«شوآف» براي «آپ»!
توليدات محلي آن تاثيرگذار بر اقتصاد ملي. يادمان نرفته است كه تا ديروز و در دهه 50 و 60 هنر دستان زنان زمانه اين استان در بزرگترين رخدادهاي جهاني روشنابخش چشمان هنردوستان شد و علاقهمندان و دوستداران به فرهنگ و هنر غني و كهن ايران و ايراني. اما حال چه؟! زمانه دگر عوض شده و روزگار دستخوش دگرگوني و روحيات نيز متناسب با آن در تغيير و تلاطم؛ راه را گم كردهايم گويا همه ما از اين يكي كه مردم باشد، گرفته تا آن ديگري كه مسوول و مدير و مدبر بالا و پاييندستي ميخوانيم آن را و در اين ميان يكيشان از قضا من نگارنده نيز باشم بيتعارف عرض ميكنم والله. يا حتي آنكه وسع و تواني دارد و دستي گشاده بر كار خير براي كمك به همنوع خويش او نيز سرگردان و بيهدف و حاصل چون همه ما دايرهوار چرخي ميزند بر دور خود حتي نميداند مقصدش كجا ميتواند باشد و مرادش از كار خير، خير است يا كه نه بدون اينكه خود بداند شري را مروجي ميشود كه آن سرش ناپيدا خواهد بود! بله صحبت از دردي است سرطانگونه همرنگ زمانه خويش كه اين روزها مثل خوره به جان مردم و فرهنگ غني بلوچان و سيستانيان افتاده و كس را ياراي مقابله با آن نيست گويي، دردي نوظهور به نام ترويج فرهنگ فقرپروري و تنپروري! ميدانيد درد كجاست؟ و چگونه رنج اين سرطان فقرپروري و تنپرورانه مضاعف ميگردد و غيرقابل تحمل و عذابآور و جانكاه؛ آنجا كه به قول ما بلوچان خواهيم ديد «انگشت را خود در چشم خويش مينماييم فرو» و اينگونه است عدهاي از هموطنان ناآگاه به فرهنگ، مرام، روحيات و خلق و خوي مردم سيستان و بلوچستان با سفر به اين استان و مشاهده نحوه زيست و سطح رفاه مردمان آن بلافاصله در قامت منجي به ظن خويش ظاهر ميشوند و ژستي خيرخواهانه ميگيرند و با «شوآف» و نمايش براي كاهش درد و رنج ايشان آستين بالا ميزنند اما چگونه و به قيمت چه؟! طي سالهاي اخير كه سيستان و بلوچستان مقصد پر هيجان و شگفتيساز و جذاب براي هموطنان از سراسر كشور گشته همزمان با بالا رفتن شمار اين مسافرتها كشيدن دست ترحم بر سر كودكان و نيز توزيع كنسرو، پتو، كفش، كيف، سانديس و غيره و غيره در بين نيازمندان رشدي نگرانكننده يافته تا جايي كه بيم آن ميرود با تداوم اين وضعيت، فرهنگ مردمان اين پهنه دستخوش آسيب شود و استحاله.
در همين اثني عدهاي از «ما» و «من» فعال اجتماعي و مسوول و مدير و مدبر نيز از فرصت پيش آمده به خوبي بهره جسته و با افراد به ظاهر خيرخواه هم پياله گشته با نيت ديده شدن و يا ثبت و ضبط اين اقدامات شق در عملكرد اداري خويش و گزارش آن با فخر و سربلند به مقامات مافوق! پيشتر چندر غاز يارانه ماهيانه عدهاي بسيار را تنپرور كرده بود و بيكار و كاهل و همين مستمري بيارزش شد بلاي جان توليد محلي و كشاورزي و دامداري و صنايعدستي روستاييان و عشاير اما اكنون يك پديده نوظهور ديگر به نام خيرين گداپرور مردم را سوق داده به ورطه كشنده گداپروري و تكديگري و نيازمندي؛ اللهاكبر!
اخيرا افراد يا گروهها تا كه از راه ميرسند به ظن خويش قامتي منجيگونه و خيرخواهانه ميگيرند براي مردم اين استان و با توزيع اقلام غذايي كمارزش و نشاندن نيازمندان جلوي دوربين و گرفتن فيلم و عكس و تهيه مستندات لازم و انتشار در شبكههاي اجتماعي ضمن اينكه اقدام به تحقير افراد نيازمند ميكنند و در تشديد، عاديسازي و نهادينه كردن فرهنگ فقرپروري و تنپروري از هيچ كوششي دريغ نمينمايند براي خويش از اين قِبل قبايي ميدوزند و جوالي و اسم و رسم تازهاي به نام نيكوكار و خير! يادمان باشد تا چند سال پيش همين مردم به رغم چشيدن طعم تلخ خشكساليهاي طولانيمدت، سيل و انواع دردها و رنجها و امراض اما هرگز از پاي ننشستند و هر بار برخاستند و با كار و تلاش و عزت نفس بالا استوار ماندند بدون اينكه خم به ابرو بياورند، خود را از نو ساختند ولي هرگز دست نياز به سوي كسي دراز نكردند اينگونه!
با چه قيمتي عدهاي براي اينكه در شبكههاي اجتماعي به نام و نان و نوايي برسند با «شوآف» و نشاندن نيازمندان پاي دوربينهاي تحقير حتي از فرهنگ «آپ» يا همان آب خوردن مردم نيز نميگذرند و همين را مستسمكي قرار ميدهند براي ساختن چهرهاي خيرخواهانه و منشي نيكوگونه و قدسي از خويش و زمينهاي براي تخريب چهره و شخصيت و فرهنگ اين مردم مظلوم و نازنين؛ واقعا اين رسم خيرخواهي و نيكوكاري نيست هموطن! عزت زياد.