پاي در سنت و سر در دنياي مدرن
غلامحسين زرگرينژاد
خبر درگذشت استاد فرزانه و عالم فرهيخته دكتر داود فيرحي همه دوستان و دوستداران ايشان را در بهت و اندوه فرو برد؛ عالمي كه پاي در سنت داشت و سر در دنياي مدرن؛ هم مدارج علمي حوزوي را تا عاليترين سطوح پي گرفته بود و هم در دانشگاه تهران مدارج دانشگاهي را به شكلي شايسته به انجام رسانده بود. رساله دكترياش كه بعدها با نام «قدرت، دانش و مشروعيت در اسلام» منتشر شد با راهنمايي و مشاوره استادان گرانمايه دكتر سيدمحمد رضوي و دكتر حسين بشيريه به سال 1378 دفاع شد.
آغاز همكاري من با ايشان به سال 1382 خورشيدي و شروع فعاليت «موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني» بازميگردد. در آن سال هر دو ما علاوه بر عضويت در هيات مديره موسسه مذكور به عنوان كميته علمي ستاد بزرگداشت «يكصدمين سالگرد نهضت مشروطيت ايران» تلاش ميكرديم تا سلسله برنامهها و انتشارات اين ستاد به نحو شايسته به انجام برسد. دكتر فيرحي در آن سالها هنوز نسبتا جوان بود و از عضويتش در گروه علوم سياسي دانشگاه تهران چند سالي بيشتر نميگذشت ليكن به دليل توان علمي، متانت اخلاقي و موقعيت ممتاز او در ميان دانشجويان و همكارانش و محيطها و مجامع علمي، اعتبار معتنابهي كسب كرده بود. او كه موضوع پاياننامه كارشناسي ارشدش «انديشه سياسي شيعه در دوره قاجاريه» در نخستين همايش ملي اين ستاد مذكور كه با عنوان بزرگداشت مجتهد بزرگ عصر مشروطه، آخوند ملامحمدكاظم خراساني در دانشگاه تهران برگزار شد در كنار استادان بزرگ و صاحبنام، يكي از سخنرانان اصلي برنامه بود و درباره انديشههاي فقهي و سياسي آخوند خراساني سخنراني كرد. فيرحي در همان سال كتاب «نظام سياسي و دولت در اسلام» را منتشر كرد.
يك سال پس از آن در سال 1383 دكتر فيرحي مجددا در همايش بينالمللي بزرگداشت نهضت مشروطيت سخنراني ديگري ارايه كرد كه در تداوم با سخنراني قبلي و پژوهشهاي دامنهدارش درباره انديشه سياسي عالمان شيعي در روزگار معاصر بود. اين همكاري كم و بيش با محوريت برنامههاي موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني تداوم يافت و آثار آن را ميتوان در گوشه كتابخانههاي دانشگاهي باز جست. هر دو ما اين افتخار را داشتيم كه سردبيري دو شماره از فصلنامه فرهنگ انديشه را عهدهدار شويم و به ياري تعدادي از استادان تاريخ و علوم سياسي به بازخواني انديشههاي سياسي- اجتماعي در روزگار معاصر بپردازيم. وقتي سال 1386 مجموعههاي دو جلدي «رسايل مشروطيت» و «سياستنامههاي قاجاري» را منتشر كردم ايشان با اشتياق فراوان به استقبال آن رفتند و همواره مرا به نشر ساير آثار انديشه ترغيب ميكردند. توفان حوادث در سالهاي پاياني دهه 80 مرا از دانشگاه دور كرد و توقف فعاليتهاي موسسه هم مزيد بر علت شد تا ديدارهاي منظم گذشته رنگ ببازد، ايشان نيز هر چند در اين سالهاي اخير از قم به تهران مهاجرت كرده بود اما مشغلههاي علمياش روز به روز بيشتر ميشد ولي در همين سالها هر زمان كه كار جديدي منتشر ميكردم با لطف و بزرگواري يادداشتي درباره آنها مينوشت و در نشستها و جلسات مرتبط همراهي ميكرد. من نيز پيگير كتابها و مقالات ارزشمند و خواندني او بودم:
تاريخ تحول دولت در اسلام(1386)، دين و دولت در عصر مدرن در دو مجلد؛ (1389 و1390) فقه و سياست در ايران معاصر كه در دو مجلد به موضوعات فقه سياسي و فقه مشروطه(1391) و تحول حكومتداري و فقه حكومت اسلامي(۱۳۹۳) اختصاص داشت. آستانه تجدّد؛ در شرح تنبيهالامه و تنزيهالمله ناييني» (۱۳۹۴) و فقه و حكمراني حزبي(۱۳۹۶).
وقتي در سال گذشته به همت مجله بخارا و موسسه نگارستان انديشه، يكي از شبهاي بخارا را به نام حقير برگزار كردند مثل هميشه با مهرباني حاضر شد و سخنراني مبسوطي درباره كارها و كتابهايم ارايه كرد. امروز صبح از لحظهاي كه خبر درگذشت ايشان را دريافت كردم مدام لحن و صداي مهربان و آرامش او در ذهنم طنينانداز است و بر فقدان او حسرت ميخورم. اميدوارم به همت دستياران و دانشجويانش كارهاي ناتمام او به انجام برسد تا جامعه علمي و فرهنگي چون گذشته از قلم و انديشهاش بهرهمند شود.
استاد بازنشسته دانشگاه تهران