محيطباني ساده نيست
فاطمه باباخاني
اولينبار كه به همراه محيطبان عجمي به پناهگاه حيات وحش خوش ييلاق رفتيم، خرس ديديم. ماشين كه توقف كرد روي تپه روبرويي خرس مادر و دو توله نگاهي انداختند و ثانيهاي بعد شروع به دويدن كردند. ما هيجان زده نگاه ميكرديم چطور دور ميشوند، از آن اتفاق چند سالي ميگذرد، بارها به منطقه رفتم حتي به انگيزه ديدن حيات وحش اما ناچار شدم به ديدن گلههاي قوچ و ميش و كل و بز وآهو اكتفا كنم، تنها دفعهاي هم گرگي ديديم كه در ميانه راه ايستاده بود. كريم از سردامدارها داد ميزد حسينپور بزنش (حسين پور از محيطبانان منطقه است) حسين پور محو در زيباييهاي گرگ بود كه لحظهاي بعد چرخي زد و رفت. آن بار و بارهاي بعد حضور مشكوكي از نيروهاي متخلف در منطقه نديديم تا چهار سال پيش كه اينبار هومن و سپيده به همراه سرمحيطبان منطقه قرار بود ظرفيتهاي منطقه را بررسي كنند. آن روز حضور تويوتا هايكلوكسي توجه محيطبانان را جلب كرد. ماشين خيلي آرام به چشمه نزديك شد و به يكباره سرعت گرفت. ماشين محيطبانان كه جلوي ما بود هم سرعتش را زياد كرد. ما هم تلاش كرديم خودمان را به آنها برسانيم. در ميانه راه هومن گفت بهتر است ما روي ارتفاع توقف كرده و با دوربين كشيدن وضعيت را رصد كنيم، به ناگاه گردي در دشت برخاست و ماشين محيطباني هم وارد آن گرد و خاك شد. ماشين شكارچيان چپ كرده بود و آنها به سرعت در حال پنهان كردن اسلحه و گوشت شكار پشت بوتهها بودند. ما از بالاي آن تپه شاهد رفت و آمدشان بوديم تا زماني كه ماشين محيط زيست به آنها رسيد و دقايقي بعد هم ما سوار بر ماشين به آنها ملحق شديم. صباغ سرمحيطبان منطقه سعي در آرام كردن فضا داشت و منتظر رسيدن نيروي انتظامي بود، او نميخواست به تنهايي با محليها درگير شود. ما گوشهاي ايستاده و هومن در گفتوگو با صباغ به او محل اختفاي لاشه و تفنگها را گزارش ميداد. تا زماني كه ماشين نيروي انتظامي برسد هيچكس به سمت محل تفنگ و لاشهها نرفت، آن وقت بود كه محيطبان مدارك جرم را بيرون كشيد و در اختيار نيروي انتظامي قرار داد. كار ما پايان يافته بود خداحافظي كرديم و بازگشتيم، بعداز ظهر آن روز مطلع شديم گروهي از هم محله ايهاي شكارچيان خودشان را به محل رسانده و بلوايي به پا خاسته كه چنانچه نيروي انتظامي نبود ميتوانست تبعات جدي براي محيطبانان به همراه داشته باشد، همانطور كه چندي پيش همكارشان با خوش شانسي كامل زنده ماند و تير شكارچيان تنها لبه گوشش را خراش داد. محيطباني به حرف ساده است اما در عمل زندگي در پاسگاهي با امكانات حداقلي، گشتهاي روزانه با ماشينهايي كه اغلب مستهلك شدهاند، درگيريهاي گاه و بيگاه با دامداران، شكارچيان، جويندگان گنج و ... زندگي محيطبانان را بسيار دشوار ميكند. اين گروه در كنار كارشناسان حيات وحش در شرايط سخت كار ميكنند تا تنوع زيستي اين سرزمين حفظ شود. كساني كه جواني و عمر خويش را در كوره راههاي عرصههاي طبيعي درباد و بوران و برف و سرما و آفتاب سوزان ميگذارند و به ناگاه روزي در تعقيب يك متخلف گلولهاي سرشان را نشانه ميگيرد، روزي بيدليلي موجه از كار كنار گذاشته ميشوند و انواع تهمتها نثارشان ميشود. آري كار در حوزه حيات وحش دشوار است اما كمترين دشواري آن سرو كار داشتن با حيات وحش است.