حال ناخوش تالابها
فاطمه باباخاني
نيم قرن از روزي كه متخصصان جهاني محيطزيست در جهان در رامسر جمع شدند و كنوانسيوني تحت عنوان كنوانسيون رامسر را به تصويب رساندند، ميگذرد. از آن زمان تاكنون تالابهاي زيادي در سراسر دنيا به ليست رامسرسايتها اضافه شدهاند. وقتي از رامسرسايت حرف ميزنيم مرادمان قرار گرفتن يك تالاب در ليست تالابهاي بينالمللي است و نه فهرستي كه به ايران اختصاص داشته باشد. در ايران 35 تالاب در قالب 25 عنوان ثبت شده عضو كنوانسيون هستند و آنها را به عنوان تالابي بينالمللي ميشناسيم با اين حال هامون، اروميه، انزلي، جازموريان، پريشان و بسياري از ديگر از رامسرسايتهاي ما سالهاست با انواع چالشها دست و پنجه نرم ميكنند. به عنوان مثال چشم هامون به آسمان است تا زنده بماند، اگر ترسالي باشد هامون هم آب دارد و يك دوره خشكسالي نفسهاي اين تالاب را به شماره مياندازد و از تن تركخوردهاش ناني براي جامعه بومي و محلي اطراف تالاب تامين نميشود. شادگان ديگر رامسرسايت ما تالابي است در خوزستان كه مردم اطراف، سبك زندگيشان با آن پيوند خورده است. نمونهاش اهالي روستاي صراخيه كه غذايشان از ماهيهاي تالاب بود و در فصل مهاجرت پرندهها هم تعدادي پرنده شكار ميكردند براي خوراك روزانه يا فروش محدود. تفريح كودكان روستا هم به آب و تالاب ختم ميشد. شادگان در اين سالها تغييرات جدي كرده است، ماهيهاي بومي زير فشار تيلاپيا كه گونهاي مهاجم است هر روز تعدادشان كمتر ميشود و همين باعث شده سفره مردم خاليتر از پيش باشد. محليها عادت به خوردن تيلاپيا ندارند. صيد اين ماهي هم چندان فايده ندارد بايد آن را به قيمت ارزاني بفروشند كه درآمدي براي خانوادههاي پرجمعيت و شلوغشان نيست. پرندهها جايگزين ماهيها هستند، فصل مهاجرت كه ميرسد روبهروي جاده سايبانهايي است كه زنان روستا با چادرهاي سياه و گاه روبنده پرندهها را ميفروشند، پرندههايي بيجان با گردنهاي خم شده و چشمهاي بسته! اين وضع و حال بر اغلب تالابهاي ما حاكم است. وقت آن است در روز جهاني تالابهاي امسال راهكار همكاري بينبخشي را اجرايي كنيم و يادمان باشد تالاب كه از بين برود ناچار خواهيم شد بر چالشهاي بسيار جديتري براي احياي آنها غلبه كنيم و شايد امكانش هم نباشد.