خالق شخصيتهاي نمادين
علي مسعودينيا
آنها كه خط سير مكاتب ادبي و نسبت علوم انساني با ادبيات را پيگيري كردهاند، نيك ميدانند كه قرون متمادي طول كشيد تا پاي جامعه (به معناي امروزياش) در داستان و رمان و شعر باز شد. به همين خاطر نويسندگاني كه طلايهدار توجه به جامعه بودند و به نوعي از قطعيت كلاسيك فاصله ميگرفتند، اتفاقا همانهايي هستند كه در دوران مدرن نيز آثارشان مورد توجه و تحسين قرار ميگيرند. در اين ميان چارلز ديكنز بدون شك يكي از مهمترين چهرههاست. نويسندهاي كه در عين مجهز بودن به نگاهي جامعهشناسانه و عميق به جهان پيرامون و عصر ويكتوريا، هم در پرداخت شخصيت و ساختن ماجراهاي نفسگير مهارت غريبي دارد و هم رمانهايش بسيار خوشخوان و ساده و همهفهم هستند. ديكنز با آن نگاه منتقد اجتماعي و اخلاقگرا و آن كيفيت بالاي مردمشناسانه آثارش براي تمام سنين و سليقهها حرفي براي گفتن دارد و در عين حال به معناي منفياش عامهپسند هم نيست. رمانهاي ديكنز باشكوهند و از بلوغ و تغيير انسانها ميگويند. انسانهايي به شدت باورپذير كه بسياري از آنها از به يادماندنيترين شخصيتهاي تاريخ ادبيات جهان هستند: اليور توييست، نانسي، آقاي بامبل، فاگين، اسكروج، ديويد كاپرفيلد، خانم هاويشام، استلا، پيپ، بيل ساكس و ... هر كدام از اين شخصيتها انگار در طول اين ساليان بدل به نمادها و آركيتايپهايي شدهاند كه خصلتي از خصلتهاي بشر را بازتاب ميدهند. ديكنز كه از دنياي روزنامهنگاري به دنياي رمان وارد شد، ويژگيهاي ژورناليستي خود را نيز به شكلي غني در آثارش بازتاب ميداد و هر اثرش انگار گزارشي مستند و موشكافانه است از وقايعي كه در زندگي و روزگار خويش تجربه ميكرد و شگفتا كه اين همه هنوز براي ما خواندني و ملموس و باورپذير هستند. دليل اقتباسهاي مكرري كه در علم سينما و تلويزيون و انيميشن از آثار ديكنز ميشود بايد همين باشد. گذشته از اينها او را بايد در زمره مهمترين نويسندگاني دانست كه از پرداختن به طبقه اشراف و ماجراهاي سراسر رمانتيك فاصله گرفت و با پرداختن به طبقات فرودست و فراز و نشيبهاي رواني و اخلاقي و اجتماعي، به نوعي به رئاليسم انتقادي تاثيرگذار رسيد كه هنوز هم آموزههايش براي ما ارزشمند و تاثيرگذار است.