سال ۹۸ سالي توام با بحرانهاي امنيتي، سياسي و اجتماعي بود. هنوز اين بحرانها براي جامعه حل و فصل نشدهبود كه شيوع كرونا بحران سلامت و پيرو آن بحران كارآمدي و مديريت ايجاد و همچنين مجموعه شرايط باعث تعميق مشكلات اقتصادي شد. به تبع آن اميد اجتماعي نيز كاهش يافت. برخي كنشگران و تحليلگران معتقدند حوادث سالهاي اخير به گونهاي پيشرفته كه ميتواند منجر به كاهش مشاركت سياسي در انتخابات سال ۱۴۰۰ شود. شما تا چه حد با اين تحليل موافق هستيد؟
واقعيت اين است كه ما در ۴۰ سال گذشته، شرايط سخت و دشوار كم نداشتهايم. مردم فراز و نشيبهايي را پشت سر گذاشتهاند ازجمله دوران جنگ كه البته آن دوره حاكميت از سرمايه اجتماعي بالايي هم برخوردار بود. پيش از سال ۷۶ هم ركود سياسي جدي را تجربه كرديم اما در سال ۷۶ بهدليل شرايط ايجاد شده شاهد برگزاري انتخابات پرشوري بوديم. پس از سال ۸۸ و سياستهاي اتخاذ شده از سوي احمدينژاد، در سال ۹۱ نيز اين ركود سياسي را تجربه كرديم و با كاهش سرمايه اجتماعي روبرو بوديم. با اين حال در سال ۹۲ شرايطي ايجاد شد كه شاهد حضور مردم بوديم. امروز هم پيشبينيها حكايت از اين دارد كه اميد اجتماعي كاهش يافته، سرمايه اجتماعي بهشدت آسيب ديده، نقش دولت و تاثيرگذاري آن مخدوش شده، فاصله طبقاتي جديتر از پيش شده، آمارها حكايت از افزايش فساد اقتصادي و اجتماعي دارد، تحريم و كرونا دو عامل اساسي مشكلات معيشتي و تورم افسارگسيخته شده، وضعيت اشتغال چندان مناسب نيست، كرونا مزيد بر علت شد و كسب و كارها را تحت تاثير قرار داد. كنار اين مسائل بهرغم اينكه معمولا در شرايط دشوار، نظام سياسي و قواي حكومتي بايد كنار هم قرار بگيرند و استراتژيهاي روشن و اهداف مشخصي را براي حل مساله انتخاب كنند اما شاهد تنشهاي ميان قوا هستيم. اين موضوع در ميان مردم باعث دامن زدن به اين تفكر ميشود كه كساني كه در شرايط سخت بايد براي ما تصميم بگيرند، درك لازم را از شرايط جامعه ندارند. اگر به همه اين عوامل با يكديگر نگاه كنيم، طبيعتا ميتوان پيشبيني كرد كه مشاركت سياسي در انتخابات رياستجمهوري سال ۱۴۰۰ بالا نخواهد بود. اما تجربه تاريخي نشان داده كه برخورد حكومت ميتواند اين مساله پيشبينيپذير را به امري پيشبينيناپذير تبديل كند.
در واقع با كنار هم قرار دادن عواملي كه ذكر كرديد، ميتوان پيشبيني كرد كه احتمالا و منطقا با كاهش مشاركت سياسي مواجه خواهيم بود اما به نظر شما حاكميت، دولت يا جريانهاي سياسي ميتوانند چه كنند كه اين معادله تغيير كند؟
اگر نظام سياسي ما در هر سه قوه به بعضي اقتضائات سياسي توجه كند، ميتوان اميدوار بود كه تغييري حاصل شود. در واقع تجربه تاريخي سال ۷۶ و ۹۲ و حتي ۹۶ ثابت كرده است كه ميتوان اين فضاي پيشپينيپذير را پيشبينيناپذير كرد. مهمترين اقتضائات فراروي حاكميت براي دلگرم كردن مردم بحث تحريمهاست. تحريمها پايدار و موثر و آسيبزننده بودهاند؛ بنابراين اگر باتوجه به تحولات جهاني، تدابير خوبي نيز انديشيده شود، ميتوان اميدوار بود. تدبيري انديشيده شود كه جامعه اينگونه احساس كند كه حضور در تعيين سرنوشت سياسي آينده بهتري را برايش رقم خواهد زد و شكاف جدي در تحريمها رخ خواهد داد. همچنين برنامه منسجم و مديريت كارآمد در مورد كرونا، همچنين موضوع واكسيناسيون و انجام عاجلانه آن ميتواند موثر باشد. فارغ از اين نبايد مساله معيشت مردم به ابزاري براي دعواهاي جناحي تبديل شود و بخشي از حاكميت نخواهد از اين نمد كلاهي براي خود بسازد. اينكه مشكلات معيشتي به عنوان ابزاري براي خارج كردن رقيب از ميدان استفاده شود، به سرعت براي مردم روشن ميشود و تاثير عكس دارد. همچنين مجلس هم در اين زمينه تاثيرگذار خواهد بود و بايد مراقبت شود تا تندروها شرايط جامعه را به سمتي پيش نبرند و به شكلي مهندسي نكنند كه جامعه احساس نگراني كند و تصور بر اين باشد كه بهجاي آرامش با تنازع و تشنج روبرو هستيم. نوع برخورد با حضور در انتخابات نيز موثر خواهد بود. در كشور سليقههاي مختلف، گرايشهاي متنوع و متكثري داريم. ايجاد فرصت مناسب براي همه دلسوزان نظام و خودداري از مميزيهاي غيرضروري، كاهش برخوردهاي سليقهاي و جناحي و نوع تاييد صلاحيتها نيز از عواملي است كه در كاهش يا افزايش حضور مردم در انتخابات موثر است. بنابراين معتقدم در اين چند ماه منتهي به برگزاري انتخابات اگر جامعه دركي نسبي و نه الزاما مطلق پيدا كند كه تدابيري انديشيده شده، اميدواركننده است و جامعه بتواند اين تدابير را ملاكي براي آينده بهتر تلقي كند، ميتوان به حضور مردم در تعيين سرنوشتشان اميدوار بود. اما اگر فضا بر همين منوال باشد طبيعتا موتورهاي حركت سياسي روشن نخواهد شد. يكي از موتورهاي حركت سياسي، دانشگاه و فضاي دانشجويي است. اين موتورهاي حركت در حاشيه است و براي حضور در انتخابات بايد دلايل كافي داشتهباشد. بنابراين بايد اين فضا را فراهم كرد.
هميشه گفته ميشده كه انتخابات در ايران، انتخابات دقيقه نودي است و روزهاي آخر است كه ميزان مشاركت و تركيب انتخابات را مشخص ميكند. باتوجه به مجموعه اتفاقات يكي، دو سال گذشته و فضاي سياسي كنوني، آيا بايد همچنان منتظر دقيقه ۹۰ باشيم و ببينيم كه نظارت استصوابي اجازه ورود اصلاحطلبان به انتخابات را ميدهد يا خير؟ آيا گزينه اصلاحطلبان گزينه مطلوب بدنه اجتماعي هست يا خير؟ آيا بايد به دقيقه ۹۰ اميد بست؟ همچنين فكر ميكنيد اگر شرايطي مشابه سال ۹۲ -كه دومين انتخابات پس از انتخابات پرچالش سال ۸۸ بود- پيش بيايد، ميتوان به مشاركت مردمي اميد داشت؟
اينكه در انتخابات ما، دقيقه ۹۰ حضورها جدي و تركيب انتخاباتي مشخص و مشاركت قابل پيشبيني ميشود، تصوير خوبي نيست. چراكه اين انتخاب نوعي انتخاب اضطراري است، نه انتخاب واقعي. در سال ۹۲ و ۹۶ هم موضوعاتي چون قطعنامههاي عليه جمهوري اسلامي، احتمال درگيري جنگ نظامي و پس از آن در سال ۹۶ طرفداران برجام و مخالفان برجام بسيار جدي بود كه مردم را پاي صندوق راي كشاند. اما با توجه به مشكلاتي كه اين دو، سه سال اخير رخ داد، سختي كه بر اثر تحريم به جامعه ما تحميل شد و نوع نگاه و استراتژي ترامپ در مقابل ايران شرايط را بسيار آسيبزا كرد. من فكر ميكنم جامعه ما طبيعتا در فضاي دوقطبي حضور پررنگتري خواهد داشت اما نبايد فراموش كنيم كه فضاهاي دوقطبي همواره به نفع كشور و منافع و مصالح ملي نيست. براي نمونه در سال ۸۴ وقتي فضاي دوقطبي تشديد شد، جامعه به سمت انتخاب كسي رفت كه تاثيرات بسيار سنگيني بر كشور تحميل كرد. در واقع ممكن است فضاي دوقطبي مشاركت انتخاباتي به همراه بياورد اما معلوم نيست در درازمدت نتايج خوبي براي جامعه داشتهباشد. جامعه بايد در فضاي عقلاني و با احساس اميد به اينكه اگر حضور پيدا كند، شرايط بهتري برايش رقم خواهد خورد در انتخابات شركت كند. امروز هم مساله معيشتي يكي از اولويتهاي جدي است كه بخشي از آن به ساماندهي فضاي اقتصادي در داخل و بخش ديگري به حل مشكلات و روابط بينالمللي ارتباط دارد و بايد بالاخره حل و فصل شود. بنابراين معتقدم جامعه بايد احساس كند آينده بهتري در انتظارش است تا پاي صندوق راي بيايد. قطعا بخش اعظمي از جامعه ما با به هم ريختگيها و شورشها و تنازعات كه چرخه فقر و خشونت را تقويت ميكند، موافق نيست. اگر جامعه درك كند كه تصميمگيرندگان از نوعي سياستهاي عقلاني و متناسب با مشكلات مردم پيروي ميكنند، در اين شرايط به راي دادن راضي ميشود و راحتتر دست به انتخاب ميزند. صرفا اميد بستن به فضاهاي دقيقه نودي و دوقطبي اولا ريسك است و در عين حال هم قطعا نتيجه و حاصل خوبي نخواهد داشت.
يكي از مسائلي كه براي بدنه اجتماعي اصلاحطلب مطرح است و احتمالا تاثير بسزايي بر مشاركتشان خواهد گذاشت، پاسخ به اين پرسش است كه اگر يك چهره اصلاحطلب شاخص يا چهرهاي نزديك به اين جريان سياسي گزينه منتخب مردم براي رياستجمهوري باشد، پس از تجربه ۸ ساله دوره اصلاحات و دوره ۸ ساله دولت اعتدالي حسن روحاني و تمام گرفتاريها و تنشهايي كه اين دولتها با حاكميت داشتهاند، چه تضميني وجود دارد كه آرا و نظرات مردم عملياتي شود؟ اساسا چقدر پاسخ دادن به اين سوال بدنه اجتماعي اهميت دارد؟ و آيا پاسخي براي اين سوال وجود دارد كه بتواند مردم را به مشاركت ترغيب كند؟
پاسخ به اين سوال خيلي مهم و البته دشوار است. مسائل انباشت شده در جامعه ما بسيار است و حل اين مسائل از عهده يك جريان سياسي خارج است و عزم ملي طلب ميكند. راه درمان مشكلات ما اصلاحگري و نه شورشگري يا دوباره انقلاب كردن است. بايد به سمت اصلاح ساختارها، روندها، قوانين، نوع برخورد با مردم و حتي اصلاح در آموزش و پرورش و آموزش عالي، اصلاح نوع نگاه به بخش خصوصي، نوع نگاه به فرهنگ و... رفت. همه اينها نيازمند استراتژيهايي كلان و اولويتبندي مسائل كشور است. همه اين مسائل نيازمند دركي ملي و عزمي ملي است. طبيعي است جامعه تصميم ميگيرد چه جرياني ميتواند اين مهم را عملياتي كند اما درمورد اين نقاط قانوني بايد اشتراك نظر ملي شكل بگيرد.
وقتي به 50-40 سال گذشته برخي كشورها مثلا در امريكاي لاتين يا آسياي جنوب شرق يا حتي خاورميانه يا مثلا چين يا تركيه و... نگاه ميكنيم، با مشكلات سخت و پيچيدهاي روبرو بودهاند اما وقتي درك درستي از تحولات آينده در نخبگان آنها شكل گرفت و احساس كردند، اگر نگاه ملي نداشتهباشند، ممكن است با بحرانهاي جدي روبرو شوند، با رويهها و سياستها و گامهاي خوب از بحران خارج شدهاند. آنها توانستند در مورد مسائل داخليشان اجماع ايجاد كنند و اختلافنظرهاي جرياني را به حاشيه راندند. كشور ما هم از اين امر مستثني نيست. هم تجارب گذشته است و هم ظريفتهاي آن را دارد. بنابراين اگر با نگاه ملي به آينده و مشكلات امروز نگاه كنيم، شاهد تغييراتي خواهيم بود. فقط لازم است كه نوع نگاه نسل امروز به فرهنگ، سياست، آسيبهاي جامعه و... را درك كنيم. اگر عزم ملي شكل بگيرد و اولويتها مشخص شود، هر جرياني كه بر سر كار بيايد- به شرط آنكه نگاه منطقي به مسائل داشتهباشد- جريانات ديگر حتما براي حل مسائل كمك خواهند كرد. نگاه ملي خيلي از مسائل را حل ميكند.
امروز اميد اجتماعي كاهش يافته، سرمايه اجتماعي بهشدت آسيبديده، نقش دولت و تاثيرگذاري آن مخدوش شده، فاصله طبقاتي جديتر از پيش است، آمارها حكايت از افزايش فساد اقتصادي و اجتماعي دارد، تحريم و كرونا دو عامل اساسي مشكلات معيشتي و تورم افسارگسيخته شده، وضعيت اشتغال چندان مناسب نيست، كرونا مزيد بر علت شد و كسب و كارها را تحت تاثير قرار داد.
مجموعه مشكلات باعث دامنزدن به اين تفكر ميان مردم شده كه كساني كه در شرايط سخت بايد براي ما تصميم بگيرند، درك لازم را از شرايط جامعه ندارند.
باتوجه به مجموعه عوامل، ميتوان پيشبيني كرد كه مشاركت در انتخابات رياستجمهوري ۱۴۰۰ بالا نخواهد بود. تجربه تاريخي سال ۷۶ و ۹۲ و حتي ۹۶ ثابت كرده كه بنابه به برخورد حكومت، ميتوان اين فضاي پيشپينيپذير را پيشبينيناپذير كرد.
اگر نظام سياسي ما در هر سه قوه به بعضي اقتضائات سياسي توجه كند، ميتوان اميدوار بود كه تغييري حاصل شود؟
تدبيري انديشيده شود كه جامعه احساس كند حضور در تعيين سرنوشت سياسي، آينده بهتري را برايش رقم خواهد زد.
ايجاد فرصت مناسب براي همه دلسوزان نظام و خودداري از مميزيهاي غيرضروري، كاهش برخوردهاي سليقهاي و جناحي و نوع تاييد صلاحيتها نيز از عواملي است كه در كاهش يا افزايش حضور مردم در انتخابات موثر است.
قطعا بخش اعظمي از جامعه ما با به هم ريختگيها و شورشها و تنازعات كه چرخه فقر و خشونت را تقويت ميكند، موافق نيست.