آقاي باقري! در جريان انتخابات دوره يازدهم مجلس شوراي اسلامي كه اسفند ماه ۹۸ برگزار شد، شاهد مشاركت حداقلي كمسابقهاي بوديم كه طبيعتا متاثر از عوامل مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و... بود؛ عواملي كه به نظر بسياري از ناظران همچنان پابرجاست. با توجه به تداوم شرايط كلي حاكم بر جامعه، برخي تحليلگران معتقدند كه شايد انتخابات رياستجمهوري سال ۱۴۰۰ نيز با مشاركت حداقلي مواجه باشيم. شما تا چه اندازه با اين تحليل موافق هستيد؟
البته من نتايج پيمايشهاي علمي، رسمي و دقيقي را درخصوص برآورد ميزان مشاركت در انتخابات پيشرو در اختيار ندارم اما مشاهدات ميداني كه هر كدام از ما داريم، نشانگر آن است كه اگر وضعيت به همين منوال باشد و تغييرات تعيينكنندهاي ايجاد نشود، مشاركت چشمگيري در انتخابات سال آينده نخواهيم داشت. اگر آخرين زمان سنجش مشاركت در يك انتخابات را دوم اسفند بدانيم و آن را مبنا قرار دهيم، مجموع شرايط نشاندهنده آن است كه وضعيت عمومي كشور و وضعيت شاخصهايي كه بيشترين تاثير را بر مشاركت انتخاباتي در كشور دارد، نسبت به آخرين زمان سنجش مشاركت بهبود پيدا نكرده است. همچنين مقايسه انتخابات رياستجمهوري و مجلس هم ميتواند وخامت اين وضع بيفزايد؛ چراكه انتخابات مجلس در كشور ما، به تعبيري منطقهاي و محلي است و ميزاني از مشاركت را به همراه دارد كه انتخابات ملي مثل رياستجمهوري اين ويژگي را ندارد. مجموع اين مسائل ميتواند ما را به اين نتيجه برساند كه وضعيت مشاركت در انتخابات سال آينده نسبت به آمار ۴۰ و چند درصدي كه سال گذشته درخصوص انتخابات مجلس يازدهم اعلام شد، وضعيت بهتري نيست.
شما معتقديد عواملي كه در انتخابات اسفند 98 به كاهش مشاركت انجاميد، همچنان پا برجاست؟ اساسا فكر ميكنيد چه عواملي در سال گذشته باعث آن مشاركت حداقلي شد؟
چند شاخص مهم و تعيينكننده در اين زمينه وجود دارد. يكي از آنها اميد به آينده است كه يكي از شاخصهاي مهم در ميزان كاهش يا افزايش مشاركت در انتخابات است. به نظر ميرسد اين شاخص در كشور در وضعيت مطلوبي قرار ندارد. عامل ديگري كه ميتوان به عنوان يك شاخص مهم از آن نام برد ميزان تاثير نتايج در انتخابات نسبت به تغيير در فضاي عمومي در كشور از جهات مختلف است. اين هم عامل مهمي در جهت تشويق مردم براي مشاركت است كه از وضعيت خوبي برخوردار نيست. چرا كه مردم در چند انتخابات گذشته در كشور با هدف و اميد به برخي تغييرات پاي صندوق راي آمدند كه مجموع شرايط كشور عملا اجازه تحقق به مجموعه تغييرات مدنظر رايدهندگان را نداد. عامل ديگري كه ميتوان از آن ياد كرد استاندارد شرايط برگزاري انتخابات است. ميزان آزادي در كانديداتوري و در معرض انتخاب قرار گرفتن يكي از زيرمجموعههاي آن به شمار ميآيد. به نظر ميرسد كه عملكرد نهادهاي نظارتي در كشور به خصوص در چند انتخابات گذشته نشان ميدهد كه اين پارامتر تاثيرگذار براي افزايش مشاركت را شديدا تحت تاثير خود قرار داده و گروههاي كثيري از رايدهندگان ما به ازاي تفكر و گرايش سياسي خود را در ميان نامزدهاي چند انتخابات اخير نيافتهاند. اين موضوع عاملي در جهت كاهش مشاركت بوده است. همچنين از ديگر پارامترهاي تاثيرگذار دخالت فراقانوني برخي نهادها در انتخابات است، نهادهايي كه هم به لحاظ قانوني و هم به لحاظ سيره بنيانگذار جمهوري اسلامي از دخالت در انتخابات منع شدهاند. دخالتهاي آشكار و نهان، مستقيم و غيرمستقيم برخي نهادهاي نظامي هم ميتواند عاملي در راستاي كاهش رغبت براي مشاركت در انتخابات باشد. من اين عوامل را جزو مهمترين عواملي ميدانم كه ميتواند در افت ميزان مشاركت تاثيرگذار باشد.
طي يكي، دو سال گذشته كشور مجموعهاي از بحرانهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و حتي بحران در حوزه سلامت را از سر گذراند. به نظر شما چقدر اين فضاي بحراني در كاهش مشاركت احتمالي تاثيرگذار خواهند بود؟
همانطور كه شما گفتيد همه حوادث و عوامل مورد اشاره و اعتراضات صورت گرفته در چند سال گذشته در ميزان مشاركت مردمي در انتخابات تاثيرگذار بوده است. درخصوص آينده نيز بايد گفت با فرض اينكه شرايط بدون هيچ بحران جديدي پيش برود، باز هم ميشود برمبناي عدم حل و فصل منطقي و معقول بحرانهاي گذشته انتظار داشت كه آثار سوء اين رخدادها و بحرانها در مشاركت و ميزان آن تاثيرگذار باشد و سايه منفي آن بر سر شادابي و سرزندگي فضاي سياسي و اجتماعي حفظ شده باشد. بنابراين وجود اعتراضات، بحرانهاي سياسي و امنيتي و اجتماعي گذشته كه هنوز به صورت منطقي حل و فصل نشده ميتواند عاملي در راستاي مشاركت حداقلي سياسي باشد.
برخي تحليلگران معتقدند كه عدم حل و فصل منطقي اين بحرانها به اعتماد عمومي نيز خدشه وارد كرده است. خدشهدار شدن اعتماد عمومي نسبت به حاكميت چقدر در ميزان مشاركت انتخاباتي تاثيرگذار خواهد بود؟ اگر شما با اين تحليل موافق هستيد، به نظر شما ميشود اميد داشت كه اين اعتماد خدشهدار شده ترميم شود و آثار مثبت اين رويكرد اصلاحي در انتخابات سال آينده خودي نشان دهد؟
قطعا اعتماد عمومي قابلترميم است. فكر نميكنم شرايط به گونهاي باشد كه اتخاذ سياستهاي سنجيده در راستاي جبران مافات و آسيبهاي وارد شده گذشته پاسخگو نباشد. آنچه اهميت دارد انجام آسيبشناسي منطقي و واقعبينانه نسبت به وقايع گذشته است. آسيبشناسي كه منطبق بر دريافت قصورها و سياستگذاريهاي اشتباه باشد. تا اين ذهنيت حاكم نشود، واقعبيني به وجود نخواهد آمد. معتقدم هر زمان عزم و اراده و برنامهريزي براي رفع تبعات و مشكلات به وجود آمده در گذشته در راستاي باورها و خواست جامعه به وقوع بپيوندد، جامعه نيز سريعا پاسخ خواهد داد و آثار مثبت آن پديدار خواهد شد. مهم اراده و عزم است كه اميدوارم در زمان باقي مانده تا انتخابات شاهد بروز آن براي رفع اين شكافها باشيم.
به عنوان يك كنشگر سياسي اصلاحطلب فكر ميكنيد حاكميت، پس از آن دولت يا حتي جريانهاي سياسي براي جلب مشاركت حداكثري در انتخابات بايد چه كنند؟
همانطور كه در پاسخ به سوال اول هم به آن اشاره كردم، نياز به انجام كار خارقالعادهاي نيست. مهمترين موضوع ايجاد اعتماد عمومي دراين راستا است كه جهتگيري آراي عمومي اثر واقعي در شيوه اداره كشور خواهد داشت. اگر جامعه احساس كند همپاي جهتگيري اكثريت آرا شرايط اداره كشور در جهات مختلف كشور در حوزههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و... به شكل عملي دستخوش تحولاتي اساسي ميشود، به يقين رغبت بيشتري براي مشاركت در انتخابات خواهد داشت. مردم ميدانند كه با مشاركت واقعي تاثيرگذار ميتوانند كمهزينهترين تغييرات را در كشور رقم بزنند. در گذشته هم كم و بيش تجربههاي موفقي را در اين جهت شاهد بودهاند. آنچه امروز محل ترديد اساسي در جامعه قرار گرفته، اين است كه آيا جهتگيري آراي اكثريت ميتواند تغيير اساسي و قابلتوجهي در شيوههاي حكمراني و اداره كشور به وجود آورد يا نه؟ اگر اين ترديد درك شده و پاسخ مثبتي به آن داده شود، ميتوان به مشاركت قابلقبولي در آينده نه چندان دور مثل همين انتخابات رياستجمهوري سال ۱۴۰۰ بود.
به نظر شما ميتوان گفت كه شروع اين اقدام با باز گذاشتن فضاي انتخاباتي و حضور نمايندگاني از تفكرات و جريانهاي مختلف سياسي ميسر است؟
مطمئنا انتخابات بدون مشاركت كانديداهايي كه جريانها و جناحهاي اصلي در كشور را نمايندگي ميكنند، مفهومي ندارد. اگر انتخاباتي شكل بگيرد و برخي جريانات عمده سياسي كشور به هر دليل نتوانند نامزد جدي و ايدهآل خود را به صحنه انتخابات بياورد، به اعتقاد من مفهوم انتخابات در كشور شكل نگرفته است؛ ولو اينكه آيين برگزاري انتخابات اجرا شود. بنابراين شروع كار با ايجاد امكان مشاركت و رقابت جدي براي همه جريانات سياسي كشور است. بايد مشاركت واقعي شكل گيرد و هر جناح سياسي خود بتواند نامزدش را انتخاب كند نه محدوديتهاي اعمال شده در انتخاب نامزد انتخاباتي آن جريان سياسي تاثيرگذار باشد. البته اين شروع كار است و همانطور كه اشاره كردم تكامل اين نقطه شروع اين است كه جامعه احساس كند پس از برگزيده شدن منتخبش در انتخابات آن فرد يا جريان حاكم عملا خواهد توانست به بخش عمدهاي از وعدهها عمل كند و نهادهاي فراقانوني و شرايط فراقانوني مانعي در اين مسير ايجاد نكنند.
مشاهدات ميداني نشانگر آن است كه اگر تغييراتي تعيينكننده ايجاد نشود، در انتخابات 1400 مشاركت چشمگيري نخواهيم داشت
شاخص اميد به آينده در وضعيت مطلوبي قرار ندارد، ميزان تاثير نتايج در انتخابات نسبت به تغيير در فضاي عمومي از جهات مختلف، از وضعيت خوبي برخوردار نيست
استاندارد شرايط برگزاري انتخابات ازجمله بحث ميزان آزادي در كانديداتوري و در معرض انتخاب قرار گرفتن رعايت نميشود
گروههاي كثيري از رايدهندگان مابهازاي تفكر و گرايش سياسي خود را ميان كانديداهاي چند انتخابات گذشته نيافتهاند
دخالت فراقانوني برخي نهادها در انتخابات از عوامل كاهش مشاركت است؛ نهادهايي كه هم به لحاظ قانوني و هم به لحاظ سيره بنيانگذار جمهوري اسلامي از دخالت در انتخابات منع شدهاند. دخالتهاي آشكار و نهان، مستقيم و غيرمستقيم برخي نهادهاي نظامي هم ميتواند عامل كاهش مشاركت باشد
قطعا اعتماد عمومي قابلترميم است؛ فكر نميكنم شرايط به گونهاي باشد كه اتخاذ سياستهاي سنجيده در راستاي جبران مافات و آسيبهاي وارد شده گذشته، پاسخگو نباشد