صدها تريلي و اعزام نيروي متخصص جوشكار با صدها اتوبوس به منطقه صحبت ميشد بلافاصله حرف را عوض ميكرد و ميگفت، كار اهلبيت بود ما چه كارهايم و وقتي كاري درخصوص جانباز به سيد داده ميشد و از او كمك ميخواستيم سيد فكر اعتبار و آبروي خودش نبود و بلافاصله تلفن برميداشت و به هر كس كه ميتوانست رو ميانداخت تا كار را انجام دهد و تا كار به سرانجام نميرسيد، دست از تلاش برنميداشت. وقتي بابت مشكل يك رزمنده به سيد رجوع ميكرديم مثلا يك راننده رزمنده زده بود يك عابر را كشته بود و در زندان بود و زن و بچه او سرگردان و مستاصل و بيكس، سيد براي رضايت خانواده و پرداخت ديه به هر جا و هركس رو ميانداخت تا آن رزمنده را به خانواده برگرداند و تا رضايت نميگرفت و رزمنده را از زندان بيرون نميآورد، دست از تلاش برنميداشت. هيچ وقت تعريف راجع به خودش را نميپذيرفت وقتي از ايشان تعريف ميكردند، حرف را عوض ميكرد. سيدعليرغم درد شيميايي كه داشت هيچوقت مقابل جانبازان ابراز درد نميكرد.