• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4768 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۴ مهر

وقتي دامنه انحصار صداوسيما موسيقي و فوتبال نمي‌شناسد

چرا شجريان‌ها و فردوسي‌پورها حذف مي‌شوند؟

علي   ولي‌اللهي

اگر خيلي سطحي نگاه كنيم، مي‌توانيم تشابهاتي بين مرحوم شجريان و عادل فردوسي‌پور پيدا كنيم. وارد اين تشابهات نمي‌شويم چون همان‌طور كه گفتم عمقي ندارند و به بحث ما هم مربوط نمي‌شود، اما يك نهاد هست كه در مقابل اين دو نفر دقيقا يك رويه را در پيش گرفته و از اين منظر دو شخصيت ذكر شده را شبيه هم كرده است؛ نهادي به اسم صداوسيما! 
حتما در پست‌هاي مربوط به سوگواري مردم براي درگذشت استاد شجريان بخش كوتاهي از صحبت‌هاي ايشان كه گفت: «نمي‌توانم در مملكت خودم براي مردمان خودم بخوانم» را ديديد. ويديويي چند ثانيه‌اي اما بسيار دردناك كه نه فقط دل طرفداران و شنوندگان ايشان را به درد مي‌آورد كه هر انسان آزاده‌اي را آزرده خاطر مي‌كند كه چرا و به چه دليلي خسروي آواز ايران نمي‌تواند براي مردم ايران بخواند؟ چرا سال‌ها ربناي او را با وجود درخواست‌هاي مكرر پخش نكردند و چرا برچسب ممنوعيت را كنار اسمش قرار دادند؟ استاد شجريان با همين حسرت‌ از بين ما رفت؛ حسرتي براي خودش و البته بيشتر براي ما. 
كاري كه صداوسيما با استاد شجريان كرد در شكلي ديگر براي بسياري از نخبگان اين مملكت رخ داده است از جمله براي عادل فردوسي‌پور. اواخر سال ۹۷ بود كه علي فروغي، مدير جوان شبكه سه كه معلوم نبود از كجا سر وكله‌اش پيدا شده و مديريت پربيننده‌ترين شبكه تلويزيوني كشور را به دست گرفته پايش را كرد توي يك كفش كه فردوسي‌پور و برنامه نود نباشد! هرقدر مردم و اصحاب رسانه و ورزشي‌ها و نخبگان و سياسيون اعتراض كردند انگار نه انگار. مرغ نهاد انحصارطلب يك پا داشت و نتيجه‌اش شد تعطيلي برنامه‌اي با بيش از ۲۰ سال سابقه و چند ده ميليون بيننده تلويزيوني. ما با تعجب از خودمان مي‌پرسيديم مگر مي‌شود صداوسيما برنامه‌اي كه اين همه بيننده دارد و ميلياردها ميليارد درآمدزايي مي‌كند را ببندد؟ پاسخ صريح بود: بله مي‌شود و بست. 
بماند كه در اين بيش از يك سال چه گذشت؛ تلاش براي جا انداختن برنامه‌اي شبيه نود كه هنوز مورد اقبال مردم قرار نگرفته، تبديل شدن عادل به چهره‌اي محبوب‌تر نزد مردم، افزايش نارضايتي مخاطبان از صداوسيما و چيزهايي از اين دست.
 با اين حال همه فكر مي‌كردند مشكل عادل با تمام صداوسيما نيست كما اينكه او هنوز در شبكه ورزش برنامه فوتبال ۱۲۰ را به عنوان تهيه‌كننده برعهده داشت و البته هنوز دارد. تا اينكه مدتي پيش خبر رسيد عادل قرار است در يك شبكه اينترنتي با همكاري فيليمو و كافه بازار برنامه ۹۹ را جلوي دوربين ببرد و به اين ترتيب قرار است به خانه‌هاي مردم بازگردد. سوال اصلي اين بود آيا صداوسيما كه اعطاي مجوز برنامه‌اي صوتي و تصويري را هم در انحصار خودش درآورده به عادل اجازه مي‌دهد كارش را آغاز كند يا خير؟ 
بعد از گمانه‌زني‌هاي بسيار بالاخره اعلام شد ساترا (سازمان تنظيم مقررات صوت و تصوير فراگير صداوسيما) به برنامه جديد عادل مجوز نداده است و خبري از برنامه ۹۹ نخواهد بود. اين خبر نشان داد كه ماجراي حذف فردوسي‌پور از شبكه سه تنها به يك درگيري بين مدير و كارمند مربوط نمي‌شده و ماجرا ريشه‌دارتر از اين حرف‌هاست و شايد به نهادهاي ديگري هم مربوط شود. البته در اين زمينه علي سعد، سرپرست معاونت كاربران و تنظيم‌گري اجتماعي ساترا در توييتي به رد درخواست برنامه جديد عادل واكنش نشان داد و بعد از كلي حرف كليشه‌اي در مورد اينكه كار ساترا حمايت از توليدكنندگان است (معلوم نيست يك نهاد انحصارطلب چطور مي‌تواند حامي هم باشد) نوشت مشكل برنامه ۹۹ نداشتن استعلام‌هايي لازم بوده است؛ استعلام از مراجع امنيتي و حقوقي و قضايي. او در ادامه نوشت، ساترا فقط از لحاظ رسانه‌اي مسائل را بررسي مي‌كند و كاري به ملاحظات استعلامي، دعاوي حقوقي يا پرونده‌هاي قضايي ندارد و به اين شكل پرونده برنامه جديد فردوسي‌پور باز نشده، بسته شد. 
هنوز هستند كساني كه هر دوشنبه‌شب ياد برنامه نود را زنده مي‌كنند. تعدادشان هم كم نيست. درست مثل كساني كه شنيدن ربناي شجريان موقع افطار از تلويزيون براي‌شان آرزو شد. خيلي‌ها مي‌گويند در شرايطي كه كشور اين همه دچار مشكلات ريز و درشت است دميدن در بوق مطالبه‌اي نظير «ربناي شجريان» يا «۹۰ فردوسي‌پور» آدرس اشتباه دادن به مردم است. مي‌گويند اينها سرگرمي و رد گم‌كني هستند تا ملت بي‌خيال دلار و سكه و پرايد ۱۶۰ ميليوني شوند. در پاسخ مي‌توان گفت مساله اساسا چيز ديگري است. بسياري از طرفداران استاد شجريان از طريق شبكه‌هاي مجازي و سايت‌ها ربناي شجريان را سر افطار گوش مي‌دادند. گوشي‌شان پر است از ترانه‌ها و تصنيف‌هاي استاد. اصلا براي شنيدن آواز شجريان نيازي به صداوسيما ندارند. برنامه شبيه به نود هم الان تا دل‌تان بخواهد در شبكه‌هاي ماهواره‌اي و اينترنتي وجود دارد. مساله سر اين است كه حرف ما و خواست ما چقدر براي سياستگذاران «اهميت» دارد؟
آیا برای درخواست‌های ما به عنوان شهروندان این کشور ارزشی قائل می‌شوند یا در نهایت هر طور خودشان صلاح بدانند عمل می‌کنند؟ رفتاري كه با شجريان و فردوسي‌پور و امثالهم مي‌شود نماد است براي اينكه بفهميم چند چنديم. نمادي است از «لجبازي» مقابل خواست مردم. وگرنه به قول اين دوستان هيچ‌كس از نشنيدن ربناي شجريان نمرده و هيچ‌كس به خاطر پخش نشدن نود به خاك سياه ننشسته. مدتي پيش ويديوي تلخي از فردوسي‌پور منتشر شد. او پس از دريافت جايزه Alumni Achivement Award 2020، در مراسم آنلاين انجمن فارغ‌التحصيلان دانشگاه صنعتي شريف (سوتا) گفت تا سال پيش هر موقع در گفت‌وگو با دانشجوهايش بحث رفتن پيش مي‌آمده از همه مي‌خواسته در ايران بمانند و براي آباداني كشورش تلاش كنند اما بعد از اتفاقي كه براي برنامه نود رخ داد وقتي با اين سوال مواجه شد كه آيا هنوز هم فكر مي‌كند ماندن در ايران كار درستي است فقط توانسته سكوت كند. به عادل فردوسي‌پور و برنامه نود انتقادات زيادي وارد است. به دلايل بسياري نمي‌توان او را با استاد شجريان مقايسه كرد اما به نظر مي‌رسد نوع برخوردي كه صداوسيما با اين دو نفر داشته به يك نتيجه واحد ختم شده است؛ نااميدي! 
استاد شجريان با چندين آواز مانده در گلو از ميان ما رفت. بسياري از روشنفكران و نخبه‌ها از حاكميت و صداوسيما و ديگر نهادهاي ذي‌ربط درخواست مي‌كنند «زنده‌ها را دريابيد.» عادل فردوسي‌پور يكي از آن زنده‌هاست. فكر كردن به اينكه ممكن است علامت سوال مقابل نام او هيچ‌وقت براي مردم پاك نشود دردآور است. اين سوال كه چرا يك تهيه‌كننده و مجري برنامه‌هاي ورزشي بايد حذف شود بي‌جواب مانده؟ درست مثل علامت سوالي كه هيچ‌گاه از مقابل نام مرحوم شجريان پاك نشد. اينكه چرا او نتوانست در كشور خودش و براي مردمان خودش بخواند؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون