ادامه از صفحه اول
مساله كانديداي اصلاحطلبي يا ائتلافي
كانديداي اصلي جريان اصلاحات، آيتالله هاشميرفسنجاني بود اما با كمال تاسف شوراي نگهبان صلاحيت ايشان را احراز نكرد. كانديداي بعدي جريان اصلاحطلب هم محمدرضا عارف بود كه شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان به اين نتيجه رسيد كه اگر همزمان حسن روحاني با پيشينه اصولگرايي اما معتدل و همراه با اصلاحطلبان در كنار محمدرضا عارف بماند، اتفاق سال 1384 تكرار خواهد شد. به اين معنا كه باز هم كانديداي مورد نظر ما راي نميآورد. بنابراين با وساطت آقاي خاتمي و مذاكره با آقاي عارف، اصلاحطلبان به اين نتيجه رسيدند كه عارف به نفع روحاني كنار برود تا راي اصلاحطلبان به راي روحاني به عنوان يك اصولگراي معتدل اضافه شود. مرور اين اتفاقات نشان ميدهد كه بايد منتظر شرايط بود. الان هم بايد منتظر شرايط بود. گرچه در حال حاضر اصلاحطلبان ميخواهند تمام توان خود را مصروف كانديداي اصلاحطلب كنند اما به اين معنا نيست كه احتمال ائتلاف را صفر بدانيم، چرا كه ممكن است در لحظات آخر نهاد اجماعساز به تصميمي غير از اين تصميم برسد. بنابراين اين احتمال رد شده نيست و ممكن است مجددا اصلاحطلبان و نهاد اجماعساز براي پيروزي در انتخابات به تصميم جديدي برسند و اجماع ديگري را پيش ببرند. نبايد فراموش كرد كه چندين مرحله تا انتخابات باقي مانده است. بايد ديد چه كساني ثبتنام ميكنند، چه كساني تاييد صلاحيت ميشوند و از همه مهمتر شرايط به چه صورت پيش خواهد رفت. همچنين اصلاحطلبان بايد براي حضور حداكثري مردم پاي صندوقهاي راي تلاش كنند. تجربه ديرينه نشان داده كه اگر مشاركت حداقلي داشته باشيم اصولگرايان راي ميآورند اما شرط موفقيت اصلاحطلبان انتخابات حداكثري است كه انشاءالله با كمك همه تصميمسازان و تصميمگيران انتخاباتي شاهد حضور و مشاركت بالاي 60 درصد باشيم كه قطعا آثار مثبتي براي نظام و كشور خواهد داشت. در اين حال برخي رقباي ما براي به دست آوردن يك دستمال، قيصريه را به آتش ميكشند و حاضرند براي رايآوري كانديدايشان حتي انتخاباتي با مشاركت 30 درصدي را از سر بگذرانيم اما ما اصلاحطلبان به فكر مشاركت حداكثري هستيم كه ميتواند موجب ايجاد وحدت در كشور شود.
فرصتي براي آموزش حريم خصوصي به كودكان
متوجه باشيم كه اگر در حال پاسخگويي به سوال معلم است با كنترل كردنش فقط باعث از دست رفتن تمركز فرزندمان ميشويم. اگر دايم به عنوان يك كنترلگر با او روبهرو شويم به كودك خود ميآموزيم كه ما به او به چشم يك خطاكار كه هميشه نيازمند كنترل است، نگاه ميكنيم و بعد از مدتي كودك با هوش ما شروع بهكارگيري ترفندهايي براي فرار از اين كنترلها خواهد كرد و در اين ميان حريم بين والدين و فرزند هم شكسته خواهد شد. نظارتهاي كنترلي غيرمستقيم، آگاهسازي كودكان از خطرات دنياي واقعي و مجازي، صحبت و تعامل و ارتباط دوستانه دوسويه،كاربرديترين راهكار است. از چالش پاندمي ميتوان فرصت ارتباط نزديكتر با اعضاي خانواده به خصوص كودكان را پديد آورد به شرط آنكه احترام متقابل حكمفرما باشد. مي شود به كودكان آموخت اين نزديك بودنهاي طولاني كه به اجبار كرونا رخ داده فرصتي است براي برقراري ارتباطي موثر كه در گذشته شايد مشغلههاي مختلف اين فرصت را كمتر به ما داده است. همانطور كه دوست نداريم اعضاي خانواده دايما دركارهاي ما سرك بكشند و نياز به زمان و فضاي روحي و شخصي، مخصوص به خود داريم، درك كنيم كه كودكانمان نيز نيازمند اين فضا هستند. هميشه نگران بودن هيچ كمكي به محافظت از كودكان در برابر خطرات اطراف آنها نميكند و حتي گاهي باعث بروز مشكلاتي چون از دست دادن اعتماد به نفسشان هم خواهد شد. والديني باشيم كه ابتدا دوستان فرزند خود هستند تا كودكمان نيز بتواند نگاهي دوستانه به ما داشته باشند و از ترس تنگتر شدن محدوده كنترلي و تنبيه به پنهانكاري روي نياورد. اعتمادسازي و تعامل متقابل بهترين روش براي محافظت از فرزندان است.
چاره بازار سرمايه، آرامش است
آنچه واقعيت اين روزهاي بازارهاي سرمايه است، نبود افق روشن پيش روي سرمايهگذاران است. در حالي كه قيمت برخي سهام به سطح ارزندگي رسيده اما نبود اعتماد و افق روشن سرمايهگذاري عامل بازدارندهاي براي حضور سرمايهگذاران است كه همين عامل باعث شده آنگونه كه بايد معاملات در بازار سرمايه افزايش نيابد. به طور كلي شرايط بازار سرمايه مطلوب نيست و بايد براي آن چارهاي انديشيد كه آرامش و تعادل به آن بازگردد.